نماد سایت انجمن نجات

گفتگوی حمید دهدار با طالب فرحان از اعضای جدا شده از مجاهدین

طالب فرحان

طالب فرحان

حمید دهدار: در حاشیه اجلاس سالانه اعضای جدا شده بازگشتی که در شهر آبادان برگزار شد، فرصتی دست داد تا با آقای طالب فرحان که سالهایی از عمر خود را در تشکیلات مجاهدین خلق گذارنده گفتگویی کوتاه داشته باشیم.
با سلام خدمت شما ابتدا خودتان را معرفی کنید. اول بگوئید که امروز اجلاس سالانه اعضای بازگشتی چطور بود؟

طالب فرحان: با سلام خدمت شما من طالب فرحان هستم که در تشکیلات مجاهدین معروف به عباس دلنواز بودم. اجلاس امروز از هر بابت عالی بود اول اینکه خیلی خوشحالم که دوستانم را بعد از مدت ها از نزدیک دیدم ، اجلاس امروز خیلی خوب برگزار شد مباحث آن در مورد تاکید روی ادامه همکاری در جهت تلاش برای نجات دوستان سابق خود که هنوز در کمپ اشرف 3 گرفتار هستند، بررسی هر چه بیشتر راه های افشای ماهیت فریبکارانه گروه رجوی در عرصه های مختلف ، و تداوم همکاری با انجمن نجات آلبانی و ادامه یاری رساندن به خانواده های اعضای گرفتار در اشرف 3 برای نجات عزیزانشان صحبت شد که نتایج خوبی داشت و مهمتر اینکه همه اعضای بازگشتی روی این موضوع اهتمام داشتند که تا آزادی تمامی اعضای گرفتار در گروه رجوی نباید دست از تلاش برداشت.

حمید دهدار: لطفا کمی در مورد نحوه پیوستن خودتان به گروه رجوی توضیح دهید؟

طالب فرحان: راستش من تا سال 78 در آبادان مشغول کارم بودم و اصلا سیاسی نبودم. متاسفانه جو گیر شدم که اگر به خارج بروم می توانم درآمد بیشتری کسب کنم. گذشت تا اینکه در همین سال یکی از دوستانم پیشنهاد داد به کشور دبی برویم. وی گفت در آنجا با پیمانکار خارجی کار می کنیم و پول بیشتری کسب می کنیم. من هم قبول کردم و به اتفاق هم از آبادان به آن کشور رفتیم. متاسفانه در آنجا مدتی بعد هوای رفتن به اروپا به سرم زد. در خوابگاهی که مستقر بودم تعداد دیگری هم بودند که من شناختی از آنها نداشتم. وقتی من با دوستم در مورد رفتن به اروپا صحبت می کردم سه نفر دیگر که در گوشه ای نشسته بودند متوجه صحبت من شدند. بعد از آن کم کم آنها به بهانه های مختلف با من دوست شدند تا اینکه یک روز به من گفتند ما می توانیم تو را به اروپا ببریم. فقط باید هرچه ما گفتیم قبول کنی. من هم که هوای رفتن به اروپا در سر داشتم پذیرفتم. این بود که مدتی بعد آنها به من گفتند ما مسائل تو را حل کردیم اما باید اول بروی عراق و وارد گروه مجاهدین شوی تا کیس سیاسی بگیری. بعد از چند ماه آنها خودشان تو را به اروپا می فرستند. من هم که حقیقتا تا آن زمان این گروه را نمی شناختم، سادگی کردم و بخاطر رفتن به اروپا پذیرفتم. و در نهایت از دبی با کشتی به عراق رفتم که بلافاصله به کمپ اشرف منتقل شدم. نکته مهمی که من به آن توجه نکردم این بود که رفتن به اروپا فریبی بیش نیست چون روز قبل از رفتن به عراق وقتی من گفتم می خواهم به خانواده ام زنگ بزنم تا به آنها بگویم کجا می روم آنها گفتند نه اصلا، فعلا زنگ نزن چون ممکن است نگذارند بروی و یا اینکه ممکن است نیروهای امنیتی متوجه شوند.

حمید دهدار: بعد از ورودت به کمپ اشرف پیگیر رفتن به اروپا شدی؟

طالب فرحان: وقتی وارد کمپ اشرف شدم فکر کردم حالا تا چند وقت دیگر مرا به اروپا می فرستند اما چیزی نگذشت که به من لباس نظامی دادند و مرا وارد تمرینات نظامی کردند که من گفتم من برای رفتن به اروپا آمدم. نیامدم کار نظامی کنم. مسئولم زنی بود که الان اسمش یادم نیست با حالت پرخاشگری به من گفت اروپا کجاست تو برای جنگیدن علیه رژیم آمدی! جواب دادم همان نفراتی که مرا به اینجا آوردند گفتند مجاهدین تو را به اروپا می فرستند که وی گفت کدوم خری به تو چنین وعده ای داده ؟! اینجا بود که من به هم ریختم و گفتم پس مرا به همان کشور دبی بفرستید که بخاطر همین درخواست مرا زیر انواع و اقسام فشارها گذاشتند. اما من مرتب درخواستم را تکرار می کردم و بعنوان اعتراض در نشست های عملیات جاری شرکت نمی کردم تا اینکه یکی از مسئولین بنام سعید واجد مرا صدا زد و با لحنی تحقیر آمیز و برای اینکه مرا بترساند گفت چه کسی تو را به اینجا فرستاده؟ اگر نفوذی رژیم هستی خودت اعتراف کن ! و…. که من از این حرفش خنده ام گرفت و بلند شدم و رفتم. نیمه های شب مرا از خواب بیدار کردند و برای بازجویی بردند و کلی به من توهین کردند و فحش دادند و دوباره همان سئوالات قبلی که اگر نفوذی هستی بگو و چه کسی تو را به اینجا فرستاده را تکرار کردند و در نهایت مرا تهدید به فرستادن به زندان ابوغریب کردند.

حمید دهدار: و بعد از تهدیدهای تشکیلات چکار کردی؟

طالب فرحان: چکار می توانستم بکنم؟ ما حکم اسیر دست و پابسته ای داشتیم که مجبور بودیم. آخر اتهامات عجیبی به من زدند که خیلی ترسناک بود و از طرف دیگر چون شنیده بودم که تعدادی را به زندان ابوغریب فرستادند به همین خاطر مجبور شدم مدتی کوتاه بیایم و گفتم در مناسبات می مانم اما قلبا حاضر به ماندن نبودم و منتظر ماندم تا شاید فرجی حاصل شود .

حمید دهدار: آیا افراد دیگری هم مثل تو بودند که به بهانه رفتن به اروپا فریب خورده باشند؟

طالب فرحان : بله بودند. این نکته را عرض کنم که در بدو ورود به تشکیلات مجاهدین به ما اعلام کردند ما اینجا محفل نداریم یعنی اینکه فرد با فرد دیگر گرم نگیرد و صحبت نکند و گفته بودند در بین جمع حرف نزنید که از کجا آمدید و چکاره بودید. ولی من همیشه کنجکاو بودم که ببینم کسی مثل من هست که به بهانه اروپا آمده باشد عراق؟! این بود که گاهی اوقات با بعضی نفرات صحبت می کردم و از آنها سئوال می کردم شما چطور به عراق آمدید؟ مثلا چند نفر بودند که به بهانه کار آورده شده بودند یکی از آنها می گفت در ترکیه بیکار بودم به من گفتند شرکتی در عراق است که ایرانی ها آن را اداره می کنند و پول خوبی می دهند و تعدادی هم مثل من به هوای رفتن به اروپا آمده بودند. خلاصه اکثر نفراتی که در پذیرش بودند مجاهدین آنها را با فریبکاری به کمپ اشرف آورده بود. هر کس هم که اعتراض می کرد و یا درخواست برگردان به کشور مبدا می کرد بشدت تحت برخورد قرار می گرفت.

حمید دهدار: کی و چگونه از مجاهدین جدا شدی؟

طالب فرحان: همانطور که گفتم بخاطر ترس از عملی شدن تهدیدات مسئولین تشکیلات سکوت کرده و در تشکیلات ماندم و منتظر بودم تا شاید فرجی برای جدایی حاصل شود. چون مجبور بودم در تناقض زندگی کنم زمان به سختی می گذشت تا اینکه جریان حمله آمریکا به عراق پیش آمد و در نهایت حکومت صدام که حامی مجاهدین بود ساقط شد و از پی آن اختناق درون مناسبات مجاهدین هم فرو ریخت. مدتی بعد از سقوط صدام نفرات وزارت خارجه آمریکا برای مصاحبه با اعضای درون کمپ آمدند و گفتند هرکس خواست می تواند جدا شود و به ایران برگردد که من این موضوع را فرصت طلایی دانستم و درخواست جدایی دادم و در نهایت آنها مرا به تیف آمریکا که در اطراف کمپ اشرف بود بردند تا مراحل بازگشت به وطن طی شود که حدودا سال 84 صلیب سرخ ما را به ایران برگرداند.

حمید دهدار: رجوی در صحبت هایش گفته بود هرکس از ما جداشود دولت ایران او را زندانی می کند و خانواده هایشان آنها را طرد می کنند؟

طالب فرحان: واقعا این حرف رجوی فقط یک توهم بود. البته خودش هم می دانست که چنین نمی شود او با این ترفند اعضا را می ترساند تا مبادا درخواست جدایی کنند. نه من بلکه دیگر دوستانی که به همراه من به ایران آمدند حتی یک روز هم زندانی نشدیم و اتفاقا باز برخلاف چرندیات رجوی خانواده هایمان به گرمی از ما استقبال کردند و کمک کردند تا زندگی جدیدی را شروع کنیم. و به لطف خدا تشکیل خانواده دادم و الان سه فرزند هم دارم و مشغول کارم هستم.

حمید دهدار: با تشکر از شما، در آخر اگر نکته ای مانده بیان کنید؟

طالب فرحان: من هم از شما تشکر می کنم. من بعد از ورودم به ایران در کنار کار و زندگی ام سعی کردم برای نجات دوستانی که هنوز در کمپ اشرف گرفتار هستند تلاش کنم و در پایان از اعضای گرفتار در تشکیلات می خواهم که تصمیم جدی بگیرند و هر چه زودتر خودشان را از دام تشکیلات نفرت انگیز رجوی نجات دهند.

خروج از نسخه موبایل