هیچ عضو سازمانی در تشکیلات مجاهدین خلق حق ندارد، حتی برای یک دقیقه هم از مناسبات خارج شده و از تشکیلات بیرون برود، رهبران سازمان هرگز این حق مسلم انسانی را برای انتخاب، به رسمیت نمی شناسند، همه اعضای سازمان را مقلدین اجباری خود می پندارند که انتخابی جز مسعود و مریم ندارند.
سالهاست که اعضای درونی سازمان در درون حصارهای آن، شعار آزادی می دهند و اظهار می کنند که برای بدست آوردن آزادی خلق قهرمان تلاش می کنند!
کسی که در زندان است و خودش اسیر یک ایدئولوژی برده پروری است، در زنجیرهای تشکیلات سازمانی گرفتار است، چگونه می تواند دیگران را به آزادی برساند؟
نمونه های بسیاری از این نمایشات مضحک، روزانه در سیمای نفاق پخش می شود. یک روز دختر اسیر مصطفی محمدی را می آورند تا به ضرب و زور مدعی شود که خودش آگاهانه و داوطلبانه در سازمان مانده است، روز دیگری شیوا ممقانی اظهار می کند که خودش در سازمان مانده است، فردایی دیگر مردان و زنان دیگری نیز مدعی چنین خزعبلاتی می شوند، گویا که با مردمی سخن می گویند که مثل خودشان چشم و گوش بسته هستند.
امروز کمتر کسی در جهان است که به وضعیت اسفناک نقض حقوق بشر در سازمان رجوی اشراف نداشته باشد. همگان می دانند که با تکنیک درب های بسته و مغزشوئی های روزانه موسوم به عملیات جاری و غسل هفتگی و … اعضای سازمان را در درون حصارها نگه داشتند.
امثال ما هم که خود روزگاری در آن مناسبات کثیف، ارتجاعی و دوگانه اسیر بودیم، این حرفها برایمان یک جوک مسخره است، یک طنز تلخ تاریخی است.
خطاب به سردمداران این سازمان تروریستی و جنایتکار باید گفت:
سرتان را از درون برف جهالت بیرون آورده و واقعیت ها را ببینید، شما از هر سو در محاصره ی افکار آگاه جامعه ی جهانی هستید، خیمه شب بازی های فرقه ای خود را رها کنید، قطره ای آزادی ، ذره ای آزادی ، در اختیار اعضایتان قرار دهید تا ببینیم بجز جنازه ی مسعود و مجسمه ی مریم، کس دیگری در اشرف 3 می ماند؟
محمد رضا مبین

