در روزهای گذشته، رسانههای نزدیک به تشکیلات مجاهدین خلق پرتکرارترین خبرشان، پوشش اخبار نشستی با عنوان گفت و گو با نسل (زد) به میزبانی مریم رجوی است. این نشست با تبلیغات گسترده و انتشار تصاویر جوانانی همراه بود که در سالنهای رسمی تشکیلات حضور داشتند و با شعارها و فضای پر زرق و برق رسانهای، چهرهای تازه از مجاهدین ضد خلق به نمایش گذاشته شد. اما در ورای این نمایش تبلیغاتی، واقعیتی نهفته است که همانا پنهان کردن واقعیت بحران سِن و فرسودگی ساختاری در درون این تشکیلات می باشد.
بحران سالخوردگی در اشرف ۳
پایگاه اصلی اعضای تشکیلات مجاهدین، موسوم به اشرف ۳ در آلبانی، اکنون به محل زندگی چندصد نفر از اعضایی تبدیل شده که اغلب از دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ در ساختار تشکیلات حضور داشتهاند. بخش عمده این افراد اکنون در دهه شصت تا هشتاد سالگی زندگی خود قرار دارند.
بر اساس گزارشهای منتشرشده از منابع رسمی خود مجاهدین، تنها در هشت ماه نخست سال ۱۴۰۴ دستکم هفت عضو رسمی و حدود پنج هوادار بیرونی سازمان بر اثر کهولت سن، بیماریهای مزمن و عوارض ناشی از سالها انزوا درگذشتهاند. جوانترین فرد در میان درگذشتگان سال جاری، حدود ۶۴ سال سن داشته است؛ آماری که خود به روشنی از بحران پیری و فرسایش انسانی در ساختار تشکیلات حکایت دارد.
این در حالی است که از دهه ۱۳۹۰ به بعد، روند جذب نیروی تازه به ویژه از میان نسلهای جوان تقریباً متوقف شده است. ساختار بسته، محدودیت ارتباطات بیرونی و شرایط خاص کمپ اشرف ۳ مانع از رغبت نیروهای جدید یا حضور فعال هواداران جوان در بدنه آن شده است.
نشست با نسل Z؛ تلاشی برای جوانسازی چهره تشکیلات مجاهدین
در چنین شرایطی، برگزاری نشستی با عنوان “گفتوگو با نسل زد” را میتوان تلاشی هدفمند برای بازسازی چهرهای جوان، پویا و به ظاهر اجتماعی از تشکیلات رو به اضمحلال رجوی دانست.
در تبلیغات رسمی مجاهدین، این نشست با حضور جوانانی از کشورهای مختلف اروپایی و آمریکایی معرفی شد، اما هیچ شواهدی مبنی بر پیوستن افراد جدید به بدنه سازمان ارائه نشد.
بررسی ها و شواهد نشان می دهد که بخش زیادی از این افراد نه اعضای واقعی بلکه مهمانان دعوتشده یا هواداران اجاره ای بودهاند که برای مشارکت در یک برنامه تبلیغاتی سازماندهی شدهاند.
تضاد ساختاری میان نسلها
شکاف میان نسلهای جوان امروزی و بدنه سنتی مجاهدین، یکی از چالشهای بنیادین این تشکیلات محسوب میشود.
نسل Z در ایران و جهان، نسلی است که در بستر دیجیتال، شبکههای اجتماعی، آزادیهای فردی و اندیشه انتقادی رشد کرده است. از سوی دیگر، ساختار مجاهدین خلق هنوز بر محور انضباط ایدئولوژیک، سلسله مراتب تشکیلاتی و اطاعت مطلق از رهبری شکل گرفته است. الگویی که با روحیه استقلالطلب و منعطف نسلهای جدید در تضاد آشکار قرار دارد.
از همینرو، تلاش برای القای پیوند میان این دو جهان فکری و فرهنگی، بیشتر به نوعی بازسازی رسانهای شباهت دارد تا روندی واقعی از جوانسازی تشکیلات. نسل جوانی که در این نشستها حضور یافته، هرگز حاضر نخواهد بود به عنوان عضو ساکن اشرف ۳، خود را در چارچوب محدودیتهای اجباری رجوی قرار دهد.
واکنش خانوادهها و افشاگری جداشدگان
در سالهای اخیر، خانوادههای اعضای ساکن اشرف ۳ و برخی جداشدگان، از جمله چهرههایی چون مصطفی محمدی، بارها از وضعیت اسارتگونه و انزوای اجباری اعضا سخن گفتهاند. انتشار روایتهای مستند از درون اسارتگاه های رجوی در عراق و آلبانی ، تصویر تازهای از واقعیتهای پنهان در پشت پرده تشکیلات ارائه کرده است.
این افشاگریها باعث شده که جذب نیروی جدید حتی در میان بستگان اعضا به شدت دشوار شود و هیچ خانوادهای تمایل نداشته باشد فرزند خود را در اختیار تشکیلاتی قرار دهد که با چنین انتقاداتی روبهروست.
فاصله میان واقعیت و تصویر تبلیغاتی
برگزاری نشستهای پر زرقوبرق و استفاده از واژگانی چون نسل زد آینده، آزادی یا نسل مقاومت در رسانههای مجاهدین، تلاشی است برای پنهانسازی شکاف عمیق میان واقعیت درونسازمانی و تصویر بیرونی.
اما حتی نگاهی گذرا به وضعیت فعلی اشرف ۳، آمار مرگومیر اعضا و فقدان هرگونه چهره جوان در ساختار رسمی سازمان نشان میدهد که این حرکت بیش از آنکه راهبردی واقعی برای نوسازی باشد، یک مانور رسانهای برای حفظ ظاهر است.
نشست مریم رجوی با نسل زد را میتوان تلاشی هدفمند برای مقابله با بحران مشروعیت و سالخوردگی در تشکیلات مجاهدین خلق دانست.
واقعیت میدانی نشان میدهد که این مریم رجوی در سالهای اخیر با ریزش نیرو، پیری تشکیلاتی و انزوای اجتماعی روبهرو بوده است. در حالی که اعضای اشرف ۳ یکی پس از دیگری در پی عوارض ناشی از سالها انزوا و کهولت سن درگذشتهاند، مریم رجوی با برگزاری نشستهای جوانپسندانه میکوشند تصویری وارونه از این روند ارائه دهند.
با وجود تبلیغات پرحجم، بعید است چنین نشستهایی بتواند بحران نسلی و ساختاری در تشکیلات را برطرف کند. شکاف میان نسل زد و تشکیلاتی که ریشه در دهه ۱۳۴۰ دارد، شکافی است عمیق و بنیادین. شکافی که با هیچ شوی تبلیغاتی پر نمیشود.
سالاری

