دیروز در صدر اخبار جهانی داشتیم:
“وزارت امور خارجه آمریکا با صدور دستوری داخلی، عصر دوشنبه گروه تروریستی هیأت تحریرالشام را از فهرست گروههای تروریستی آمریکا خارج کرد.” در عالم سیاست جهانی، واژههایی مثل “حقوق بشر” و “مبارزه با تروریسم” بهوفور در بیانیهها، قطعنامهها و مصاحبههای رسمی مقامات غربی و اروپائی شنیده میشود. با این حال در ورای این الفاظ زیبا عملکرد ایالات متحده آمریکا، انگلستان و غیره تصویری کاملاً متناقض ارائه میدهد. تصویری که در آن مفاهیم عدالت و امنیت نه بر اساس اصول جهانشمول، بلکه با مقیاس منافع ژئوپلتیکی طبقهبندی میشوند. از موازی کاری با گروه های تروریستی چون سازمان مجاهدین خلق و تطهیر چهره تروریستهای سرشناس گرفته تا تروریست نامیدن فعالان مدنی و صلحطلب، همه و همه از استراتژی کهنه غرب برای مهندسی افکار عمومی، حفظ منافع ژئوپلیتیکی و سرکوب مخالفان مستقل پرده برمیدارد.
تاریخ مدام در حال تکرار است، ماجرای خارجکردن گروه جولانی از لیست تروریستی در آمریکا و بریتانیا، یک نمونه علنی از تناقض اخلاقی و سیاسی است. امثال جولانی، که عامل سر بریدن انسانها در خیابانهای سوریه بود، با پوشش دیپلماتیک و کراوات با مقامات آمریکایی عکس یادگاری میگیرد. زمانی مسعود رجوی هم در جریان کردکشی عراقی ها، به چهره ای منفور در عراق تبدیل شده بود، اما بعدها بر اثر همکاری کامل با آمریکایی ها، از لیست تروریستی آمریکا خارج شد.
جبههالنصره
چهرهای که در سالهای اخیر به نماد سیاستهای «بازآرایی چهره تروریسم» بدل شده، کسی نیست جز «احمد حسین الشرع» با نام جنگی و تروریستی «ابومحمد الجولانی». فرمانده جبههالنصره و رهبر هیئت تحریرالشام که پیشینهای سراسر جنایت دارد. در دورانی که عناصر گروهش در خیابانهای سوریه گردن میزدند و دختران را به بردگی میگرفتند، رسانههای غربی او را همچنان تروریست میدانستند. اما ناگهان با تغییر موضع ژئوپلیتیکی و پس از «اصلاح چهره» (چه در ظاهر، چه در رسانه)، جولانی تبدیل به یک بازیگر مشروع شد؛ تا جایی که در جریان سفر منطقهای دونالد ترامپ دیداری میان وی و جولانی با واسطه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی صورت گرفت؛ دیداری که فراتر از یک معامله سیاسی ساده بود.
ترامپ برای تطهیر کامل چهره جولانی، شروطی را مطرح کرد از جمله بیرون راندن گروههای فلسطینی از سوریه، پذیرش رژیمصهیونیستی و همراهی با آمریکا در “مهار داعش”! همان جلادانی که باراک اوباما به نقش آمریکا در زادهشدنشان اعتراف کرد. این شروط، نشان دادند که معیار غرب برای «تروریست خوب» یا « تروریست بد»، نه جنایات، بلکه میزان فرمانبری از نظم آمریکایی است.
سازمان مجاهدین خلق، سوگلیهای دیروز غرب و همکار دشمنان قسم خورده ایران
تجربه ایران در مواجهه با تروریسم از زوایای مختلفی با این الگو همپوشانی دارد. سازمان مجاهدین خلق که دستش به خون هزاران شهروند ایرانی آلوده است، در مقاطع مختلف مورد حمایت مستقیم و غیرمستقیم آمریکا و متحدانش قرار گرفت. از همکاری با صدام در دوران جنگ تحمیلی گرفته تا انتقال امن به آلبانی و استفاده از ظرفیتهای رسانهای در اروپا. اینها همه بخشی از پروژهای بود که تروریستهای یک ملت را به ابزار فشار علیه همان ملت تبدیل کرد.
این رفتار متناقض غرب که از یکسو شعار مقابله با تروریسم میدهد و از سوی دیگر به قاتلان پناه سیاسی بودجه و تریبون بینالمللی میدهد، نهتنها اعتماد ملتها را از بین برده، بلکه زمینهساز تقویت واقعی جریانهای تروریستی شده است، سازمان مجاهدین خلق، با کنار گذاشتن مسعود رجوی و خلع لباس نظامیان و پذیرش رهبری مریم رجوی، در معامله ای ننگین ، همچون معامله با جولانی، در تاریخ 7 مهر 1391، از لیست تروریستی آمریکا خارج شده و حلقه ی غلامی آمریکا را بر گوش کرد.
واقعیت این است که از آن تاریخ به بعد، نیروهای آمریکایی از سازمان مجاهدین خلق، به عنوان یکی از ابزارهای خود در موازنه قدرت منطقه و به خصوص رقابت با ایران استفاده می کنند که البته این استراتژی امپریالیستی تا کنون راه به جایی نبرده و از این به بعد هم نخواهد برد.
محمد رضا مبین

