نماد سایت انجمن نجات

در تشکیلات رجوی همه چیز بر پایه بی اعتمادیست!

فرقه مجاهدین

در درون مناسبات سازمان مجاهدین خلق همه چیز بر اساس بی اعتمادی محض چیده شده است. تمامی بگیر و ببندهای تشکیلاتی و قوانین سفت و سخت حاکم بر مناسبات همه بر پایه اعتمادی است که وجود ندارد.

سیم خاردارهای اطراف قرارگاه ها که به سمت درون بودند، پست های نگهبانی چند نفره و تفتیش وسایل گاه به گاه و تفتیش عقاید مداوم همه و همه گویای اعتمادی هستند که در تشکیلات رجوی وجود ندارد.

قطع ارتباط کامل افراد با دنیای بیرون از تشکیلات و حتی با دنیای درون خود فرد و فردیتش و حتی با هم تیمی هایش و هم رزمانش همه می گفتند که در تشکیلات رجوی اعتمادی وجود ندارد.

این بی اعتمادی البته دو طرفه است؛ یعنی این که نیروها هم به سران تشکیلات اعتماد ندارند. هر کدام شان بارها و بارها تناقضاتی را در حرف و عمل سران دیده اند که بر این بی اعتمادی دامن زده است.

من سالهای زیادی از عمرم را در تشکیلات رجوی گذراندم و خاطرات بسیاری در ذهنم مانده که موید بی اعتمادی محض تشکیلات نسبت به اعضا است. چند موردی را اینجا به اشتراک می گذارم:

حوالی سال 77 یا 78 ، من راننده اتوبوس بودم. در یکی از ماموریت ها قرار شد به همراه سه نفر دیگر و با دو اتوبوس، اعضای شورا را از اردن به بغداد ببریم و دوباره به اردن بازگردانیم.

بعد از اینکه مأموریت انجام شد و اعضای شورا را به اردن بازگرداندیم، قرار شد اتوبوس ها را پارک کنیم و برای استراحت به پایگاه برویم که مسئول پایگاه آن زمان – به گمانم مرضیه باباخانی – مخالفت کرد و دستور داد تا در همان اتوبوس استراحت کنیم. این البته تمام ماجرا نبود؛ دو نفر از زنان سازمان را هم مأمور مراقبت از ما کرد. اینها از شب تا صبح نگهبانی می دادند و وضعیت را هر نیم ساعت با پیجر به پایگاه اعلام می کردند. به این ترتیب ما آن شب را تا صبح نتوانستیم استراحت کنیم و با تنی خسته به بغداد بازگشتیم.

نکته این بود که ما در آن زمان جان مان را برای تشکیلات وسط گذاشته بودیم اما آنها حتی به اندازه یک شب استراحت در پایگاه و استراحتی کامل و بی نگهبان در همان اتوبوس هم، به ما اعتماد نداشتند و علناً این موضوع را ابراز می کردند.

رجوی در صحبت هایش مدام می گفت اعتماد کسب کردنیست ولی هیچ گاه هیچ نیرویی در تشکیلات نتوانست اعتماد تشکیلات را کامل جلب کند!

مورد دیگری که خودم هم درگیر آن بودم برای خرج کردنهای بیهوده در ترابری گزارش بلند بالایی نوشته و به سازمان دادم ولی متاسفانه جوابی ندادند. وقتی هم پیگیری کردم که چرا باز همان کارهای گذشته را انجام می دهیم عنوان می کردند مگر قرار است هر گزارشی که می نویسی جواب بدهیم .

مورد دیگر وقتی در اشرف بودم و مسئول آن موقع بتول رجایی بود من به همراه حسن مرادی وارد مقر شدیم. وی با دیدن ما به حسن مرادی گفت متوجه شدم برای رهبری نامه نوشته ای ولی بدان قرار نیست هر نامه ای که می نویسی به رهبری داده شود و من آنرا پاره کردم و خیلی راحت زیر آب حرفهای رجوی که در نشست ها مطرح می کرد اگر کاری و مشکلی در جایی دیدید برای من بنویسید را زد.

در این باره می توان به فاکت های زیادی اشاره کرد. رجوی از همان ابتدا به هیچکس اعتماد نداشت. حتی به قدیمی ترین اعضای سازمان هم اعتماد نمی کرد چون وی اعتقاد داشت کسی نباید در این حیطه وارد شود. او برای خودش جایگاهی درست کرده بود تا برای کسی دست یافتنی نباشد! وقتی افراد زاویه پیدا می کردند باید مانند علی زرکش از دور خارج می شدند.

هادی شبانی

خروج از نسخه موبایل