مرگ تدریجی یک رویا

در سال 58 رجوی فکر می کرد که با یک بلند پروازی می تواند به ریاست جمهوری برسد بدون اینکه اصلا اعتقادی به قانون اساسی ایران داشته باشد. در آن تاریخ رویای او به وقوع نپیوست، این آغازی بود برای مرگ تدریجی یک رویا!!!

او در 30 خرداد سال 60 با شروع مبارزه مسلحانه دست به سلاح برد. رجوی از آنجائیکه درک مشخصی از شرایط عینی جامعه ایران نداشت با الگو برداری از انقلابات آمریکای لاتین، سرنگونی را شش ماه می‌دید و فکر می کرد که این رویا به سرانجام خواهد رسید، ولی باز اینگونه نشد.

رجوی با خزیدن به زیر چتر دشمن مردم ایران یعنی صدام، در هماهنگی با ارتش عراق حمله گسترده ای را به خاک ایران در سال 67 آغاز کرد. او آنقدر در رویای کسب قدرت خود بسر می برد که دستور آماده کردن دفتر فاز سیاسی خود در بنیاد علوی تهران را صادر کرد ولی باز هم این رویا به وقوع نپیوست.

او که دستش را از همه جا کوتاه می دید اینبار به جای خود، زنش یعنی مریم را رئیس جمهور اعلام کرد تا بتواند رویای رئیس جمهوری مادام العمری را از سر خودش باز کرده و در یک نمایش مسخره به او بسپارد و او را رئیس جمهور مادام العمر اعلام کرد. مریم که در توهم دست کمی از شوهرش ندارد هر سال در پیام نوروزی آن سال را بنام سرنگونی یا مرحله پایانی اسم گذاری می کرد. ضمن آنکه آن سال را نیز سال تعیین تکلیف و یا سال آزادی مردم ایران اعلام می نمود و اینگونه به خودش دلداری می داد که اگر یک عمر همسرش خواب رویا رئیس جمهور شدن را می دید ولی خودش به این آرزو خواهد رسید. ولی از آنجا که باید بر واقعیات روز ایران و جهان قدم برداشت هیچگاه رویای این زن و شوهر به واقعیت نپیوست. آنها هر سال در بوق و کرنا کرده و با راه اندازی نمایشات مسخره و تکراری سعی دارند که به مریم امیدواری دهند که رویای رئیس جمهوری او روزی محقق خواهد شد. ولی اکنون بعد از سقوط صدام و کنترل کامل اشرف توسط نیروهای عراقی و مهلت شش ماه، باید گفت این رویا که مرگ تدریجی اش از سال 58 آغاز شده بود به انتهای خود رسید و دیگر و باید به فکر جمع کردن جنازه قرارگاه اشرف و دفن کردن رویای قدیمی خود باشند.

جالب اینجاست که حالا بعد از اعلام مهلت شش ماه دولت عراق، دیگر خبری از پیام های پیروزی بخش آنها نیست و مانند همیشه رجوی سعی دارد که در سرفصل ها سر خودش را مانند کبک زیر برف کرده تا کسی او را نبیند. او فکر می کند که با راه اندازی اعتصابات و تجمعات کار خودش را پیش خواهد برد. البته باید گفت خودش بهتر می داند که این موج سهمگین، کار او و قرارگاه اشرف را در عراق یکسره خواهد کرد و به همین خاطر است که مسئولین بالای فرقه خود را فراری داده و تا اعضای پایین مثل همیشه قربانی شوند. مطمئنا باز هم رجوی از نفرات پایین طلبکاری خواهد کرد که چرا مریم را به تهران نبردند. آخر رئیس جمهوری که در هنگام جنگ فرار کرده و نفراتش را زیر بمباران جا گذاشته و در فرانسه جا خوش نموده است را نفرات پایین چگونه می توانند به تهران ببرند.

رهبرانی که در فرار از گذرگاه های مبارزه ید طولایی دارند باز هم در بوق و کرنا کرده که سی مهر روز انتخاب مریم به ریاست جمهوری باصطلاح مقاومت است و هر چه بیشتر بتوانند اعضا پایین خود را بفریبند. اما در پایان باید گفت به فکر سوراخی باشید، ریاست جمهوری پیش کش خودتان.

خروج از نسخه موبایل