به راستی می توان گفت که سازمان مجاهدین خلق دو چهره مجزا از هم دارد: یکی چهره بیرونی و یکی چهره داخلی و درونی.
در بیرون از تشکیلات، رجوی ها همواره کوشیده اند سازمان شان را سازمانی دموکرات و مدافع حقوق انسانی جا بزنند و به این دلیل شعارهای عوام فریبانه ای سر می دهند که ذره ای به آن اعتقاد ندارند و در درون مناسباتشان ذره ای از آن را هم پیاده سازی نمی کنند.
من با بیش از دو دهه تجربه حضورم در داخل تشکیلات، بدون ذره ای اغراق می گویم که این سازمان فقط وعده های دروغین به مردم می دهد.
روی دیگر سازمان، آن چیزی است که در درون مناسبات از خود نشان می دهد. به محض آنکه فردی به واسطه شعار های فریبنده جذب تشکیلات می شود و به داخل راه می یابد، با چهره دیگری از مجاهدین خلق مواجه می شود که اغلب افراد را در شوکی وصف ناپذیر فرو می برد.
در مقدمه بازجویی های اجباری به اسم مصاحبه شروع می شود و در ادامه با بهره گیری از تاکتیک های فرقه گرایانه و مغزشویی های مکرر، رجوی پرستی را مبنای تشکیلات قرار می دهند و شاخص نزدیکی و دوری هر فردی با این شاخص رجوی گرائی یا به عبارتی حل شدن فرد در انقلاب من در آوردی ایدئولوژیک آنان است، در حقیقت انقلاب درونی و ایدئولوژیک رجوی، نه سر دارد و نه ته، چرا که صاحب این انقلاب تا کنون نتوانسته یک کتاب از خودش تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک یا انقلاب طلاق منتشر کند تا در دسترس همگان قرار گیرد.
نیروها بعد از سالیان حضور در تشکیلات، وقتی متوجه می شوند فریب خورده اند، دیگر نه راه پس دارند و نه راه پیش، سازمان با فشار روحی و روانی هر روز افراد را وادار می کند تا به اسم عملیات جاری و غسل هفتگی اعماق ذهنش را جلوی جمع تخلیه کنند با اهرم جمعی کردن و اعتراف گیری های اجباری فرد را وادار می کنند تا ابد در تشکیلات بماند. در حقیقت این سازمان جهنمی و تروریستی که رهبری آن را رجوی به عهده دارد بارها نشان داده هیچ نسبتی با آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و به خصوص رابطه ای با حقوق زنان ندارد بلکه خود از ناقضین حقوق انسانی اعضای در بند خویش می باشند.
در این زمینه بسیار افرادی بودند که فریب خوردند، بسیاری از اعضای جدا شده در این باره دست به افشاگری زدند، مطلب نوشتند و مصاحبه کردند. این سازمان برای جذب افراد، با وعده های دروغین تحصیل در اروپا آنها را با فریب به عراق در قرارگاه اشرف روانه میکرد و به آنها می گفتند مدتی را در قرارگاه اشرف بمانید تا سپس شما را روانه اروپا بکنیم، در واقع قرارگاه اشرف مانند منجلابی بود که وقتی فرد گرفتار می شد راه خلاصی از آن را نداشت.
اگر کسی جرات می کرد که بگوید من نیستم یا من با شما همکاری نمی کنم و قصد جدا شدن دارم، فرد مزبور با واکنش خشن سازمان روبرو می ش ، شکنجه روحی و روانی را شروع می کردند و در نهایت اگر فرد از موضع خودش کوتاه نمی آمد فرد را وادار می کردند جلوی دوربین بگوید من مامور وزارت اطلاعات هستم و برای جاسوسی آمدم.
با این اعتراف اجباری در نهایت سوژه را تحویل استخبارات عراق می دادند و او را به زندان بدنام ابوغریب می فرستادند. این حربه تحت پوشش “ورود غیر قانونی به خاک عراق انجام می گرفت”.
رجوی با بیرحمی تمام در نشست ها به صراحت می گفت اگر کسی در بین شما تعهدات خودش را نقض کند و اگر کسی نتواند مناسبات سازمان را تحمل کند و خیلی تیز و روشن می گفت ما بریده مزدور را تحویل استخبارات عراق می دهیم باید به جرم ورود غیر قانونی 10 الی 12 سال در زندان ابوغریب زندانی شود. رجوی با این تهدید تلاش می کرد جلوی ریزش را در تشکیلات بگیرد. البته ناگفته نماند خیلی هم موثر بود زیرا کمتر کسی جرات می کرد زندان ابوغریب را تحمل کند. خیلی از افراد به دلیل ترس از زندان ابوغریب از جدان شدن منصرف می شدند.
این است چهره واقعی رجوی در داخل تشکیلات. پس همانگونه که گفتم سازمان اعضای خود را با تهدید و فریبکاری سعی می کند در تشکیلاتش نگهدارد و برایش جان انسان ها ارزشی ندارد.
محمد رضا گلی

