نماد سایت انجمن نجات

مسعود رجوی سردرگم در جنگ با اپوزیسیون‌ها

مسعود رجوی

مسعود رجوی

مسعود رجوی به عنوان شخصیتی با اصول نامشخص، عمدتاً ناشی از اتحادهای متغیر او و تناقضات ایدئولوژیک مشهود در طول دوران سیاسی‌اش، به ویژه در چارچوب جنبش اپوزیسیون ایران شناخته می‌شود. منتقدان اغلب به مواردی اشاره می‌کنند که سازمان مجاهدین خلق ایران ، که رجوی رهبری آن را بر عهده دارد، با گروه‌ها یا افرادی که قبلاً محکوم یا مخالف بودند، تعامل داشته است و این امر منجر به پرسش‌هایی در مورد انگیزه‌های اساسی و ثبات اهداف اعلام شده آنها می‌شود.

مهمترین تغییر استراتژی مجاهدین خلق برای جلب حمایت امپریالیسم آمریکا صورت گرفت. در حالی که این سازمان در اساس به عنوان یک سازمان چپ با گرایش‌های کمونیستی و ضدآمریکایی تشکیل شد. امروز تصاویر مریم رجوی در کنار سیاستمداران آمریکایی برای جلب حمایت آنها پرشمارترین تصاویر از فعالیت های سیاسی او هستند.

همچنین، یکی از نمونه‌های برجسته‌ای که اخیرا اغلب به آن اشاره می‌شود، ادعای تمایل سازمان مجاهدین خلق ایران برای تعامل با عناصری از جنبش اصلاح‌طلبان ایران، مانند میرحسین موسوی، علیرغم سابقه مخالفت شدید و محکومیت ایدئولوژیک است. این در حالی است که همزمان مخالفت با رضا پهلوی به عنوان دیگر اپوزیسون جمهوری اسلامی، در دستور کار مجاهدین خلق است.
تازه ترین خبرها که از درون فضای بسته قرارگاه مجاهدین خلق در آلبانی درز کرده است در یک حساب کاربری در شبکه اجتماعی ایکس منتشر شد. صاحب این حساب کاربری با نام کاربری “سیبچه” چنین خبر می‌دهد: ” زهرا مریخی مسئول اول سازمان و سرور مسئول ستاد داخله سازمان در اشرف3 دستور داده هرچه در توان دارید برای تخریب “همکاری ملی” در فضای مجازی تلاش کنید. یکی از موارد بریف دستور ستاد داخله این است چرا که سازمان می‌گوید تنها آلترناتیو رژیم ایران ما هستیم.” ( اشاره به همایش موسوم به “همکاری ملی” که روز شنبه ۴ مردادماه، به میزبانی رضا پهلوی در شهر مونیخ آلمان برگزار شد.)

از نظر تاریخی، سازمان مجاهدین خلق ایران موضع سرسختانه ضد نظام حاکم علیه جمهوری اسلامی، از جمله جناح‌های اصلاح‌طلب آن، را حفظ کرده و جناح اصلاح طلب و اصوالگرا را به عنوان بخش‌های جدایی‌ناپذیر همان سیستم حکمرانی می‌‎دیده است.
امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق در واکنش به پیام اخیر مسعود رجوی و اعلام حمایت از موسوی می‌نویسد: “مسعود رجوی طی دهه‌های گذشته، همواره هر نوع مماشات، گفتگو یا حتی حمایت تاکتیکی از اصلاح‌طلبان حکومتی (از جمله موسوی و خاتمی) را «عبور از خط سرخ» معرفی کرده بود. از دید او، «تمامیت نظام» باید سرنگون شود، و جناح‌بندی‌های داخلی رژیم تفاوتی با یکدیگر ندارند.”

با این حال، گزارش‌ها و تحلیل‌ها نشان می‌دهد که در برخی مقاطع استراتژیک، به ویژه هنگامی که به دنبال حمایت گسترده‌تر بین‌المللی یا با هدف بی‌ثبات کردن دولت ایران بوده است، سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان سازمانی تلقی شده است که پایبندی به اصول معینی ندارد. این تغییر رویکردها در راستای حرکات غیراصولی (عدم انطباق با اصول)، با هدف بهره‌برداری از هرگونه مخالفت داخلی بالقوه در راستای اهداف سازمان تلقی می‌شود.

علاوه بر این، رهبری رجوی و اقدامات سازمان مجاهدین خلق ایران به دلیل ساختار داخلی اقتدارگرایانه و ویژگی‌های فرقه‌مانندشان مورد بررسی دقیق قرار گرفته‌است. منتقدان معتقدند اصول دموکراتیکی که مجاهدین ادعا می‌کنند با توجه به ساختار فرقه‌ای و دیکتاتوری‌شان در ابهام کامل است.

سابقه مبارزه مسلحانه این سازمان، حملات خشونت آمیز به غیرنظامیان، پناه بردن به عراق تحت حمایت صدام حسین، همکاری گسترده با مقامات آمریکایی و لابی‌های ثروتمند مجاهدین در دولت‌های غربی، همکاری اطلاعاتی و عملیاتی با اسرائیل و آمریکا و ادعاهای نقض حقوق بشر علیه نیروهای خودی، در ایجاد این تصور که تشکیلات مجاهدین خلق و در راس آن مسعود رجوی، اصولش نسبت به تلاش برای کسب قدرت در درجه دوم اهمیت قرار دارد، نقش داشته است.

سردرگمی میان حمایت یا عدم حمایت از این و آن، می‌تواند ناشی از عوامل متعددی باشد که همزمان بی پرنسیپی مسعود رجوی و ورشکستگی سیاسی او را شامل می‌شود. به باور امیر یغمایی “شاید اعترافی غیررسمی به بن‌بست استراتژیک سازمان مجاهدین در همراه کردن جامعه ایرانی با شعار سرنگونی” است.

اگر اپوزیسونی چنان که ادعا می‌کند، آلترناتیو اصلی و دارای حمایت مردم ایران باشد، چه نیازی دارد که هر روز رنگ عوض کند و بدون مجاب کردن نیروهای خود، له یا علیه دیگران تغییر موضع دهد. نیروهای مجاهدین خلق همواره با این پرسش‌های بدون پاسخ مواجه هستند بی آنکه جرات ابراز داشته باشند.

مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل