در روزهایی که ایران زیر فشار حملات مستقیم و مرگبار اسرائیل قرار گرفت و شمار زیادی از شهروندان بیگناه، از جمله زنان، کودکان، پزشکان، دانشمندان و نیروهای امدادی قربانی این خشونت بیسابقه شدند، سازمان تروریستی مجاهدین خلق بار دیگر چهره واقعی خود را نمایان کرد.
در حالی که قلب ملت ایران از سوگ جان باختگان لبریز است، رسانههای وابسته به این سازمان با انتشار پادکستهایی نظیر «نگاه روز – ۲۶ خرداد ۱۴۰۴» با صدای منسوب به مسعود رجوی، به جای محکومیت این حملات، به تحریک و تهییج افکار عمومی پرداختند و هم راستا با اهداف رژیمهای متخاصم، هیزم به آتش جنگافروزی ریختند.
سخنان شیطنت آمیز رجوی در فضایی منتشر شد که میلیونها ایرانی عزادار از دستدادن عزیزانشان هستند. چنین موضعگیری، نه از موضع دلسوزی برای مردم، بلکه از جایگاه شادمانی یک گروه سیاسی رانده شده از جامعه ایران است که همواره حیات خود را در بحران و خشونت جستجو میکند.
ابهامات پیرامون زنده بودن مسعود رجوی، که سالهاست هیچ تصویر یا حضور رسمی از او منتشر نشده، بر ابهام صدای پخششده نیز میافزاید. آیا صدای منتشرشده جعلی است؟ آیا تنها ابزاری است در دست اتاقهای جنگ روانی؟ اینها پرسشهایی است که در کنار مسئولیت حقوقی و اخلاقی سازمان تروریستی مجاهدین خلق باید پاسخ داده شوند.
سازمانی که در دهه ۶۰ با دستداشتن در ترور هزاران ایرانی و در سالهای بعد با همکاری با صدام حسین و افشای اطلاعات امنیتی و هستهای کشور، از هر روزنهای برای ضربه به مردم ایران استفاده کرده، اکنون نیز در شرایط حساس جنگی، با حمایت ضمنی از حملات دشمنان ملت ایران و سکوت در برابر کشتار غیرنظامیان، به وضوح جایگاه خود را مشخص میکند.
این مقاله با نگاهی بیطرف، بدون جانبداری سیاسی، تنها از منظر حقوق بشر و انسانهای بیگناهی نوشته شده است که قربانی بازیهای قدرتطلبانه و نفرتپراکنانه شدهاند. هر وجدان بیدار، باید تفاوت میان “مبارزه” و “همدستی با دشمن” را دریابد؛ تفاوت میان “نقد” و “نقش آفرینی در پروژههای بیثباتسازی” را ببیند.
سازمان تروریستی مجاهدین خلق، نه نماینده مردم ایران است، نه سخنگوی درد و رنج آنان؛ بلکه نیرویی است فرقهای، مخرب و بیریشه در جامعه، که حیات خود را در تنش، تحریم و جنگ جستجو میکند.
باشد که روشنگری، جایگزین فریب و خیانت گردد.
فریدون ابراهیمی

