تاریخ نویسی از نوع سوم

سعید سلطانپور، بیست و ششم می 2008

روایت است زمانی که نادر شاه که در مقابل لشگر 100 هزار نفری عثمانی شکست می خورد. از میرزا مهدی خان منشی ( تاریخ نویس امروزی ) می خواهد که نامه ای به روسای قبایل فرستاده و شرح شکست داده و تقاضای نیرو کند. ميرزا مهدي خان به اسلوب كتاب دوره شرحي با تعقيد و اطناب و تصنع نگاشت و پس از تمجيد و ستايش فراوان « از پيروزيهاي ظفر نمون!» سپاه نادري چنين اشاره كرد كه :« اندك چشم زخمي به قسمتي از سپاه سپهر دستگاه…رسيد »! وقتي كه نوشته را به سمع نادر رسانيد سردار نامدار ايران برآشفت و گفت :« اين دروغها و مزخرفات چيست كه به هم بافتي ؟ كدام اندك چشم زخم ؟ كدام پيروزي ظفرنمون؟ چرا حقيقت را نمي نويسي ؟ بنويس شكست خورديم ، آن هم شكست سخت و فاحش. دمار از ما برآوردند ».
و اما بخوانید چگونه میرزا عبدالعلی خان به سبک منشی نادرشاه می نویسد:
من بيش از سي و پنج سال است، هرچند به خُردي مور، در رزم ستايش‌برانگيز و پايداري بي‌وقفه و اماني، كه پرچمدار هوشمند و دلير و پاكبازش مسعود رجوي بوده است، با شاه و شيخ درافتاده‌ام به اميد آزادي و رهايي ايران زمين از چنگ غاصبان تاجدار و عمامه‌دار حاكميت مردم ايران، و هرگز در اين راه ترديدي به خود راه نداده و همواره روبه پيش تاخته‌ام، با يقيني روشن و الهام يافته از عزم سترگ مسعود رجوي براي آزادي ايران زمين.
من نه نويسنده‌ام و نه تاريخ‌نگار، كه بخواهم از كسي مُهر تأييد بگيرم. اما مانند يك شاگرد نوآموز، كوشيدم كه از مسعود، پرچمدار بي‌بديل راه بهروزي مردم ايران زمين، بياموزم.
البته درمثل مناقشه نیست.هرگردی گردونیست و هر سبزی خیار نیست و هر درختی چنار یعنی هر چند نادر شاه و میرزا مسعود رجوی شجاع الدوله و میرزا عبدالعلی گماشته هر سه اهل خطه خراسان هستند ولی ملا مسعود متواری کجا و نادر شاه افشار کجا که فتح هند کرده است. نادر شاهی که هنوز پشتوانه پول ایران از غارت هندوستان در بانک مرکزی وجود دارد ،از شکست خود می گوید زیرا نادر شاه می داند که پذیرفتن شکست،شرط پیروزی است.
امامیرزا عبدالحسین گماشته در دوران اینترنت از پیروزی های نداشته میرزا مسعود رجوی که کاشکی ذره ای ا زغیرت و شهامت نادرشاه را به ارث برده بود، می گوید که دروغ محض است و فریب اعضای خود فریفته که دروغهای رجوی برای 30 سال باورشان شده است.
میرزا عبدالعلی گماشته می نویسد:
چندين سال پيش در محفلي كه افتخار ديدار و شنيدن كلام مسعود را داشتم، چند تن از دوستان از كاستيهايي كه در اين همگامي داشتم و هنوز هم دارم، انتقاد كردند. به مسعودِ همواره دوست‌داشتني و بي‌بديل در گشاده نظري و انساندوستي، گفتم: من همه اين كاستيها را دارم به اضافه صدها عيب و ايراد ديگر، كه ديگران از آن بي‌خبرند، اما، در‌برابر همه آن عيب و ايرادها، يك حُسن در من هست كه همه آن عيبها را مي‌پوشاند و آن اين كه آرزو دارم همواره در زير اين سقفي باشم كه كلام عطرآگين تو آن را معطر كرده است.
به عبدالعلی معصومی باید گفت :
میرزای گرامی چرا نمی روی در کنار عشقت و عنصر بی بدیلت زندگی کنی. تو که دیگر اهل و عیالی هم نداری و رسما جز خواجگان حرم مریم شده ای.
زیاد تاریخ خواندن و در حلقه بسته یکی از ارتجاعی ترین و مزدور ترین نیروهای سیاسی منطقه خاورمیانه کار دست میرزا عبدالعلی داده است زیرا وی خوب می داند که سالهاست بوی عطر مسعود با بوی زباله دان تاریخ قاطی شده است و این عطر میرزا را خفه می کند. به همین دلیل در پاریس در کنار آخوند مرتجع جلال گنجه ای خوش نشینی می کند. که اتفاقا هر دودر یک دوره در دانشکده مدیریت و بازرگانی دانشگاه تهران بوده اند و البته بر طبق نقشه وزارت اطلاعات در ان کلاسها من به نام سعید سلطانپور در سال 57 حضور داشته ام ، و این دو وطن فروش اجنبی پرست برای هم فتواو سند تاریخی ازپیروزی ها ی بر باد داده و مشروعیت به اجنبی فروخته رجوی سخن می گویند
شرم و حیا هم چیز خوبی بود که متاسفانه رجوی آنرا به اندکی به صدام واگذار کرد تا به قدرت برسد.
میرزا قلمدون ، تاریخ را تو نمی نویسی. ما هم که درمجاهدین بوده ایم و از تو و خیلی از هم پالکی های شورای حماقت و وابستگی بیشتر و عملی تر بر علیه استبداد ولایت فقیه در داخل کشور جنگیده ایم. نیز روایت خود مان از تاریخ برای نسل آینده می نویسیم. دوران مارگیر ی و رمالی تمام شده است. چطور شده است بعد از چند ماه تازه خبر سوال من در مورد مشروطیت و تحصن در سفارت انگلیس به گوش تو خورده است. مطلب کلوخ انداز را پاسخ سنگ است نشان از رویکرد جدید مبارزات سرنگونی بخش برادر به شیوه ماقبل تاریخ و دوران سنگوار ه ها هست که خود یک نوع پیروزی است.
به میرزا ی تاریخ نویس باید گفت مطمئن باش سر قبری که براش گریه می کنی جنازه ای وجو د داشته باشد. تو اول رهبر خوش عطرت را اكنون نيز با دلي سراسر شيفته ديدارش، هستی نبش قبر کن و بیرون بیاور بعد مرد میدان بطلب.
خدایا مسعود رجوی را از عمق زباله دان تاریخ کشف بنما تا از محل دلارهای اهدائی صدام و نو محافظه کاران ، تحفه ای به میرزا عبدالعلی تاریخ نویس که تاریخش را گم کرده است بدهد که تاریخ را به شیوه سوم و درمدح رجوی بنویسد.
23 ماه مه 2008 – تورنتو –کانادا

خروج از نسخه موبایل