در ماههای اخیر، بر اساس آنچه خود رسانههای وابسته به سازمان تروریستی مجاهدین خلق منتشر کردهاند، موجی از مرگهای پی در پی در کمپ اشرف ۳ شکل گزارش شده است.
ناظران این مرگ و میرهای روزافزون را به ” گردبار مرگ” تعبیر کرده اند. گردباد مرگی که بدنه فرسوده سازمان مجاهدین را هر روز تهی تر از قبل می کند.
اعلام درگذشت زهره بنیجمالی و افراد دیگری که نامشان با فاصلههای کوتاه منتشر میشود، نشان میدهد این بحران دیگر قابل پنهانسازی نیست. رسانههای تشکیلات—که سالها اخبار مرگ را سانسور یا با تأخیر اعلام میکردند—اکنون ناچارند مرگها را بیوقفه منتشر کنند. این تغییر، خود نشانه آشکاری از خروج اوضاع از کنترل تشکیلات است.
به نظر می رسد بحران به نقطه ای بی بازگشت برای سران سازمان رسیده است. ریزش های نیرویی از یک سو و مرگ اعضا از سوی دیگر در کنار عقیم ماندن راه کارهای مجاهدین برای جذب نیروهای جدید و تازه نفس، همه و همه حکایت از سقوط قریب الوقوع تشکیلات رجوی دارد.
به گفته برخی ناظران:
“تشکیلات رجوی از بیرون پرهیاهوست، اما از درون رو به خاموشی مطلق میرود”
رسانهای شدن مرگها؛ ضربهای به چهرهسازی تشکیلات رجویست چرا که این تشکیلات، سالها روی نمایشهای رسانهای و نشستهای تبلیغاتی سرمایهگذاری کرد تا چهرهای فعال از خود ارائه دهد.
اما اکنون همین رسانهها، زیر فشار واقعیتها، ناچار به انتشار مرگهایی هستند که هیچ فاصلهای با هم ندارند. این روند بیش از هر چیز، چهره ساختگی تشکیلات را فرو ریخته و نشان داده که تشکیلات حتی در مدیریت روایت درونی خود نیز ناتوان شده است.
و در مجموع چیزی که واضح است این که این گردباد مرگ ادامه دارد. گردبادی که نتیجه سالها انزوا، استهلاک و سیاستهای غلط تشکیلاتی است.
ولی غفاری – عضو نجات یافته از سازمان تروریستی مجاهدین خلق عضو کنونی انجمن نجات مرکز البرز

