نقدی بر اسناد استقلال و سرفرازی مجاهدین – قسمت دوم

نقد و بررسی اسناد تسلیحات و مهمات مجاهدین در عراق- بخش دوم

همانطور که ملاحظه کردید اسناد باقیمانده از ملاقات های حضوری مسعود رجوی و سران سازمان اطلاعات و امنیت عراق (که تا بحال گوشه ای از آن انتشار یافته) روشنگر بخشی از عکس آن چیزی است که امروز مجاهدین تحت عنوان "استقلال مجاهدین در عراق" اقدام به اننتشار آن نموده اند! باید دید که تحریف حقایق تاریخی در روابط و مناسبات مجاهدین با سران حکومت صدام حسین می تواند بیش از 20 سال زندگی مجاهدین بر سر سفره صدام حسین را وارونه کند!؟

پس از انتشار اولین سری "اسناد استقلال و سرفرازی مجاهدین و ارتش آزادی " در نشریه مجاهد شماره 915 – 5 تیر1387،بنظر می رسید که رهبران مجاهدین در اورسوراووآز بدنبال راهی برای یک دگرگونی و برون رفت از یک بحران جدی تشکیلاتی و سیاسی(به مثابه هست و نیست سازمان) هستند.از همین رو با زبانی قابل فهم تر از گذشته می خواهند با مخاطبان خود رابطه برقرار کنند!ولی متاسفانه انگیزه سودجویانه از انتشار و حرف زدن از استقلال همه جانبه مجاهدین در عراق، چوب خشک نشاء شده در بیابان بی آب و علفی را می ماند که نه تنها امکان بقا برای خود ندارد بلکه امکان استفاده از چنین زیستی را در عراق به آنها نمی دهد.چرا که اگر چنین سند رو کردن هایی جدا از تمامی مناقشات سیاسی بود میتوانست در زمان و مکانی مناسب تحیر بر انگیز نیز باشد(البته مشروط به حقیقی بودن)،اما وقتی تنها و تنها بدلیل دفاع و جلوگیری از عقب نشینی در عراق است،مضافا بر علیه آنها بوده و بیش از پیش رهبران مجاهدین در اوور سور او وآز را آچمز خواهد کرد!

در مقدمه منتشر شده از همین سری اسناد، مسعود رجوی چنینی نویدی داده است؛" قضاوت در‌باره آزادیخواهی و اصالت و استقلال این مقاومت در صلاحیت مردم و تاریخ ایران است. پیوسته گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که به‌غایت استقبال می‌کنیم تا رودرروی مردم ایران از جوادیه تا نازی‌آباد و از کرانه‌های ارس و خزر تا خلیج فارس، درباره جزء ‌به‌جزء، نکته به نکته، دینار به دینار و مو به موی هرآن‌چه در مبارزات چهل و دوساله انجام داده یا نداده‌ایم حساب پس بدهیم"

انتشار زودرس چنین اسنادی که مسعود رجوی وعده آن را به مردم "جوادیه و نازی آباد تا کرانه های ارس و خلیج فارس" داده بود شاید دلیل تغییر همان رویکرد باشد! اما متاسفانه خلف وعده شده و چنین "ارزشی" نیزدر مجاهدین عامل به معامله گذاردن با مجلس و سیاسیون عراقی و بخشی از همان خط "موازی با سیاست آمریکا در منطقه" است که طبعا کاهش عیار داشته و میخی را بر تابوت اشرف در عراق نخواهد کوبید!

اگر چه به قول مجاهدین، این اسناد تک به تک و دینار به دینار منتشر نشده ولی چمدانی است پر توان و باز گوکننده چنان استقلالی در عراق و طی دوران حکومت صدام حسین! پس ادامه می دهیم؛

همانطور که درمتن سخنان سپهبد صابر الدوری با رجوی آمده ؛ به دستور صدام حسین،عراقی ها با مجاهدین بایستی "ندار" باشند.چرا که یک "هدف مشترک"داشته و "سرنوشت شان بهم گره خورده است".همین 2 جمله "هدف و سرنوشت مشترک " در عراق گویای چند کتاب حرف است که بماند برای بعد.اما بعنوان شروع یک بحث جدید باید از مجاهدین پرسید؛پول خرید تانک های تی 72،هلی کوپتر،و انبوهی سلاح و مهمات درخواستی رجوی برای عملیات های گوناگون از ارتش و سازمان اطلاعات امنیت عراق را با چه هزینه ای پرداخت کرده و چگونه؟مجاهدین بگونه ای سند سازی کرده اند که گویا از ارتش عراق اسلحه و مهمات خریداری کرده اند!ولی واقعیت چیز دیگری است.همانی که مجاهدین از بیان حقایق پشت پرده چنین تدارکات تسلیحاتی و مالی واهمه داشته و نه تنها به مردم "جوادیه و نازی آباد"بلکه به مردم خود (یعنی اعضاء و هواداران سازمان) نیز دروغ می گویند.

نگارنده که خود طی سال های 1365 الی 1369 یکی از مسئولین "تسلیحات و مهمات "مجاهدین در عراق بوده از نزدیک و رو در رو در زمینه تسلیحات و مهمات با ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت عراق مراوده داشته و بخشی از تسلیحات اهدایی صدام حسین به رجوی را نیز در عراق تحویل گرفته و در قرارگاه های اشرف و… از آنها نگهداری و در عملیات های مختلف بین یگان های رزمی مجاهدین توزیع نموده است.که به گوشه هایی از آن می پردازیم:

سال 1363 – 1364، عملیات های چریک شهری:

بین سال های قید شده، سازمان مجاهدین در سلیمانیه و کروکوک اقدام به ایجاد پایگاهی بنام "چریک شهری" نمودند.این پایگاه که تحت مسئولیت "امرالله جزی" و مهدی کتیرایی(ساسان) اداره می شد، مسئول تربیت واحد های چریک شهری برای اعزام به عملیات های تهران و سایر شهرهای ایران بود.واحد های چریک شهری 2 الی 4 نفره سازماندهی شده و از همان جا بعنوان یک تیم عملیاتی در اطاق و یا خانه ای مستقل زندگی کرده و دوره های آموزشی خود را می گذراندند.انواع سلاح هایی که واحد های عملیاتی چریک شهری مجاهدین در این پایگاه ها آموزش می دیدند عبارت بود از؛ انواع کلت،کلاشینکف،بی کی سی،آرپی جی 7،آرپی جی 18،انواع بمب های دست ساز و…

در سال 1364 تعداد بیش از 400 قبضه کلت برتا با خشاب 15 گلوله ای ساخت ایتالیا برای تسلیح واحد های چریک شهری از ایتالیا خریداری و با همدستی ارگان های اطلاعاتی صدام به پایگاه های مجاهدین وارد شد.خرید این سلاح ها توسط مجاهدین از طریق مافیای ایتالیا و تحت مسئولیت محمد طریقت منفرد(یاسر) انجام شده و به سیستم نظامی مجاهدین تزریق شد.اما بقیه سلاح های مورد نیاز مجاهدین مانند، کلاشینکف و بی کی سی و انواع آرپی جی ساخت کشورهایی مانند کره شمالی،سوریه،چین و روسیه بود که توسط ارتش صدام حسین به مجاهدین اهداء شده بود.

سال 1365 – عملیات پیرانشهر:

برای چنین عملیات گسترده ای که در منطقه پیرانشهر صورت گرفت و آخرین عملیات گردانی مجاهدین در منطقه کردنشین ایران و عراق بود، ارتش عراق سنگ تمام گذاشته و در این عملیات علاوه بر تحویل دهی 12 واحد خمپاره 120 میلیمتری و گلوله های آن به واحد های عملیاتی مجاهدین، بیش از 30 واحد خمپاره زن عراقی با کادر و مهمات، یک گروهان موشک انداز کاتیوشا با کادر و مهمات،یک گردان توپخانه122 و 130 میلیمتری چینی و روسی با کادر و مهمات یک گردان تانک با کادر و مهمات و… نیز در اختیار مجاهدین قرار گرفت تا عملیات مزبور به پیروزی مجاهدین بیانجامد.

عملیات موسوم به آفتاب(7/اسفند/1365 –منطقه فکه):

مجاهدین علاوه بر رفع کمبود های ضروری از طرف ارتش عراق نیاز شدید به مهمات توپخانه ای داشتند.توپخانه مجاهدین که بیش از 30 قبضه توپ 122 میلیمتری و 130 میلیمتری بود با کمبود جدی مهمات مواجه شده و ارتش عراق تا روز قبل از عملیات نتوانسته بود آن را تامین کند.به همین دلیل عملیات با 3 روز تاخیر شروع شد.اما تاخیری بجا و با پشتیبانی بسیار قوی.ارتش عراق برای جبران چنین خطایی در تاخیر که به مسائل اطلاعاتی و سیاسی آنها بر می گشت متضمن تسلیح و پشتیبانی خیلی قوی برای مجاهدین شدند.یک گردان توپخانه عراقی با کادر و مهمات در منطقه عملیاتی تحویل مجاهدین شد که به فرمان مجاهدین بوده و با دستور آنان شلیک و یا خاموش می شدند.همچنین، نگارنده یک روز قبل از اجرای عملیات،برای تحویل گیری 18 تریلر30 تنی از انواع مهمات های جنگی و توپخانه ای،به تنهایی از قرارگاه عملیاتی به قرارگاه اشرف بازگشته و در آنجا به همراه "مهدی کتیرایی"(ساسان) و یک فرد دیگر این حجم از مهمات را در قرارگاه اشرف از نیروهای عراقی تحویل گرفته و به منطقه جنگی هدایت کردند.این میزان از مهمات از بغداد ارسال شده بود.

عملیات موسوم به چلچراغ(18 ژوئن 1988 میلادی):

نگارنده در این عملیات نیز از مسئولین ستاد لجستیک بوده و مسئول تحویل گیری مهمات و تسلیحات از ارتش عراق برای مجاهدین بود.این بار نیز ارتش عراق تاخیر جدی در تسلیحات و مهمات رسانی به مجاهدین داشت.طوری که یک گردان کامل با توپ و سلاح و پدافند هوایی و مهمات مورد نظر به قرارگاه عملیاتی مجاهدین در منطقه مرزی آمده و تمامی سلاح ها و مهمات خود را درست روز قبل از عملیات تحویل مجاهدین دادند.البته این میزان تسلیحات و مهمات برای رفع کمبودهایی بود که ارتش عراق قول آن را داده ولی در زمان تعیین شده نتوانسته بود آن را تامین کند.چرا که اساس سازماندهی عملیاتی مجاهدین برای عملیات موسوم به چلچراغ، خودروهای رزمی "کاسکاول" برزیلی و" ام تی ال بی " و "بی ام پی وان" و توپ های 130 ملیمتری روسی بود که پیش از عملیات توسط ارتش عراق به اندازه کافی تجهیز شده بودند.

عملیات موسوم به فروغ جاویدان(25 ژوئیه 1988 میلادی):

همانطور که قبلا نیز اشاره شد، در این عملیات که گسترده ترین علمیات نظامی مجاهدین در نوار مرزی ایران تلقی میشود، ارتش عراق علاوه بر تجهیز انواع سلاح های سبک و نیمه سنگین و سنگین، توپ، تانک و… یک گروهان هوانیروز و 2 پایگاه هوایی با هواپیماهای شکاری و بمب افکن اعم از میگ، میراژ و… را در اختیار مجاهدین قرار داده و در صحنه عملیات نیز مورد استفاده قرار گرفت.این عملیات تا دندان مسلح ره به پیروزی نبرد و منجر به توقف جدی مقطعی در ماشین جنگی مجادین و بازنگری مجدد در روابط صدام با مجاهدین شد!در این عملیات نه تنها مجاهدین، بلکه صدام حسین نیز شکست خورده و آتش بس را پذیرفت!

ادامه دارد…

جواد فیروزمند

خروج از نسخه موبایل