نماد سایت انجمن نجات

داستان آشنایی و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت اول

علی اکرامی

علی اکرامی

تاریخ، آینه عبرت هاست و در خلال درس آموزی از این عبرت ها است که انسان می تواند مسیر درست زندگی برای نیل به پیشرفت و شکوفایی و افتخار را طی کند. پندها و عبرت ها می توانند چراغ راه نسلی باشند که با گذر از کوران حوادث و بکارگیری تجارب نسل پیشین ولو تلخ، آینده پرافتخاری را برای خود تضمین نماید. انسانها هرگز نمی توانند به عقب برگردند، بلکه آنها تلاش می کنند از گذشته پلی برای موفقیت به سوی آینده بسازند. من بعنوان نسل جوان در دهه 58 که تحت تاثیر فضای ملتهب و جوشان بر آمده از انقلاب و شکستن طلسم اختناق دیکتاتوری شاه فرصت کردم تا به عرصه اجتماعی و سیاسی پا بگذارم، بدلیل شور و نشاط ناشی از اقتضای سن و جوانی و صرفا با اتکا بر احساس و شناخت سطحی سازمان مجاهدین خلق را انتخاب کردم. و گذر عمر و ایام جوانی ام را به پای آن ریختم.

سالها بعد و بخصوص با حضور در تشکیلات آنها در اشرف به تجربه دریافتم که رهبران این جریان جز خیانت به مردم و میهن و حرکت در مسیر منافع بیگانگان و دشمنان متجاوز به این آب و خاک اهداف دیگری را دنبال نمی کنند. آری با انتخاب مجاهدین خلق به سراب رسیدم. آنها از صداقت و جسارت و اعتماد من و نسل همانند من بیشترین سو استفاده ها را کردند. در اینجا لازم می دانم در شصتمین سالگرد تاسیس این جریان، مروری گذرا به تاریخچه و چگونگی شکل گیری آن و همچنین پیامی به نسل جوان میهنم و اعضایی که همچنان در اسارت این جریان فریبکار و ضد ملی گرفتار هستند، داشته باشم.

سازمان مجاهدین خلق به رهبری محمد حنیف نژاد در سال 1344 بعد از جدایی وی از نهضت آزادی تاسیس و فعالیت خود را آغاز کرد و تا سال 1355 تمامی بنیان گذاران و کادرهای اولیه و اصلی بجز مسعود رجوی دستگیر و اعدام شدند. مسعود رجوی بواسطه ارتباط برادرش با ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) و همکاری در جریان بازجویی، مشمول عفو و تخفیف شاه قرار گرفت و به حبس ابد محکوم گردید. رجوی در زندان رژیم شاه با قرار گرفتن در راس تشکیلات، این سازمان را از اهداف اولیه منحرف و به سمت تمایلات جاه طلبانه و کیش شخصیت خود کشاند. در سال 1354 در ادامه همان انحرافات ایدئولوژی مارکسیستی بر سازمان حاکم گردید و تعدادی از کادرهای رهبری که بر پایبندی خود بر اسلام تاکید و اصرار ورزیده بودند ترور شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 رجوی بهمراه کادرهای باقیمانده از زندان آزاد و با صدور اطلاعیه ای، جنبش ملی مجاهدین خلق که شاخه سیاسی این سازمان تلقی می گردید را اعلام و شروع به عضو گیری نمودند.

رجوی علیرغم اینکه هیچ اعتقادی به مبانی رهبری امام خمینی نداشت و اعتقاد داشت که انقلاب توسط روحانیت به سرقت رفته است و خود را رهبر انقلاب می دانست، مدتی با رهبری انقلاب اسلامی بصورت تاکتیکی همراه شد، اما این روند ادامه پیدا نکرد و در مقابل انقلاب قرار گرفت. سازمان رجوی در پی حرکت های خونین و انفجارات مهیب و اقدامات تروریستی در سی خرداد سال 60 پایان مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی را اعلام و به مبارزه خشونت آمیز مسلحانه روی آورد.

جنگ مسلحانه در شرایطی در مقابل نظام نو پای جمهوری اسلامی شکل گرفت که اکثریت مردم ایران از آن حمایت می کردند. در چنین شرایطی من با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری آزادی های سیاسی در معرض انتخاب گروه های سیاسی مختلفی که در عرصه اجتماعی جامعه اعلام موجودیت کرده و وارد فعالیت سیاسی شده بودند، مجاهدین خلق را که با ظاهر مذهبی فعالیت می کردند انتخاب کردم. از سال 56 در کنار آشنا شدن با افکار و اندیشه های دکتر شریعتی، زندگی نامه های بنیان گذاران و دفاعیات مهدی رضایی و فاطمه امینی تاثیر زیادی بر من گذاشته بود.

ادامه دارد

علی اکرامی

خروج از نسخه موبایل