نماد سایت انجمن نجات

توهمات مریم و مسعود رجوی

لابی گری رجوی

لابی گری رجوی

مریم و مسعود رجوی، آن چنان در توهمات غرق شده اند که خود را نقطه ثغل دنیا می دانند. آنها که فرمانروایی کوچکی برای خود ترتیب داده اند و چند صد نفر را به اسارت گرفته اند و بر آنها حکمرانی می کنند، گمان می کنند به همین ترتیب می توانند قدرت بزرگتری را به دست بگیرند و ولعشان در بزرگنمایی و به اسارت کشیدن انسان ها را در حد اعلا به جای بیاورند.

تحلیل هایشان از موضوعات جاری در جهان آنقدر کوته بینانه و سطحی است که مرغ پخته را به خنده وامیدارد.
مسعود رجوی از چنان فردیتی برخوردار است که در دنیا همتا ندارد. او همیشه خودش را صاحب این دنیا و جهان دانسته و همه تحلیل هایش بر این اساس تنظیم می کند از دوران زندانش گرفته که با همکاری با ساواک و فریبکاری در مورد جریان اپورتونیستها خودش را صاحب اصلی سازمان معرفی کرد و بعد از آن این توهم در وی رشد کرد و اکنون خودش را در مقابل آینه دیده و فکر می کند برای خودش کسی است و همه اتفاقات دنیا را در حول و حوش خودش تحلیل می کند و فکر می کند که همه دنیا بر علیه وی بوده و می خواهند او به قدرت نرسد البته دست یافتن وی به قدرت نیز از توهماتی است که از ذهن پوکش بیرون می زند.

اما در مورد مریم قجر باید گفت او هم راه شوهر دومش البته با یک تفاوت در پیش گرفته است، او معتاد به این شده که همیشه نفراتی باید از وی تعریف و تمجید کنند و این گونه فکر می کند برای خودش کسی است. وی بعد از وارد شدن به جریانات سیاسی در اوائل انقلاب و ازدواج با مهدی ابریشم چی برای خودش جایگاهی درست نمود این جایگاه بعد از ازدواج غیر شرعی بین او با مسعود رجوی به اوج خودش رسید و یک تنه در راس حرم سازمان قرار گرفت و نقطه اوج این خودنمایی آنجا بود که رئیس جمهور منتخب لقب گرفت و شاهد بودیم که با چه ناز و عشوه ای سعی نمود خودش را مخالف معرفی کند ولی با برنامه ریزی قبلی و فریبکاری سر جمع را کلاه گذاشته و از آن به بعد شد رئیس جمهور عبور موقت و مادام العمر برای اعضای سازمان. برای معرفی خود در این عرصه نیاز به جمع کردن تعدادی از افراد از دور خارج شده غربی داشت و این شیوه را برای ادامه کار در پیش گرفت.

مریم قجر قبل از سرنگونی صدام به فرانسه گریخت البته این کار بسیار فضاحت بار بود چون همین فرد در نشست جمعی عنوان داشته بود که به همراه شوهر دومش جلودار ارتش کاغذی شان خواهند بود ولی وقتی سمبه پر زور شد به فرانسه گریخت و با دریدگی تمام نام فرار خود را پیروزی گذاشت تا کسی از وی و فرارش چیزی سئوال نکند.

اگر به عملکرد مریم قجر بعد از رفتن به فرانسه نگاه کنیم همیشه وی درگیر جمع کردن تعدادی از افرادی است که در مراسم شان حضور یافته و یا وی از طریق تلویزیون به آنان پیام بدهد او برای فریبکاری خارجی ها نیاز به یک برنامه مشخص و تدوین شده داشت به همین خاطر برنامه ده ماده ای را ردیف کرد که خودش هیچ اعتقادی به آن ندارد و حتی در مناسبات تشکیلاتی سازمان هم آنرا اجرا نمی کند و این طرح ده ماده ای برنامه خوبی بود برای فریبکاری و سر کار گذاشتن لابی های اروپایی و غربی سازمان.

اگر به محتوای دور همی های مختلف مریم قجر دقت کرده باشیم همه در یک حرف مشترک هستند ابتدا از طرح ده ماده ای مریم قجر حمایت می کنند و بعد باید از مریم رجوی تعریف کنند اگر همان موقع به چهره مریم قجر نگاه کرده باشید در خواهید یافت که چگونه از این تعریف کردن لذت می برد و انگاری معتاد این تعریف کردنها شده است .

او برای رسیدن به این نقطه و ادامه دار بودن تعریف و تمجید ها حاضر است هزینه زیادی بپردازد و نفرات مختلفی را به کار بگیرد نفراتی که حتی در کشورهای مختلف هیچ سمتی ندارند و از دور خارج هستند. پس جمع کردن این گونه افراد که هیچ منفعتی برای مریم قجر ندارد به چه خاطر است. جواب مشخص است او نیاز به این تعریف کردنها دارد تا خودش را برای نیروهایش که در آلبانی مسئله دار هستند جا بیندازد تا شاهد باشند مریم شان در اروپا چقدر هوادار دارد و این مسئله می تواند زنجیر دیگری به پاهای اعضای نگون بخت بزند که فکر بیرون رفتند از تشکیلات را نکنند.

اما چرا مریم قجر برای خودنمایی این قدر هزینه می کند ولی برای مواجه شدن با منتقدین خود حاضر به پرداخت قیمت نیست؟! او حاضر نیست حتی یکی از مسئولین خود را برای این کار اختصاص بدهد. جواب روشن است وقتی جریانی باطل باشد هرگز حاضر نیست با حقیقت روبرو شود و به همین خاطر در طول سالیان گذشته شاهد بودیم حتی برای یک انتقاد ساده هم پاسخگو نبودند و تنها حربه شان فحش و ناسزا و لیچار بافتن علیه فرد است مریم قجر از این می ترسد که اگر حقیقت روشن شود دیگر حتی همان لابی های اروپایی و آمریکایی برایش تره خورد نمی کنند. البته شاید خیلی از همین لابی ها از وضعیت وی خبر داشته باشند ولی با دلارهایی که می گیرند سعی می کنند دهان شان را ببندند و به تعریف و تمجید از مریم قجر بپردازند.

پس می توان گفت که مریم قجر وقتی در جایگاه رئیس جمهوری مادام العمر قرار گرفت خودش را گم کرده و معتاد به این شده که از وی تعریف کنند و او را یگانه زن مبارز !!! قلمداد کنند و مشتی از اطرافیانش هم برای اینکه به زندگی کثیف خود ادامه دهند از مریم قجر زن جنایت کاری که اکنون برای همه ماهیت اش روشن شده تعریف و تمجید کنند.

البته هر چقدر این دورهمی های پولکی و مفت خوران غربی به تعریف و تمجید از مریم قجر ادامه بدهند برای مردم ایران هیچ فرقی نمی کند چون وی به همراه شوهر دومش از بس در ایران جنایت انجام داده اند، چهره واقعی شان بر همگان آشکار شده است.
آنان در هر زمان دشمن مردم ایران بودند و خواهند بود. همانگونه که اکنون و همیشه بر طبل توخالی جنگ می کوبند تا شاید با کشتار مردم ایران به قدرت برسند. البته از زنی که فقط نوک دماغش را می بیند بیشتر از این انتظار نیست و او بهتر است با لباس های رنگارنگ و رفتن به آبگرم های آنچنانی خودش را جوان نگهدارد و به خوش رقصی های خود برای غربی ها ادامه دهد.

هادی شبانی

خروج از نسخه موبایل