سفرهای تابستانی به ایران

به بهانه سفر آقای هزارخانی به عراق!

مسافرت ایرانیان مقیم خارج از کشور به ایران همیشه از جانب سازمان مجاهدین خلق به عنوان مرز سرخ انقلاب و خیانت معرفی گردیده است. از منظر فرقه رجوی هر ایرانی که در خارج از کشور اقامت دارد اگر برای هر منظوری به ایران سفر کند مرزبندی خود را با رژیم حاکم بر ایران مخدوش کرده و خائن تلقی میگردد و لذا باید از جمع ایرانیان ترد شده و حتی مورد آزار و اذیت قرار گیرد. در دستگاه سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن حکم خائن کمتر از اعدام نیست ولی بهرحال اجرای این حکم برای سازمان در شرایط فعلی تبعاتی را به همراه دارد که فعلا از آن صرف نظر کرده است. شانتاژ و هیاهوی سازمان در این رابطه و حتی مزاحمتهای فراوان روانی و فیزیکی که برای این دسته از افراد بوجود آورده است موجب شده تا بسیاری از ایرانیان مقیم خارج از کشور به صورت پنهانی به چنین مسافرت هایی مبادرت ورزند. سازمان خصوصا در مقاطع اخیر که این گونه مسافرت ها بصورت فزاینده ای صورت میگیرد رسما و عملا این دسته افراد را مورد تهدید شدید قرار میدهد.
تابستان امسال، حتی خیلی بیشتر از سالهای قبل، این سفرها به صورت گسترده در حال انجام است که شامل جمع کثیری از هواداران نزدیک به سازمان و کسانی که همیشه بطور فعالانه در جلسات و تظاهرات آنان شرکت میکنند نیز میشود. سازمان این موضوع که دیگر از کنترل خارج شده است را زنگ خطری برای موجودیت فرقه ای خود در خارج از کشور تلقی کرده و به تکاپو افتاده است تا کاری انجام دهد.
اطلاعات از گوشه و کنار به مسئولین سازمان میرسد که چه نشسته اید فلانی و فلانی که از نزدیکان شورای ملی مقاومت بودند و به مقر سازمان در پاریس رفت و آمد داشتند و یا هوادار سرسخت سازمان بودند هم برای تعطیلات تابستان به ایران رفته و برگشته اند و کلی هم تعریف کرده اند و یا اینکه زمزمه مسافرت به ایران سر داده و عنقریب این کار را خواهند کرد.
اخیرا دیداری با تعدادی از شخصیت های عراقی در تهران داشتیم که اتفاقا این افراد با سازمان مجاهدین خلق در عراق نیز رابطه داشته و به قرارگاه اشرف هم رفت و آمد زیادی دارند. از طریق این افراد مطلع شدیم که سازمان آقای منوچهر هزارخانی عضو شورای ملی مقاومت را، البته برای تنبیه تشکیلاتی و از سر بدر کردن فکر سفر به ایران، به قرارگاه اشرف برده است تا بقول سازمانی ها رطوبت ناشی از زندگی در غرب در بدنش خشک شود و هوس ایران رفتن به سرش نزند. همچنین به طرق دیگر هم متوجه شدیم که البته سازمان این تنبیه را برای هر یک از اعضای شورا یا هواداران فعال که نغمه ایران رفتن سر بدهد اعمال مینماید و با یک سفر به قرارگاه اشرف ذهن طرف را تحت کنترل در آورده و از ایران رفتن منصرف می نماید. یعنی هر کس مقداری زیر پایش شل شود اعزام به قرارگاه اشرف که تبعیدگاه فرقه رجوی است در دستور کار و برنامه اش قرار میگیرد.
فرقه ها به افراد دارای وجهه اجتماعی برای سوء استفاده و کسب وجهه نیاز فراوان دارند. آقای منوچهر هزارخانی هم از این دسته افراد است که با تأیید عملکردهای فرقه ای سازمان خصوصا در قرارگاه اشرف که شامل به اسارت ذهنی و عینی در آوردن افراد بسیاری در این قرارگاه و ایزوله کردن آنان از دنیای خارج و حتی قطع ارتباط آنها با خانواده شان میشود خود را در این فشارها شریک نموده است.
آقای منوچهر هزارخانی در شرایطی به قرارگاه اشرف میرود که درست قبل از آن فاطمه اکبری نسب از آلمان برای دیدار با برادرش بعد از نزدیک به 20 سال به این قرارگاه مراجعه نمود اما با دشنام و رفتار زشت مسئولین آن روبرو گردید که بالاخره هم موفق به دیدار با برادرش موسی نشد. یاسر اکبری نسب، برادر فاطمه و موسی، دو سال پیش در قرارگاه اشرف به طرز مشکوکی در زیر فشارهای روانی فرقه ای خودسوزی کرد و از آن پس فاطمه نگران حال برادر دیگرش موسی است که اطلاعی از سرنوشت او در دست ندارد. طی این سالها بسیاری چون فاطمه برای دیدار با خانواده خود به عراق رفتند ولی با برخوردهای غیر انسانی مسئولین قرارگاه اشرف روبرو گردیدند.
نمیدانیم تا چه حد آقای منوچهر هزارخانی در سفر خود به قرارگاه اشرف دقت کرده است اما جهت اطلاع ایشان و سایر همکارانشان باید گفت که اشرف که سازمان نام شهر بر آن گذاشته شده است شرایطی خیلی بدتر از یک بازداشتگاه نظامی را دارد. اشرف تنها شهر دنیاست که در آن بچه وجود ندارد. تنها شهر دنیاست که کلا زن و مرد در آن مجزا و در دو سوی مختلف شهر زندگی میکنند حتی حق ندارند به یکدیگر فکر کنند یا خواب یکدیگر را ببینند. در این شهر پمپ بنزین هم زنانه و مردانه است. در اشرف دسترسی به ماهواره، اینترنت، موبایل، تلویزیون، رادیو، نشریات، و هرگونه ارتباط با دنیای بیرون خصوصا با خانواده برای عموم امکانپذیر نیست. اشرف همان محل دورافتاده و ایزوله ای است که تمامی فرقه ها نیاز مبرم به آن برای به کنترل در آوردن ذهن پیروان خود دارند.
در تفکر القا شده فرقه ای اهالی این شهر، خانواده لانه فساد است و اقوام و آشنایان و هر کس که از ایران آمده باشد دشمن تلقی میشود که باید با وی مبارزه کرد و او را ترد نمود. افراد باید خانواده خود را پدر و مادر سابق یا برادر و خواهر سابق بنامند. البته آقای هزارخانی هم برای تکمیل مراحل شستشوی مغزی خود به این سفر فرستاده شده اند. ایشان قبلا هم سفری به منظور مشابهی به عراق و قرارگاه های سازمان مجاهدین خلق داشته و کتاب پشت جبهه را در این رابطه نوشته اند که به تعریف و تمجید از یک فرقه مخرب که بیشترین صدمات را مقدمتا به اعضای خود و خانواده هایشان زده است پرداخته اند.
خلاصه کلام اینکه سازمان خوب میداند که اگر کسی به ایران سفر کند دیگر محال است تحت کنترل فکری سازمان قرار گیرد و حرفهای پوچ و بی اساسش را باور نماید و به همین دلیل با هر وسیله ممکن جلوی این امر را میگیرد. همچنین سازمان مانند تمامی فرقه ها از افراد ظاهر الصلاح برای اجرای چنین کنترلی بخوبی سود میبرد و بر عهده چنین افراد صاحب فکر و شعوری است که این چنین مورد سوء استفاده جمعی سوء استفاده چی برای به اسارت در آوردن افراد بی گناه و قربانی در نیایند.
انجمن نجات، تهران
14 مرداد 1387

خروج از نسخه موبایل