سازمان مجاهدین خلق در دهه 1340 با شعار مبارزه با رژیم پهلوی شکل گرفت و شعار اولیه شان این بود شاه مهره امپریالیسم آمریکا می باشد و باید ابتدا او را سرنگون و بعد به مبارزه با دشمن اصلی یعنی همان آمریکا پرداخت. تا قبل از پیروزی انقلاب مردم ایران در درون سازمان نقض حقوق افراد به وفور دیده می شد، از حذف فیزیکی شریف واقفی گرفته تا ممنوع کردن ارتباط با خانواده و ورود به خانه های تیمی و در نهایت دور شدن از جامعه و افکار مردم و نداشتن درک درستی از شرایط جامعه.
با پیروزی انقلاب مردم ایران و آزادی زندانیان سیاسی همه گروهها و از جمله مجاهدین نیز از فرصت استفاده کردند. مجاهدین با تکرار شعارهای بنیانگذاران قبلی یعنی همان مبارزه با آمریکا و اینکه ایران را جهنم امپریالسیم می کنیم و ایران ویتنام دیگری برای آمریکا خواهد بود پای در صحنه سیاسی گذاشتند. اما این دوگانگی و مخالفت با رهنمودهای داده شده توسط رهبر انقلاب خیلی زود خودش را نشان داد. اما در نهایت عملا در مسیری غلط قدم گذاشتند و شاهد بودیم در سی خرداد سال 60 و اعلام جنگ مسلحانه و با کشیدن سلاح دست به کشتار مردم بی گناه زدند و عملا ماهیت واقعی خود را بعد از دو سال و اندی نشان دادند.
ما اکنون قصد داریم به نقض حقوق افراد در این سازمان بپردازیم و به این سئوال پاسخ بدهیم آیا سازمانی که خودش را مدعی آزادی خواهی می دانست و برای همه افراد جامعه حقوق مساوی طلب می کرد آیا در درون خود و مناسباتش این گونه بود؟ آیا اکنون مریم رجوی که مدعی آزادی در مناسباتش می شود این گونه است؟
برای اینکه به درک درستی از مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین برسیم می بایست به حرفهای نفراتی که از سازمان جدا شدند گوش کرد چون آنان با تمام وجود مناسبات سازمان را تجربه کردند و از درونیات و ناگفته های تشکیلات رجوی خبر دارند. چون تاکنون سازمان شرایطی برای رسانه ها و خبرنگارها فراهم نکرده تا بتوانند با افراد درون تشکیلات آزادانه حرف بزنند.
نفرات جدا شده همه در یک چیز متفق القولند؛ این که در درون سازمان مجاهدین آزادی اصلا وجود ندارد و حرفهای مریم رجوی در مورد آزادی همه دروغ و مسخره است.
1- در درون سازمان خبری از آزادی بیان و عقیده وجود ندارد
در سازمان مجاهدین هر فردی به محض وارد شدن به مناسبات در محیطی بسته قرار می گیرد. ارتباط او با دنیای بیرون قطع می شود. هیچ کس اجازه نقد و انتقاد از رهبری را ندارد، مخالفت با خط مشی سازمان مساوی است با خیانت، همه افراد باید به چیزی که رهبری می گوید گوش کنند. حرف بیرون از سازمان دروغ است، هیچ فردی نمی تواند برای انتخاب لباس و وضعیت ظاهری خود تصمیم بگیرد چون همه این مسائل در سازمان و تشکیلات تصمیم گیری شده و افراد ملزم به اجرای آن می باشند.
افراد آزادانه حق خروج از قرارگاه سازمان را ندارند، آنان حق ندارند با دنیای بیرون ارتباط داشته باشند، آنان حق ندارند با خانواده خود تماس بگیرند و این کار ممنوع است، افراد حق استفاده از اینترنت و تلفن همراه را ندارند و اگر نیاز تشکیلات باشد شدیدا کنترل می شود، افراد حق استفاده از ادوکلن بعد از تراشیدن صورت را ندارند، افراد حق ندارند در موقع خوردن غذا چند بار کنار هم قرار بگیرند و حرف بزنند، دو همشهری حق حرف زدن با همدیگر را ندارند و این یعنی محفل و از دیدگاه رهبری سازمان، محفل شعبه سپاه پاسداران در درون تشکیلات می باشد و …. در این باره می توان ساعتها حرف زد و به گفته های نفرات جدا شده توجه داشت.
2- فراهم کردن شرایط سخت برای اعضا و کار اجباری
در سازمان مجاهدین افراد هیچ وقت نباید درک درستی از راحتی و آرامش داشته باشند. بطور مثال رجوی هر بار اعلام می کرد که حکومت ایران قصد زدن موشک به قرارگاه اشرف را دارد و افراد باید در گرمای زیاد تابستان عراق شب را در بیرون از قرارگاه بمانند این یعنی سر و کله زدن با پشه ها و بی خوابی شب. البته قرار گرفتن در شرایط سخت فقط برای نفرات پائین بود و مسئولین و فرماندهان زن در قرارگاه زیر کولر شب را به صبح می رساندند و در حرف عنوان می کردند ما از خطر استقبال می کنیم و این داستانی بود که رجوی هر از گاهی تکرار می کرد و هرگز راضی نمی شد که افراد معنی راحتی را درک کنند و با بهانه های مختلف آرامش افراد را به هم می ریخت.
کار اجباری هم که جزو لاینکف زندگی روزمره اعضای درون تشکیلات است. کارهای تکراری سنگین و عدم رضایت دائم فرماندهان و حس ناکافی و ناکارآمد بودن، از جمله فشارهای فیزیکی و روحی توآمانی است که در مناسبات تشکیلات رجوی مدام بر اعضا تحمیل می شود تا فرد را به محاق برده و مجبورشان کندند فاکتهای کم کاریشان را بنویسند و اینگونه افراد را کنترل می کنند. ولی از آنجایی که اجازه بیان نداشتند افراد به شرایط سخت تشکیلات تن می دادند.
ادامه دارد…
هادی شبانی

