با سلامی گرم و آرزوی سلامتی برای شما که خاطرات ایام گذشته موجب می شود شما همیشه در ذهن و یاد من آمده و مسرور از دوستی با شما باشم .
نجف جان نمیدانم یادت می آید شبی که عابدین جانباز فرار کرد و فرار وی بنام پرش شیر معروف شد و همان شب برای ما نشست گذاشتن و میخواستن فرار وی را تحت الشعاع موضوعی دیگر قرار بدهند و الکی کسی دیگر را سوژه کردند، من شما را در فرهنگی نظاره میکردم و شما پوزخند میزدید و میدانستید موضوع اصلی فرار عابدین جانباز می باشد و در آن هنگام مژگان مهدوی یک یادداشت برای سهیلا صابر نوشت که مواظب نجف باشید و من آن یادداشت را بعد نشست پیدا کردم و چقدر به آن خندیدیم.
آری نجف جان ، مطمئن باش که سازمان هیچ اطمینانی به ما و امثال ما نداشت و فقط برای کار و سوء استفاده ما را نگه داشته بود. نجف جان ، نمیدانم اطلاع داری الان عابدین در هلند مشغول به زندگی ست و هیچ مشکلی ندارد و راضی از فرار خود می باشد و ایکاش شما هم خود را از قیود و بندهای این سازمان رها کرده و به دنیای آزاد قدم بگذارید که من و خانواده ات منتظر آن روز هستیم و میدانم آن روز خجسته در آینده ای نه چندان دور خواهد بود.
دوستدار شما غلامعلی میرزایی

