گفتگو با آقای سیامک حاتمی – قسمت چهارم

آرش رضایی: در رابطه با انقلاب ایدئولوژیک و به طور مشخص بحث طلاق مسعود سعی کرد بنیان خانواده را منهدم کند. حتما می دانید در یکی از نشست های موسوم به انقلاب ایدئولوژیک، مسعود با سینی که در دست داشت در میان افراد می گشت و از آنها می خواست تا برای نشان دادن میزان وفاداری خود به رهبری عقیدتی حلقه های ازدواج را برای همیشه در سینی گذاشته و به او بدهند و در این میان خانم شهرزاد صدر ندیمه مریم همراه مسعود بود و نام افرادی که حلقه های خود را به مسعود تحویل می دادند در کاغذی می نوشت تا سر سپردگی افراد را برای سازمان به اثبات برساند. بعدها زن و مرد را کاملا از هم جدا کردند و به نوعی سعی داشتند با ایجاد تضادهای کاذب و ساختگی تملق و اطاعت کورکورانه را بین افراد مستقر در قرارگاه اشرف تحقق بخشند تا سازمان از زمینه سازی محمل های اعتراضی و انتقادی و در نهایت ریزش نیروها جلوگیری کند. شما در این رابطه توضیحی دارید؟

سیامک حاتمی: از همان روزی که به قرارگاه اشرف منتقل شدم حس کردم خواهرهای حاضر در قرارگاه اشرف که به مسئولیت های کلیدی منصوب شده بودند احساس خوبی نسبت به مردها ندارند. برخوردها و رفتارهایشان تحقیر آمیز بود. انگار اینها چون عروسک کوکی بودند و واکنش های احساسی و دور از منطق داشتند. وقتی به مقر منتقل شدم طبق روالی که بود نوارهای انقلاب توسط تقی صوفی فرمانده مان برای افراد مقر ما گذاشته شد اولین بار آنجا فهمیدم، چرا زنها را از مردها دور می کنند و حتی زن و مرد جرئت نداشتند با هم صحبت کنند در حالیکه در قرآن و اسلام تاکید شده بود بر ازدواج مسلمانان و تشکیل خانواده. خانم مریم رجوی در رابطه با بند الف طلاق های ایدئولوژیک در نشستی که نوارش را برایمان پخش کردند، گفت: ببینید بحثی داریم به نام رهبری عقیدتی و به خاطر وصل شدن به رهبری عقیدتی باید از همه چیزگذشت تا به فدا و صداقت رسید. مریم می گفت: ما اگر بخواهیم رژیم را سرنگون کنیم باید با انقلاب ایدئولوژیک وصل به رهبری شویم یعنی در انقلاب ذوب شویم و از الزامات ذوب شدن در انقلاب این است که زنها و مردهای حاضر در قرارگاه اشرف و سایر قرارگاهها همسرانشان را طلاق دهند و به رهبری عقیدتی وصل شوند. مریم چنین القاء می کرد این طریق تنها راه نابودی رژیم است. بعد بحثی را پیش کشید که فرد پاسیو شده و مخالف با انقلاب ایدئولوژیک خصوصیات زیر را دارد و محورهای آن این بود:

1- فرد درون گرا است. 2- به خواهش درون اصالت می دهد. 3- به رهبر عقیدتی ایمان ندارد. 4- به رحمت خدا ایمان ندارد 5- ضعیف و شکننده است.

جالب اینجاست بی آنکه کسی اجازه و امکان ابراز نظر و یا انتقاد در باره ی دیدگاه مریم را داشته باشد مجبور می شد بحث را بپذیرد. ریل این بود مریم رجوی بحث می کرد و در پایان نوار، قانون خدشه ناپذیر این بود ما باید حرفهای او را اثبات می کردیم یعنی باید گزارش می نوشتیم من که از ابتدای ورودم به مناسبات سازمان در هنگام مواجه شدن با زنها و فرماندهان زن رفتارهای منفی و تحقیرآمیز آنها را احساس می کردم و آنها را در نهایت انسانهای احساساتی می دیدم که کورکورانه اطاعت تشکیلاتی دارند، مطلقا نمی توانستم حرف مریم را بپذیرم ولی مجبور بودم خودم را منطبق کنم چون چاره ای نداشتم و در غیر این صورت در بدترین شکل ممکن مورد اهانت، تحقیر و تهمت قرار می گرفتم. در این شرایط طبیعی ترین واکنش من چی بود؟ واقعیتش در ذهنم به مریم دشنام می دادم ولی در عمل وانمود می کردم سخنان مریم را پذیرفته ام. این رفتار دوگانه را در حقیقت سازمان به ما یاد می داد. وقتی شرایطی برای ابراز آزادانه افکار نبود. وقتی شهامت نداشتی حرف دلت را بزنی خوب مجبور بودی نقش بازی کنی. خیلی از افراد مستقر در قرارگاه اشرف و سایر قرارگاههای سازمان در عراق تحت حاکمیت صدام نقش های دو گانه بازی می کردند تا جانشان در معرض خطر قرار نگیرد. چون همه می دانستیم با یک تشکیلات تروریستی خشن و عناصری مواجه هستیم که برای اهداف تشکیلاتی حاضرند به راحتی همه موازین حقوق بشری را زیر پا له کرده و به کسی رحم نمی کنند. در نهایت می خواهم تاکید کنم ما را به اجبار، با زور و با شعار برادر، برادر هل دادند داخل باتلاق انقلاب که من نوعی مجبور شدم در آن باتلاق متعفن چهارده سال دست و پا بزنم تا اینکه خداوند ما را نجات داد تا بقیه عمرم را از حصارهای ذهنی و فیزیکی که تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک برای ما درست کرده بودند و ساخته و پرداخته خیالات و اوهام ذهن رجوی بود، مجبور نباشم همه عمرم را در اسارت ذهنی و فیزیکی رهبران سازمان سپری کنم.

آرش رضایی: آقای حاتمی در سال 1373 بحث شورای رهبری زنان مطرح شد. مسعود باز ابداع عجیبی کرد او اینبار سعی کرد به هر شکل ممکن با طرح شورای رهبری، اتوریته خود را بر افراد تشکیلاتی به گونه ای پیچیده و زیرکانه اعمال کند در این باره نظری دارید؟

سیامک حاتمی: در همان ابتدای سال 1373 که بحث به اصطلاح شورای رهبری خواهران مطرح شد هیئت 12 نفره شورای رهبری با انتخاباتی که بیشتر به خیمه شب بازی رجوی شباهت داشت آغاز شد. در این میان به تعبیر مسعود 12 خواهر پاک و برگزیده و با لباسهای اتو کشیده و روسری قرمز روی سکوی بلندی قرار گرفتند و خواهر مریم زن مسعود رجوی آنها را معرفی کرد. بقیه افراد حاضر در نشست باید کف و سوت می زدند و خوشحالی می کردند ولی آن 12 نفر از این موقعیتی که داشتند ناراحت بودند. آخر انقلاب خواهر مریم ضد جاه طلبی و کرسی خواهی بود و مریم به آنها گفته بود نباید شما خوشحال باشید چون این کرسی قدرت نیست بلکه مسئولیت سنگین رهبری بر مردان و جنبش است.‼ البته واقعیت این بود که به نوعی ستم قرون وسطایی و استثمار مردان در مناسبات سازمان آغاز شده است. بله، آن 12 زن ناراحت بودند که حدودا 150 نفر کادرهای با سابقه و رده بالای مرد زیر دستشان قرار می گیرد و باید تابع دستورات آنها باشند‼ و همچنین یک ساختمان یا دفتر به آنها داده بودند که شامل چند میز شاهنشاهی از چوب تاب عالی و مبل و صندلی گرانقیمت، چند دستگاه خودروی جیپ لندکروز و خلاصه کولر و دایکن و سایر امکاناتی بود که افراد سازمان در خواب هم ندیده بودند….. واقعا شاخ در آوردم که چرا با این اوضاع اعضای زن شورای رهبری ناراحت بودند؟‼ در واقع تقسیم ناعادلانه ی قدرت در تشکیلات بود که توسط خانم مریم و از دل تحلیل ها و انقلابش بیرون می زد و ما مشاهده کردیم نشانه های رسیدن به عدالت، قسط و جامعه بی طبقه توحیدی چگونه است‼. و زنان چطور سوار بر ارابه انقلاب روی دوش مردان با شلاقی به نام بند های انقلاب جسم و روح مردان را نشانه رفته اند و اینگونه به سوی فتح تهران و جامعه بی طبقه توحیدی گام بر میدارند ‼

آیا این مناسبات ضد تکاملی و ضد انسانی و کاملا احمقانه را می توان بستری برای آزادی توده ها و مبارزه برای دفاع از حقوق انسانها نامید؟

مکان گفتگو: انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

خروج از نسخه موبایل