نماد سایت انجمن نجات

ریزش شدید نیرو | معضل رجوی بعد از شکست در عملیات فروغ – قسمت پایانی

فروغ جاویدان

عملیات فروغ جاویدان

در قسمت های پیشین گفتم که تلفات سنگین در عملیات فروغ موجب شده بود که تعداد زیادی از اعضای متاهل بیوه شوند. وجود بیوه هایی که غم و اندوه از چهره شان می بارید موجب می شد موضوع شکست در عملیات بیشتر برجسته شود. هر چه شکست سنگین در عملیات برجسته می شد افراد بیشتر به این فکر می کردند که سازمان در بن بست استراتژیک قرار دارد و ماندن در عراق بی نتیجه است. این فکرها افراد را به سمت مسئله داری و جداشدن از تشکیلات سوق می داد. رجوی برای جلوگیری از گسترش این فضا و جلوگیری از ریزش بیشتر نیرو، در ابتدا تلاش نمود با نشست و مغزشویی مسئله بیوه ها را جمع کند اما وقتی دید نشست مشکلی از آنها حل نکرد به فکر ترفند جدیدی افتاد که همانا ازدواج مجدد بود. با این توضیح به ادامه موضوع می پردازم.

ازدواج ها باعث ایجاد مشکل جدید شدند

اگرچه رجوی با موج ازدواج تعداد زیادی از فرماندهان و زنان مجاهدین را درگیر همسر و خانواده نمود تا کمتر به شکست و مسبب آن فکر کنند و در نتیجه، ساز جدایی نزنند اما راه اندازی موج ازدواج یک مشکل جدید در تشکیلات ایجاد نمود. مردانی که در مجاهدین مجرد مانده بودند که بخش اصلی نیروی تشکیلات را شامل می شدند با ازدواج مسئولین سازمان و دیگر مردان دچار مسئله شده بودند. این موضوع آنقدر زیاد شده بود که رجوی را وادار نمود تا به آن بپردازد. رجوی که قصد داشت با موج ازدواج بیوه ها و مسئولین و اعضای مسن تر جلوی مسئله داری و جدایی آنها را بگیرد حالا با مسئله داری افراد بیشتری مواجه شده بود. از آنجایی که او تمامی زنان مجاهدین اعم از بیوه یا مجرد را سر سفره عقد برده بود دیگر نمی توانست برای این مردان مجرد کاری بکند و طبق معمول به یک حیله جدید دست زد.

یک روز به ما گفتند که در سالن عمومی مقرمان جمع شویم و قرار است با فرمانده مقرمان محسن سیاه کلاه با نام مستعار صمد نشست داشته باشیم. در این نشست هیچ یک از زنان مقرمان حضور نداشتند و نشست مختص مردان بود. حرف اصلی که در نشست زده شد این بود که رجوی می خواهد همه مردان ازدواج کنند اما چون در سازمان زن به اندازه کافی نیست نمی توان اینکار را کرد. راه حل این است که از بیرون زن بیاوریم. اگر کسی فکر می کند خانواده اش می تواند برای او همسری پیدا کرده و او را به عراق بفرستد، سازمان اجازه ازدواج را خواهد داد!

مشابه همین نشست در تمام قسمت های تشکیلات برگزار شد. رجوی با این ترفند چند هدف را با یک تیر زد. اولاً ذهن همه نیروهای تشکیلات درگیر شده بود و فرصتی برای فکر کردن به بن بست سیاسی و خطی که در آن گیر کرده بودیم نبود، چرا که یک بخش از نیروها ازدواج کرده و درگیر خانواده و زندگی شده بودند و بخش دیگری که مجرد بودند نیز حالا درگیر این شدند که چگونه برای خود همسری بیابند.

دوماً مسئولیت مجرد ماندن را به گردن خود اعضا انداخت. با این ترفند اگر کسی موفق می شد با کمک خانواده برای خود همسری بیابد، یک نیروی جدید هم  به تشکیلات اضافه می کرد. اگر هم موفق نمی شد دیگر نمی توانست از رجوی طلبکار باشد.

رجوی با این حیله ها برای مدتی موقتاً ریزش نیرو را کم کرد اما از آنجایی که مشکل اصلی در این بود که به اصطلاح ارتش آزادیبخش زائده جنگ بود و با آتش بس دیگر قفل شد، ریزش نیرو بعد از مدتی دوباره روند افزایشی یافت.

رجوی که دید با ریزش های جدید مشکل کمبود در حال اضافه شدن است بار دیگر دست بکار شد و با روشی ضد انسانی در همآهنگی با صدام به سراغ اسیران جنگی ایرانی در اردوگاه های عراق رفت و با وعده و وعید، تعدادی از اسیران جنگی را فریفتند و به قرارگاه مجاهدین خلق آوردند. اما حمله صدام به کویت و پذیرش تبادل اسرا موجب شد که بخش زیادی از آنها از تشکیلات مجاهدین جدا شده و به ایران بازگردند. این ریزش بزرگ یک ضربه مهم دیگر به تشکیلات و بخش نیرویی آن بود.

رجوی که می دید مشکل ریزش نیرو قابل حل نیست ترفند نهایی خود برای ممانعت از ریزش نیرو که انقلاب ایدئولوژیک یا همان انقلاب طلاق بود را پیاده کرد که مبحثی جداگانه است. از آن پس مجاهدین خلق نسبت به جامعه ایران کاملاً ایزوله شدند و به یک گروه بسته که توان جذب نیرو را نداشت تبدیل گردیدند. البته رجوی در این مقطع با روش های فریبکارانه مثل تماس با ایرانیانی که به کشورهای همسایه ایران سفر می کردند و دادن وعده دو سال کار با حقوق زیاد و سپس گرفتن اقامت در کشورهای اروپایی تعدادی از آنان را فریفته و به قرارگاه جهنمی اشرف ببرد اما این روش هم قطره چکانی بود.

خلاصه آن که بعد از شکست سنگین در عملیات فروغ معضل ریزش نیرو هیچگاه حل نشد. هر چند رجوی تا مدت ها با زور و به پشتوانه حکومت صدام توانست مانع از جدایی نیروها از تشکیلات بشود و حتی در سال 1373 فرمان «خروج ممنوع» را ابلاغ کرد تا اجازه ندهد کسی از تشکیلات جدا شود اما با سرنگونی صدام بسیاری از نیروها از مجاهدین خلق جدا شدند و این روند بی وقفه تا امروز ادامه دارد و این تشکیلات حال به نقطه ای رسیده که ریزش دارد اما جذب ندارد و به خانه سالمندان تبدیل شده است.

ایرج صالحی

خروج از نسخه موبایل