تشکیلات مجاهدین خلق، با سابقهای طولانی در سیاستهای خشونتآمیز و فعالیتهای تفرقهافکنانه، همواره تلاش کرده است برای مشروعیت بخشی به خود، نام و جایگاه افراد معتبر و محبوب در تاریخ و فرهنگ عمومی را مصادره کند. این روش، که نوعی بهرهبرداری تبلیغاتی و روانی از اعتبار دیگران است، از نظر اخلاقی و انسانی محکوم و از منظر تاریخی بیاعتبار است.
چسباندن خود به کسانی که مخالف راه و روش آنها بودند
جالب و در عین حال تأسفبرانگیز آن است که مجاهدین خلق نه تنها از نام شخصیتهای همسو با اندیشه خود استفاده نکردهاند، بلکه به کسانی چسبیدهاند که ارزشها و روش زندگیشان کاملاً مخالف با تفکر و عملکرد رجوی و یارانش بوده است. این افراد شامل مشاهیر و سیاسیون که وطنپرستان واقعی، مردم دوستان صادق، آزادیخواهان بیادعا و مخالفان هرگونه سلطه خارجی و استبداد داخلی بودند.
نمونههای بارز این سوءاستفاده عبارتند از:
ستارخان و دیگر سرداران مشروطهخواه: کسانی که برای آزادی و استقلال وطنشان جنگیدند، هیچگاه از خشونت علیه هموطنان و همکاری با قدرتهای بیگانه حمایت نکردهاند.
محمدرضا شجریان: استاد موسیقی و فرهنگ ایران که با هنر خود پیوند ملت و فرهنگ ایرانی را تقویت کرد. گروه، پس از درگذشت او، با انتشار پیامها و ادعاهای تبلیغاتی تلاش کرد او را حامی خود معرفی کند، در حالی که مسیر زندگی و منش او کاملاً مخالف خشونت و فریبکاریهای این سازمان بود.
نلسون ماندلا و چهگوارا: نمادهای آزادی و عدالت اجتماعی که برای حقوق مردم و مبارزه با ظلم تلاش کردند، اما مجاهدین با پیامهای پی در پی مریم رجوی و حضور در مراسم مرتبط، سعی دارد خود را مرتبط با ارزشهای انسانی آنان معرفی کند. بازماندگان همین شخصیتها در مراسم تشییع دیگر مجاهدان واقعی مانند حسن نصرالله حاضر شده و احترام خود را نشان میدهند، در حالی که مریم رجوی از یک سو ارزشهای ماندلا را ستایش میکند و از سوی دیگر کسانی چون حسن نصرالله را نفی میکند.
سوءاستفاده از زمان و مرگ شخصیتها
رجوی تا زمان حیات سیاسی خود و پس از آن مریم رجوی، به صورت سیستماتیک تلاش کردند تا شخصیتهای معتبر و محبوب را زمانی معرفی کنند که خود دیگر قادر به دفاع از میراثشان نیستند. این اقدام شامل انتشار پیامها، شرکت در مراسم و ایجاد برداشتهای غلط از تعلق فکری و ارزشی افراد است. نمونه بارز این رویکرد، اقدام بعد از درگذشت استاد محمدرضا شجریان و یا پیامهای پی در پی مریم رجوی برای نلسون ماندلا است که تلاش دارد خود و سازمان را حامی ارزشهایی نشان دهد که مسیر زندگی آنها کاملاً مخالف با سیاستهای گروه بوده است.
خیانت و رذالت در مسیر قدرت
مجاهدین خلق نه تنها از حیث ایدئولوژیک و عملی با این افراد تفاوت دارد، بلکه ارزشهای انسانی و میهنی را به ابزار قدرت تبدیل کرده است. از خودفروشی برای جایگاه تشکیلاتی گرفته تا وطنفروشی برای رسیدن به قدرت، همه نشاندهنده فاصلهی اخلاقی و معنوی عظیم میان آنها و کسانی است که نامشان را مصادره کردهاند.
سوءاستفاده از نام و اعتبار دیگران، به ویژه کسانی که راه و منش آنها کاملاً با تشکیلات مخوف و ضد انسانی رجوی متفاوت است، عملی است ناپسند و فریبکارانه. رجوی و مریم قجر با پیوند دادن خود به شخصیتهایی که ارزشها و آرمانهای آنها را نقض میکنند، ضعف اخلاقی و سیاسی خود را عیان میسازند. شناخت دقیق این رفتارها برای نسل امروز ضروری است تا بتوانند میان ارزشهای واقعی و تبلیغات فریبکارانه تمایز قائل شود.
کسانی که نامشان به ناحق مصادره شده، همواره نماد صراحت، شجاعت و اخلاق انسانی باقی خواهند ماند، در حالی که گروهی که آنها را مصادره کرده، جز دروغ و خیانت چیزی برای عرضه ندارد.
سالاری

