نماد سایت انجمن نجات

مرضیه نه نماد مقاومت، بلکه قربانی فریب و سوءاستفاده رجوی بود

در سالروز درگذشت مرضیه (اشرف‌السادات مرتضایی)، سازمان تروریستی مسعود رجوی بار دیگر با پخش پیام‌ها و تصاویر تبلیغاتی در شبکه‌های اجتماعی بی‌مخاطب خود، کوشید از نام و خاطره این هنرمند اصیل ایرانی برای تطهیر چهرهٔ تیره و خون‌آلود خود بهره‌برداری کند. اما حقیقت تلخ آن است که مرضیه، سال‌های پایانی عمرش را نه در آزادی و آرامش، بلکه در اسارت ذهنی و عاطفی دستگاه رجوی سپری کرد.

هنرمندی در قفس تشکیلات

پس از مهاجرت از ایران، مرضیه به امید فعالیت آزاد هنری راهی فرانسه شد، اما به دام تبلیغات فریبندهٔ سازمان رجوی افتاد. رجوی که در آن دوران در اوج انزوا و بی‌اعتباری سیاسی بود، از چهرهٔ محبوب و مردمی مرضیه به ‌عنوان ابزاری برای جلب افکار عمومی و کسب منابع مالی استفاده کرد. او را به‌عنوان «سردار نغمه‌خوان ارتش آزادی» معرفی کردند، در حالی که وی در واقع در محاصره و کنترل کامل تشکیلات فرقه قرار داشت.

محروم از دیدار فرزند، در محاصره “یاران خلق”

یکی از دردناک‌ترین جلوه‌های این اسارت، ممانعت تشکیلات رجوی از دیدار مرضیه با فرزندش بود. منابع نزدیک به خانوادهٔ او می‌گویند که حتی یک دیدار سادهٔ مادر و پسر ممکن نبود. در یکی از کنسرت‌هایی که با هدف جمع‌آوری پول برای سازمان برگزار شد، پسر مرضیه وقتی برای دیدار با مادرش به جلوی سن آمد، توسط نیروهای امنیتی سازمان مورد ضرب و شتم قرار گرفت. این صحنه، نماد روشنی از چهرهٔ واقعی سازمانی است که حتی احساسات مادری را نیز قربانی مطامع سیاسی خود می‌کند.

از بغداد تا پاریس؛ هنری در خدمت تبلیغات

مرضیه سال‌ها در عراق و سپس در پاریس تحت نظارت مستقیم مسئولان فرقه زندگی کرد. هیچ فعالیت هنری مستقلی نداشت و تمام برنامه‌های او زیر نظر رجوی و همسرش تنظیم می‌شد. کنسرت‌ها و مصاحبه‌هایش نه برای هنر، بلکه برای توجیه تروریسم و جمع‌آوری پول طراحی می‌شدند.
رجوی از صدای طلایی و چهرهٔ شناخت ه‌شدهٔ او بهره‌برداری کرد تا نقاب “فرهنگی و مردمی” بر چهرهٔ خونین سازمانش بزند، همان سازمانی که در کارنامه‌اش ده‌ها ترور، همکاری با صدام حسین، و خیانت به مردم ایران ثبت شده است.

سالروز درگذشت؛ تکرار ریا و دروغ

اکنون نیز در سالروز مرگ او، باز هم شاهد آن هستیم که رسانه‌های سازمان، با انتشار پیام‌های احساسی و اشعار ساختگی، می‌کوشند مرضیه را به نماد وفاداری به “مقاومت” تبدیل کنند. اما واقعیت را نمی‌توان برای همیشه پنهان کرد. مرضیه نه نماد مقاومت، بلکه قربانی فریب و سوءاستفادهٔ رجوی بود. او بانویی بود که صدایش برای مردم بود، نه برای فرقه‌ای بسته و خشونت‌طلب.

نتیجه

تجربهٔ تلخ مرضیه، درسی است برای همهٔ هنرمندان و آزادی‌خواهان:
فرقه رجوی در طول عمر خود از هیچ ابزاری برای تبلیغات و بقا دریغ نکرده است. از جنگ تا ترور، از خیانت تا فریب، و از هنر تا احساس مادری؛ همه را به قربانگاه قدرت‌طلبی خود برده است.
مرضیه به فراموشی از یادها سپرده شد چون حتی در میان زنجیرهای رجوی، صدای مردمی‌اش خاموش شد، و فرقه همواره از آن برای منافع خویش بهره گیرد.

عباس جعفری جداشده از فرقه رجوی عضو انجمن نجات البرز

خروج از نسخه موبایل