جشن 60 سالگی
از یکماه و نیم پیش، مجاهدین کارزار گستردهای برای برپایی یک گردهمایی به مناسبت بزرگداشت 60امین سالگرد تأسیس سازمان آغاز کردند که بیوقفه ادامه داشت. اما یک نکته قابل تأمل در تبلیغات آنها وجود داشت که برای شناخت بهتر تشکیلات امروز رجوی ضروری است. در واقع مجاهدین از کسانی برای تبلیغ استفاده کردند که سازمانشان برای نبرد با همانها تأسیس شده بود ولی امروز مسعود و مریم در خدمت آنها قرار دارند و سیاست ضدایرانی آنان را علیه مردم ایران جلو میبرند. بله، این نکته یک درس عبرت تاریخی برای کسانیست که بدنبال کشف حقیقتاند و خود را براحتی در دام جریانهای پرمدعا نمیاندازند و هرکجا هم به بیراهه رفتند، تلاش میکنند هرچه زودتر به مسیر درست تکامل بازگردند.
در روزهای اخیر صدها پیام حمایتی از سوی گروهها و انجمنهای پوششی مجاهدین انتشار یافته که امضا کنندگان آن همگی طی چند دهه گذشته به پولشویی و گرفتن دستمزدهای نجومی از مریم رجوی مشغول بودهاند و کاری جز پیشبرد سیاست مجاهدین (که عملاً پروژه رژیم صهیونیستی است) نداشتهاند و نقطه مشترک همگی آنها جنگطلبی و کمک به تشدید تحریمها علیه ملت ایران بوده است و اگر پیشینه آنان بررسی شود، نهایتاً خودشان یا پدرانشان یا دولتهایشان نقشی کلیدی در غارت ثروتهای ملی و یا استعمار کشورمان در دوران پهلوی داشتهاند و اکنون نیز در هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی و سازمان مجاهدین، بدنبال براندازی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران هستند. فراموش نباید کرد که سازمان مجاهدین، 60 سال پیش در تاریخ 15 شهریور 1344، بدست کسانی بنیانگذاری شد که هدف آنها رهایی ایران از چنگال امپریالیسم و ایادی آمریکا و انگلیس در ایران بود، و رهبران مجاهدین امروز با همان استعمارگران علیه ملت ایران ائتلاف کردهاند.
اگر برنامههای مریم رجوی را مدنظر قرار دهیم، دقیقاً اجرای سیاست دشمنان ایران، یعنی تجزیه کشور به بهانه خودمختاری و همچنین زدودن دین از تصمیمگیریهای سیاسی و حقوقی است (البته جدایی دین از دولت بهانهای بیش نیست چون در جهان ما، هیچ نظامی، بدون ایدئولوژی وجود ندارد هر حکومتی بنا بر اعتقادات و دیدگاههای حاکم بر اندیشه بالاترین ردههای آن کشور، سیاستهای خود را جلو میبرد. حتی مریم و مسعود نیز خود را «رهبر عقیدتی» میخوانند و کاملاً به یک حکومت دینی معتقداند. برنامه ده مادهای مریم نیز (که در آن دم از جدایی دین از دولت میزند) صرفاً برای جلب توجه کارفرمایان غربی برای رسیدن به قدرت است. لذا هدف غربیها از طرح شعار فریبنده «جدایی دین از دولت» صرفاً زدودن ادیان توحیدی از قوانین جوامع و جایگزین کردن «مکاتب سودمحور و مادهگرا» با «اندیشههای عدالتجو و استقلالطلبانه» است.
رقابت با جریان سلطنت طلب
میدانیم که مریم رجوی در دو سال گذشته و به ویژه پس از جنگ 12 روزه علیه ملت ایران، در رقابت شدیدی با جریان متصل به بچه شاه قرار گرفته و به همین علت، امروز نه برای ابراز وجود در برابر جمهوری اسلامی، بلکه برای یک رقابت گسترده با جریان سلطنتی به برگزاری گردهمایی مبادرت نموده است. در ماه گذشته ایرانیان ساکن اروپا شاهد تلاش گسترده و پرهزینهای از طرف رضا پهلوی برای قدرتنمایی بودند که به گفته رسانههای فارسی زبان (و حتی وابسته به سلطنت طلبها)، به شکست مفتضحانهای انجامید و با وجود دلارپاشی گسترده بین ایرانیان، بیش از چندصد نفر در این نمایش شرکت نکردند و رضا پهلوی ناچار شد در یک کنفرانس ملوکانه، چند سلبریتی فراری را با دستمزدهای کلان به سجده و کرنش در برابر خودش وادار نماید تا بلکه افتضاح گردهمایی بیرونق را بپوشاند و نگاهها را به سمت این اقدام قرون وسطایی منحرف کند.
در واقع، مریم رجوی میخواست با برگزاری یک نمایش دیگر، به غربیها بگوید نباید روی یک کودک موسفید (که حتی در بین میلیونها ایرانی ساکن اروپا و آمریکا جایگاه و پایگاهی ندارد و قادر نیست 500 نفر را سازماندهی کند) شرطبندی کنند، بلکه میبایست مجاهدین را تنها آلترناتیو (جایگزین) جمهوری اسلامی بدانند و مورد حمایت قرار دهند. به همین خاطر، شاهد انبوه تبلیغات رنگارنگ از سوی اعضا و هواداران اجارهای این تشکیلات برای برپا شدن یک مراسم گسترده بودیم.
فعالیت های تبلیغی مجاهدین خلق برای مراسم بروکسل
لابیها و حامیان اجارهای
از 14 شهریور، نقل و انتقال افرادی که برای شرکت در گردهمایی بروکسل اجاره شده بودند کلید خورد و دهها اتوبوس به این کار اختصاص داده شدند تا مراسم هرچه باشکوهتر برگزار شود. در بین اجارهشدگان که به هوای گردش رایگان 2 روزه به بلژیک منتقل میشدند، گروهکهای تروریستی و تجزیه طلب نیز مشاهده میشدند که موضوع قابل تأملی است. مریم در طی سالیان گذشته، با مطرح کردن بحث «خودمختاری» برای چندین استان کشور (که دقیقاً خواسته رژیم جعلی در فلسطین اشغالی است)، برای جذب جریانهای تجزیه طلبِ وابسته و بدست آوردن حمایت سیاسی آنان در تلاش بود. انتقال برخی از این جریان به بروکسل نشان میدهد که در جذب ایرانیان وطنپرست دچار شکست شده و روی اینگونه افراد حساب باز کرده است. البته مریم در سخنرانیاش هم برای چندمین بار روی خودمختاری مناطق غربی کشور تأکید کرد تا همخوانی کاملی با گروهکهای وابسته به موساد داشته باشد.
با وجود بودجه چندمیلیون دلاری که برای «حمل و نقل، آمادهسازی محل، خورد و خوراک، محل استراحت، و دستمزد اجارهشدگان» صرف شد، اما این مراسم بدون حضور چند شخصیت آمریکایی و اروپایی هیچ اعتباری برای مجاهدین به همراه نداشت. به همین خاطر، نیم دوجین سخنران آمریکایی و اروپایی نیز برای تکمیل سخنرانی مریم رجوی با دستمزدهای نجومی اجاره شده بودند تا به برنامه رونق بدهند. در رأس میهمانان اجاره شده «مایک پنس» معاون سابق ترامپ قرار داشت که مجاهدین را بهعنوان یک منبع مالی خوب برای خود برگزیده است. از دیگر سخنرانان این برنامه «جان برکو، گیفرهوفشتاد، آلخو ویدال کوادراس، پاتریک کندی، کریس واندیک» بودند که آنها نیز هرکدام برای چند دقیقه تمجید از مریم، دهها هزار دلار دستمزد گرفتند.
پیش از شروع برنامه، در ابتدا مریم با اجرای چند حرکت نمایشی تلاش کرد خود را چکیده تمام مبارزات مردم ایران از صدر مشروطه تا به امروز نشان دهد و با عبور از کنار تصاویر قهرمانان ملت ایران طی یکصدسال گذشته، از جمله «ستارخان، باقرخان، میرزای جنگلی، کلنل پسیان، دکتر مصدق، آیتالله مدرس، آیتالله طالقانی، بنیانگذاران سازمان» به آنها ادای احترام نماید، اما در نهایت مجبور شد با کسانی عکس یادگاری بگیرد که دولت و کشورشان، تاریخاً عامل شهادت همان چهرههای ملی و تجزیه ایران (با اشغالگری، استعمارگری و حمایت از نظامهای استبدادی قاجار و پهلوی) بودهاند. یعنی کسانی چون «مایک پنس، جان برکو، پاتریک کندی» از آمریکا و انگلیس که تاریخچه دشمنی دولتهای آنان برای ایرانیان واضح است.
دستاورد گردهمایی بروکسل
مریم در سخنرانی خود، باز هم ملتمسانه از اروپاییها خواست تا نیروهای نظامی ایران را در لیست سیاه قرار دهند و قطعنامههای ضدایرانی را هرچه زودتر فعال نمایند. وی همچنین با تاکید بر خودمختاری کردستان، به برنامه 10مادهای خود (که تماماً خواسته رژیم صهیونیستی است) اشاره نمود تا هم صهیونیستها را نسبت به تعهدی که به آنها دارد مطمئن سازد و هم اعتماد جریانهای تجزیه طلب را به خود جلب کند. واقعیت این است که پس از سقوط صدام و اخراج مجاهدین از عراق، مریم رجوی همچون شهابسنگی سرگردان، بدنبال محلی برای استقرار میگردد و پیدا نمیکند. به همین خاطر با وجود ادعای مردمی بودن سازمان مجاهدین، و با وجود ادعای ریاست جمهوری مادامالعمرِ، نه تنها جرأت حضور در بین مردم را ندارد، و نه تنها از مصاحبه با یک خبرگزاری آزاد و معتبر در هراس است، بلکه جز مقامات دست چندم غربی، با هیچکس دمخور و همسفره نمیشود و اساساً مردم ایران را در شأن خود نمیبیند. وضعیت مسعود رجوی از این هم وخیم تر است و در طی 22 سال گذشته شهامت نشان دادن تصویر خود را هم نداشته و هر از گاهی از درون مخفیگاه پیامی انتشار میدهد تا زنده بودن خود را اطلاع دهد.
گردهمایی 15 خرداد، تمام آن چیزی بود که مریم میتوانست برای قدرتنمایی و رقابت با سلطنت طلبان به تماشا بگذارد. پیش از او نیز رضا پهلوی دست به نمایش مشابه زده بود که جز فضاحت چیزی به همراه نداشت و نشان داد آمار هواداران او در بین 5 میلیون ایرانی خارج کشور، از 200 نفر تجاوز نمیکند که آنها هم اکثراً به شوق گردش رایگان و گرفتن دستمزد به محل آمده بودند. هرچند مریم قجر نشان داد که توانمندی بیشتری نسبت به بچه شاه دارد و فراتر از بازیهای محفلی عمل میکند و در سازماندهی نیرو قابل قیاس با کسی که حتی بر خانواده خود کنترلی ندارد نیست. اما از آنسو نیز این واقعیت آشکار شد که سازمان مجاهدین که روزگاری صدها هزار دانشآموز و دانشجو را به خیابانها میکشاند و تظاهرات مسلحانه دههزار نفره و بیشتر در پایتخت براه میانداخت، و روزگاری زیر چتر صدام حسین رژه بزرگ زرهی برگزار میکرد، و یا در آلمان و انگلیس و فرانسه (بدون نیاز به دعوت از شخصیتهای غربی)، هزاران ایرانی را به گردهمایی و سخنرانی میآورد، امروز چنان در بین ایرانیان منفور شده که قادر نیست جز با هزینههای نجومی و دعوت از چند شخصیت بازنشسته غربی، برای خود اعتبار بخرد. و این درس عبرت برای همه کسانی است که دل به کمک بیگانگان سپردهاند و از آنان انتظار آزادی، پیشرفت و رفاه برای کشورشان دارند در این تصور واهی هستند که دشمنان تاریخی ایران، یکروز برای پیشرفت ما سرمایهگذاری اقتصادی خواهند کرد. یعنی همان دولتهایی که پرونده سیاه در استعمار سرزمین ما و کشتار آزادیخواهان ایرانی دارند.
حامد صرافپور

