ارتش ورشکسته – قسمت پانزدهم

آری اینها سؤالاتی بود که در ذهن تمامی نیروها میگذشت اما هیچ کس جوابی برای آنان نداشت. وقتی مسئولین فرقه تروریستی مذهبی مجاهدین خلق در برابر این پرسشها قرار میگرفتند زبانشان بند می آمد و به پت پت کردن می افتادند و حرفی برای گفتن نداشته و فقط به توجیه کاری میپرداختند.

مسئولین فرقه بر این باور بودند که حالا پس از سرنگونی دولت صدام حسین نوبت به دولت ایران خواهد رسید و آمریکائی ها به زودی به ایران حمله خواهند کرد و برای تحقق این امر به فرقه نیاز خواهند داشت،بنابراین فرقه چیزی را از دست نداده و همه چیز به نفع فرقه تمام خواهد شد.(زهی خیال باطل)

تمام امید مسئولین فرقه این بود که در صورت تهاجم نیروهای آمریکائی به ایران،مجاهدین نیز پا در رکاب آنان به ایران حمله خواهند کرد.

اما این خیال خام و خائنانه فرقه و این طرز تفکر وطن فروشانه آنان نیز سبب تشدید اعتراضات درونی شده بود به این دلیل که اکثریت قریب به اتفاق نیروها حاضر نبودند که آمریکا به ایران حمله کند و آنان به عنوان مزدور آمریکائی ها و پا در رکاب ارتش اشغالگر آنان به وطن خویش یورش ببرند.

در همین گیر و دار اوضاع آشفته و بهم ریز فرقه یکروز مسئولین اعلام کردند که خواهر مریم را در پاریس دستگیر کرده و به بازداشتگاه فرستاده اند. با شنیدن این حرف همه شوکی شدند نه از این جهت که که مریم بانو بازداشت شده بلکه همه از اصل این قضیه مبهوت شده و متحیرانه میپرسیدند:

آخه مریم در پاریس چه کار میکند؟!!!مریم کی به پاریس رفته؟!! مگر مسعود رجوی وقتی که ما زیر بمبارانها و موشکهای آمریکائی قرار داشتیم پیام نمیداد که من و مریم در سنگر نشته ایم و داریم شما را دعا میکنیم که در زیر این بمبارانها سالم بمانید.!!!

مگر مسعود رجوی نمیگفت که من و مریم نیز در انجام عملیات سرنگونی رژیم ایران در کنار شما خواهیم بود؟!!! مگر آنان نمیگفتند که در این جنگ یا همه ما کشته میشویم و یا اینکه حکومت آخوندها را سرنگون میکنیم؟!!! پس چه شد آن همه شعر و شعار و آنهمه اصول؟!! حال بر خلاف آن همه ادعاها مریم سر از پاریس در آورده است!

اصلاٌ خود مسعود رجوی کجاست؟! نکند او هم فرار کرده و از عراق خارج شده است؟!

اما باز هم مثل همیشه کسی جوابی قانع کننده برای این سئوالها نداشت مسئولین فرقه میگفتند: حال که خواهر مریم در زندان است و سازمان در شرایط بسیار سختی قرار گرفته، این نامردی است که شماها نیز مارا تحت فشار قرار میدهید،بلکه شما باید همه اختلافات را فراموش کرده و پشتیبان سازمان باشید تا از این وضعیت نجات پیدا کنیم.

بلی آنان به این شیوه موذیانه سعی میکردند که با احساسات ما بازی کرده و ما را در موضعی انفعالی قرار دهند تا شاید مقداری از شدت موج اعتراضات درونی کاسته شود.

همزمان که در پاریس تعدادی از کادرهای فرقه اعتصاب غذا کرده و بنا به دستور مستقیم مسئولین فرقه جهت ترساندن و باج گرفتن از دولت فرانسه اقدام به خود سوزی کرده بودند در همین راستا یکسری اقدامات در اردوگاه کار اجباری اشرف نیز در حال شکل گیری بود.

مسئولین فرقه با دان باجهای هنگفت به سران بعضی از قبایل و گروههای عراقی آنان را به اردوگاه دعوت کرده و از آنان پذیرائی بسیار مفصلی میکردند و سپس این قضیه را پوشش خبری داده و اینگونه وانمود میکردند که دهها هزار نفر از مردم و شخصیتهای برجسته عراقی از فرقه حمایت کرده و نسبت به دستگیری مریم رجوی اعتراض دارند.

یکروز قرار بود که یک همچنین خیمه شب بازی در محل سالن اجتماعات اردوگاه برگزار گردد ما نیز برای چیدن صندلیها در سالن تجمع و آماده کردن مقدمات این مراسم به آنجا رفته بودیم خود ما صندلی های سالن را چیدیدم تعداد این صندلی ها به هزار و پانصدتا هم نمیرسید و هنگامی که دعوت شده گان به این مراسم آمدند تعدادی از صندلی ها نیز خالی بودند اما همان روز مسئولین فرقه در رسانه های وابسته به خودشان اعلام کردند که:((دهها هزار نفر از مردم عراق با حضور در قرارگاه اشرف ضمن حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران، دستگیری مریم رجوی (عضدانلو قاجار) را شدیداٌ محکوم کرده و خواستار آزادی بلادرنگ وی شدند.

اما این چیز جدیدی نبود چونکه دروغ پراکنی و غوغاسالاری از شیوهای رایج در این فرقه تروریستی مذهبی بوده و هنوز هم هست.

نکته جالب دیگری که در این مراسم من شاهد آن بودم این بود که…..

ادامه دارد……………

محسن عباسلو، کانون آوا، ششم ژوئیه 2008

خروج از نسخه موبایل