چه کسی نگران کودکان فرقه ی رجوی است

کودکان در فرقه پلی گامیستدر 15 آوریل 2008 گزارشی در سایت باستن داد کام منتشر شد که بنابر آن " مقامات ایالت تگزاس امریکا 416 کودک را از یک فرقه ی پلی گامیست جدا کردند." این کودکان از فرقه گرفته شدند چرا که خطر سوء استفاده در مورد آن ها وجود داشت. ماریسا گانزالس سخنگوی آژانس خدمات حفاظتی کودکان " در ایالت تگزاس در این باره گفت:" معمول نیست که در حالی که احتمال سوء استفاده وجود دارد، به والدین اجازه داده شود کودکان خود را همراهی کنند." 

  بنابر اظهارات دو خبرنگار اسوشیتد پرس،"جنیفر دانبر " و " مایکل گراکزیک"،مقامات ایالتی این فرقه را متهم می کنند به سوء استفاده های جنسی و فیزیکی از جوانان و می خواهد که والدین آن ها را از محل نگه داری کودکان دور نگاه دارد. 

والدین درون فرقه متهم هستند به این که شستشوی مغزی داده شده اند. چنان چه در همه ی فرقه ها معمول است ؛همانند مجاهدین خلق که پس از انقلاب ایدئولوژیک زوج ها پس از نشست های شستشوی مغزی مجبور به طلاق شدند و سپس در سال 1990 طی جنگ اول خلیج، مجبور به سپردن کودکانشان به سازمان شدند. 

اما هیچ آژانس خدمات محافظتی وجود ندارد که نگران وضعیت فرزندان اعضای مجاهدین باشد. این کودکان به اروپا انتقال داده شدند،در آن جا در خانه های تیمی در شرایطی ناگوار زندگی می کنند و هر روز صبح باید به " عمو مسعود " و " خاله مریم" درود بفرستند (چرا که هیچ از پدر، مادر و خانواده نمی دانند.) 

چنان چه الیزابت روبین در مقاله اش " فرقه ی رجوی " از نادره افشاری (عضو سابق سازمان) نقل قول می کند:" هر روز صبح و شب،کودکان از سنین 1 تا 2 سالگی باید در مقابل پوستر مسعود و مریم بایستند،به آن ها درود بفرستند. آ ن ها این بچه ها را نسل بعدی سربازان خود می دانند. می خواهند آن ها را شستشوی مغزی داده و کنترل کنند." 

اکنون قاضی ها، مدعی العموم ها، دادستان ها و وکیل ها کجا هستند تا از وضعیت کودکان اعضای مجاهدین خلق دفاع کنند؟ کودکانی که والدینشان هیچ اطلاعاتی از محل زندگی شان ندارند،کودکانی که مجبور می شوند در فعالیت های تبلیغاتی سازمان مجاهدین برای جمع آوری پول با ظاهر اسفناکشان شهروندان اروپایی را وادار به کمک کنند. آیا این معمول است که کودکانی را در شهرهای مدرن اروپا ببینیم که در شرایطی دشوار زندگی می کنند؟ پوشش دمکراتیک فعالیت های مجاهدین، رفتارهای ضد بشری آن ها علیه اعضا به ویژه کودکان را – که سازمان آن ها را میلیشیای آینده ی خود می داند – پنهان کرده است. پس چه چیز را نقض حقوق کودکان می نامید؟ آیا این نقض حق یک کودک نیست که وی را از زندگی عادی در میان اعضای خانواده اش محروم کنیم و شرایط تحصیلات عادی و آزادانه در کشوری آزاد را از وی بگیریم؟ 

بتول سلطانی مادری است که فرزندانش را سازمان از وی گرفته است. اکنون که سازمان را ترک کرده است، در حال جستجوی فرزندانش است که سال ها عکس ها ی آن ها را در لباس هایش پنهان کرده بود. امید است که او روزی فرزندانش را بیابید اما چه کسی می تواند آن سال های دردناک بدون فرزندانش را به وی بازگرداند؟ سال هایی که او حتی اجازه نداشت به فرزندانش فکر کند. 

انجمن نجات مرکز فارس