نماد سایت انجمن نجات

رویای آزادی که به حقیقت پیوست

محمود آسمان پناه

محمود آسمان پناه

در مقطعی از زندگیم و لحظات و سنینی که می توانستند اوج شکوفایی و بهترین روزهای زندگی من باشند، در اسارت مجاهدین خلق بودم و آنها با القائات غیر انسانی و مغز شویی، جسم و روح من و سایر اعضا را تسخیر کرده بودند. این رویه شرایط زندگی در اسارت مرا از نظر فیزیکی و روحی به استضعاف کشانده بودند و حتی گاهی فراتر از این، عقل و روح اعضا گرفتار را به اسارت در می آوردند. از ما فقط جسم متحرکی باقی مانده بود که از خود اراده ای برای تفکر، تعیین سرنوشت و زندگی آزاد نداشتیم.

موجودات زنده به ویژه عالی ترین ثمره خلقت یعنی انسان برای رشد و تکامل به سه چیز حیاتی ” تربیت، امنیت و آزادی ” نیاز دارند. تربیت اعضای نگون بخت در کمپ مجاهدین خلق شده بود تکرار مکررات کلاس های تبیینی و ایدئولوژی کذایی و اجباری رجوی تحت عنوان نشست های انقلاب مریم !!

امنیتی هم برای ما در کمپ اشرف عراق متصور نبود چون به محض درخواست جدایی ابتدا با زندان های درونی توام با شکنجه و حبس و سر به نیست شدن توسط مجاهدین خلق مواجه بودیم و النهایه تحویل زندان خوفناک ابوغریب صدام می شدیم.

آزادی را که دیگر هیچ نگویم بهتر است.

مفهوم آزادی در مناسبات مجاهدین مساوی بود با بندگی برای شخص رجوی و مریم قجر. در یک جمله کوتاه و ساده بگویم: زندگی در اسارت رجوی تصویر کوچکی از جهنم واقعی بود که من در عمرم تجربه کرده بودم.

خوشبختانه در اواخر سال 1382 برای همیشه با فرار از کمپ منحوس و بد نام مجاهدین خلق خودم را نجات دادم و پس از بازگشت به وطن در 6 آذرماه سال 1388 ازدواج کردم و حالا با دو فرزند، رویای آزادی را که بخشی از آرزوهایم بود به واقعیت تبدیل کردم.

سالروز ازدواجم نزدیک است و به بهانه این روز فرخنده شادی خودم را با دوستان قدیمی که اکنون در کمپ مانز آلبانی مجاهدین خلق گرفتار هستند به اشتراک می گذارم و به آنها یاد آور می شوم: رهایی، همان لحظه‌ای است که از زنجیرهای گذشته آزاد می‌شوی و در آغوش آزادی پرواز میکنی؛ جایی که هیچ‌ کس نمی‌تواند پروازت را محدود کند.

محمود آسمان پناه

خروج از نسخه موبایل