نماد سایت انجمن نجات

مهرماه خونین ۱۳۶۰، درسی از تاریخ

میلیشیای مجاهدین

میلیشیای مجاهدین

پنجمین روز مهر، سالگرد تظاهرات مسلحانه 10هزار نفره‌ میلیشیای مجاهد در سال 1360، در تهران است. 44 سال قبل در چنین روزی، هزاران جوان و نوجوان دانش‌آموز و دانشجو، به دستور مسعود رجوی ( که آنان را طی 2 سال برای انجام اقدامات تروریستی مغزشویی و آماده کرده بود)، به‌ جای رفتن به مدرسه و دانشگاه، به خیابان‌های تهران آمدند تا به‌ زعم خود، جمهوری اسلامی را در کشاکش جنگ خارجی و داخلی سرنگون کنند. در این اقدام ضدایرانی و فاجعه‌بار، هزاران جوان و نوجوان ایرانی قربانی جاه‌طلبی خائنانه رهبران سازمان شدند. یک قلم، قریب 1500 تن از اعضای میلیشیا کشته شدند و در این سو نیز صدها مدافع امنیت ایران که خود درگیر جنگ خارجی و مبارزه با تجزیه‌طلبان وابسته به صدام و سیا بودند، شهید و ترور شدند.

برای یادآوری نسل جوان باید گفت که در دو سال ابتدای انقلاب، کشورمان (که به تازگی انقلاب بهمن 57 را از سر گذرانده بود و هنوز ساختار حکومت و انقلاب بزرگ مردمی انسجام نگرفته و مستحکم نشده بود)، درگیر تحرک گروهک‌های تجزیه طلبِ وابسته در خوزستان و کردستان شد که ساز جدایی و خودمختاری می‌زدند. کمی بعد در ترکمن‌ صحرا نیز گروهک‌های چپ، فتنه‌گری را کلید زدند. چیزی نگذشته بود که در کوه‌های فارس و جنگل‌های گیلان و مازندران هم دسیسه آغاز شد و جریان‌های مسلح درصدد تکرارِ نمایش طنزگونه‌ حماسه جنگل به رهبری میرزا کوچک خان شدند که چیزی جز یک تراژدی خونین نبود… به این ترتیب، ایران گرفتار جنگ داخلی شد که نقطه جوش آن در استان کردستان بود. در چنین شرایطی، آمریکا به تشویق صدام حسین پرداخت تا او را برای گرفتن خوزستان و کردستان و حتی تهران تطمیع کند… و به این ترتیب جنگ خارجی نیز کلید خورد که در اولین گام، خرمشهر تحت اشغال دشمن قرار گرفت.

در آن شرایط پرآشوب و خونین، مسعود رجوی نیز فرصت را غنیمت شمرد تا با تبانی دولت وقت فرانسه، فعالیت تروریستی و جنگ مسلحانه شهری را آغاز کند و هزاران جوان ایرانی را به کشتن دهد تا به‌ زعم خود، جمهوری اسلامی را سرنگون، و خود در نقش ولی‌فقیه، به جایگاه رهبری تکیه دهد.

امروز نسل‌ جوان کشورمان هیچ تصوری از گذشته ندارد که بداند جمهوری اسلامی، با گذار از چه توفان‌ها پابرجا مانده و چگونه به لطف خدا، و به بهای خون و رنج صدها هزار شهید و مدافع وطن و با هوشیاری رهبری آن، مدام مقتدرتر و سربلندتر شده است. اگر امروز جوانان ایرانی زیر رگبار تبلیغات و جنگ نرم مداوم دشمنان رنگارنگ در داخل و خارج‌ قرار دارند و «به‌حق» نگران از هم‌ گسیختن شیرازه نظام و کشور هستند، ناشی از عدم انتقال کافی تجارب از سوی مسئولین ذیربط به آنان است. دشمن تلاش دارد با پنهان سازی این تجارب، جوانان ایرانی را مدام در ترس و ناامیدی نگه دارد تا بهتر بتواند سیاست ضدایرانی خود را به‌پیش ببرد.

اما جوانان باید بدانند که در آن سالیان، با اینکه نظام و انقلاب اسلامی دچار ضعف ناشی از نونهالی بودند، در عین‌حال، دسیسه دشمنان نیز بسیار گسترده‌تر و جهانی‌تر بود (علاوه بر جنگ‌های داخلی برای تجزیه ایران که از سوی دشمن هدایت می‌شد، جنگ خارجی نیز به ایران تحمیل شد و کل قدرت‌های جهانی، با تحریم ایران، مشغول کمک‌رسانی به صدام شدند و همزمان تروریسم در شهرهای مرکزی نیز بیداد می‌کرد که یک قلم آن بمب‌گذاری مقر حزب جمهوری‌اسلامی و دفتر نخست‌وزیری بود. ترورهایی که در آن «رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، رئیس قوه قضائیه، بسیاری از نمایندگان مجلس» به شهادت رسیدند و کشور تقریباً در آستانه فروپاشی سیاسی قرار گرفت و وضعیت نظامی هم که با جنگ خارجی و داخلی مشخص بود)، اما با اینحال، ملت ایران از تمامی کوران‌ها به سلامت عبور کردند و لحظه‌ای تسلیم خواسته‌های زورگویانه دشمنان نشدند. و مقاومت آنها، جهش‌های علمی و نظامی را بدنبال داشت.

در آن روزگار، نه تنها دولت‌های غربی و عربی، بلکه چین و شوروی نیز علیه ایران به صدام اسلحه می‌دادند و ایران جز سوریه و کره‌شمالی دوستی نداشت. اما اینها باعث نشد که جمهوری اسلامی زانو بزند و تسلیم دشمنان شود، و با استقامت و ایستادگی و پرداخت بهایی سنگین، طی چند دهه به نقطه‌ای از اقتدار رسید که دشمنان نیز به آن معترف هستند و به درماندگی افتاده‌اند. امروز نه تنها ایران منزوی نیست، بلکه پرچم پرافتخار آن از سوی ملت‌های آزاده در سراسر جهان برافراشته می‌شود و دشمنان ایران خوار و سرافکنده و منزوی شده‌اند که نمونه بارز آنرا می‌توان در حین سخنرانی نماینده دولت جعلی کودک‌کش در مقر سازمان ملل مشاهده کرد که همه نمایندگان جز چند کشور، سالن را ترک کردند، درحالی‌که همگی برای شنیدن سخنان نماینده ایران مشتاق بودند.

امروز روسیه و چین که روزگاری در نقطه مقابل ما بودند، در کنار ایران قرار گرفته‌اند و ایران عضو دو پیمان مهم و بزرگ جهانی (بریکس و شانگهای) است. نسل جوان ایرانی، نه تنها باید تاریخ 150ساله کشور خود را به‌ خوبی مطالعه کند، بلکه می‌بایست به دقت تاریخ 46 سال گذشته را مورد بررسی و پژوهش قرار دهد و از آن درس بگیرد و بیاموزد و برای آینده‌ای روشن آماده شود و نگذارد دستاوردهای گذشته با ناآگاهی و فرصت‌سوزی از بین برود و دشمنان دوباره طمع چیره‌شدن بر ایران داشته باشند. هوشیاری و کسب آگاهی و داشتن امید، رمز ماندگاری ملت‌ها است.

امروز باید دید مجاهدین که روزگاری تجمع 300هزار نفره و یا تظاهرات مسلحانه 10هزار نفره در تهران برگزار می‌کردند در کجای تاریخ ایران قرار گرفته‌اند که حتی توان گردآوری 100 نفر در ایران را هم ندارند و برای برگزاری یک تجمع در خارج نیز، می‌باید از افراد اجاره‌ای استفاده کنند؟

گردهمایی مجاهدین در بروکسل

و در نقطه مقابل باید دید جمهوری اسلامی که روزگاری از داشتن سیم خاردار و ساده‌ترین جنگ‌افزار برای دفاع از خود محروم بود، و قدرت‌های جهانی تحریم‌اش کرده بودند، امروز در چه نقطه‌ای از پیشرفت و اقتدار قرار دارد که استعمارگران پیر و قدرت‌های استکباری قادر به شکست دادن آن نیستند و از اینکه ملت ایران دارای فناوری‌های پیشرفته در زمینه‌های «پزشکی، ماهواره‌ای، فضایی، نانو، هسته‌ای، لیزری، دریایی، موشکی و پهپادی» است خشمگین هستند؟ و باید دید که انقلاب اسلامی چگونه سراسر جهان را درنوردیده و به ملت‌های آزاده جهان درس مقاومت و جهش می‎دهد؟
اینها را نباید ساده گرفت و از آن سرسری گذر کرد، چون هر لحظه و هر دوره آن، پر از درس‎های بزرگ تاریخی برای نسل جوان است که باید مدام بازخوانی شود.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل