الگوی قرارگاه اشرف در فرانسه هم قابل اجرا است؟

از زمانی که مجاهدین اولین خشت بنای قرارگاه اشرف را در شمال بغداد بنا گذاشتند، هیچگاه در مخیله کسی خطور نمی کرد که زمانی این مکان به یکی از بحث انگیزترین و در عین حال به عنوان معضل بزرگ برای مردم عراق و همچنین جامعه بین الملل تبدیل خواهد شد. اهمیت این معضل نه به خاطر تاسیس چند سوله، خیابان، ساختمان، سالن، صحن و صحنه و باغ و باغچه و… که بیشتر به خاطر نوعیت مناسبات و حضور افرادی است که در این مکان تجمع کرده اند. منهای اینکه اساسا همه چیز آن با شهر به معنی معمول و متداول اش تفاوت می کند اما با این حال مجاهدین اصرار دارند قرارگاه اشرف را به عنوان یک شهر به بیرونی ها معرفی کنند، اما از همین برونی ها هم کسی نیست نداند قرارگاه اشرف با شهر آن گونه که در دانشنامه های جهانی تعریف می شود، تفاوت های غریبی وجود دارد. در اینکه این تفاوت ها مشمول چه موضوعات و مشخصه هایی می شود، جای بحث اش اینجا نیست و در اینباره اگر چه نوشته شده اما به زعم ما حق مطلب آن گونه که باید و شاید ادا نشده است چرا که اگر چنین بود به هر حال باید حساسیت هایی را ایجاد می کرد. گو اینکه بخشی از این تساهل به ذات و ماهیت رسانه ای و تبلیغاتی و نحو تنظیم رابطه مجاهدین با بیرون از اشرف باز می گردد. یعنی نوع مناسباتی که مجاهدین با بیرونی ها اعم از مردم عراق و به خصوص حامیان غربی اش و نیز نهاهای بین المللی تنظیم کرده اند.

این اشاره فقط از باب تاکید بر اهمیت قرارگاه دیگری است که مجاهدین با همین شاخصه ها و محتوا در قلب اروپا و در مهد آزادی و لیبرالیسم یعنی پاریس بنا کرده اند. اگر چه اطلاعات چندانی در خصوص نوعیت این قرارگاه منتشر نشده است اما به هر حال اظهارات پاره ای از اعضای جداشده سازمان که پیش از این امکان زندگی و تردد در این مکان را داشته اند گواه این حقیقت است که اوور به نوعی آن روی سکه اشرف در قلب اروپا است. اگر یادمان باشد در ژوئیه سال 2003 زمانی که پلیس امنیتی فرانسه این مکان را تسخیر کرد و همچنین در گزارشات دی اس دی سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه به کشف و ضبط وسائلی اشاره شده بود که داشتن آنها در فرانسه فی النفسه جرم محسوب می شود. از جمله پول نقد زیاد ناسالم، سیستم های شنود و ماهواره ای و اینترنتی، تعدد و تراکم خطوط تلفن، کامپیوتر و موارد مشابهی از این دست که بعضا توسط پلیس فرانسه ضبط و در پرونده مجاهدین ثبت گردید. وضعیت موجود مجاهدین در عراق و تبعات اجتناب ناپذیر آن از جمله امتناع کشورها از پذیرفتن مجاهدین و دادن پناهنده گی به آنها از یک سو و تحصن روزانه هواداران مجاهدین در ژنو و شانتاژهای رسانه ای موازی مجاهدین در این راستا، شاید محرک و انگیزه ای شد تا به این پدیده یعنی اوور با سمت و سویی آینده نگرانه و به مثابه یک امکان برای مجاهدین و متعاقب آن یک عامل تهدید برای مردم فرانسه و البته دولت این کشور نگاه کنیم.

از این زاویه که در مقدمه به آن اشاره شد، اینکه در آغازین روزهای تاسیس اشرف کسی احتمال نمی داد این مکان روزی تبدیل به یک معضل شود. اینکه در حال حاضر هم تا چه میزان اوور عملا به آن روی سکه اشرف تبدیل شده یا نه؟ بیشتر باید از درون آن اطلاع داشته باشیم تا به چنین باوری برسیم. و اگر فاقد چنین اطلاعاتی هستیم، معنی اش این است که سکرت ماندن این اندرونی هدف و موضوع اصلی مجاهدین است و اگر چنین است در اینکه اوور از اساس می تواند معضل آفرین باشد و خواهد بود نباید تردید کرد. اما نشانه هایی که از درون اوور به بیرون درز می کند، فی النفسه بر توفیق مجاهدین بر استقرار یک دژ فرقه ای در قلب اروپا گواهی می دهد. سیستم های کنترل بر تردد، تقسیم بندی افراد مستقر در اوور، محبوس کردن بعضی از افراد در اوور، و همچنین جنس رابطه با بیرون از قرارگاه اوور خیلی فاکتورهای آشنا به ذهن را تداعی می کند. به عنوان مثال جلب توجه همسایگان محل و همچنین مشارکت و تعامل و رابطه مجاهدین با مسئولین این منطقه و از جمله تلاش برای زیبا سازی منطقه و کمک های مالی به مردم و ساکنین و مقامات این منطقه دقیقا الگو و کپیه بردارانه از روی اقدامات و تنظیم رابطه ای است که مجاهدین در قرارگاه اشرف با مردم آن حوالی دارند.

منشاء این گونه اقدامات توان مالی است که به نظر می رسد مجاهدین تا این زمان مشکلی در این رابطه نداشته اند و اگر هم داشته اند به زعم آقای ابریشم چی چنین پروژه هایی هیچگاه نباید و نمی بایستی در پشت محدودیت های مالی به زمین بماند. بنابراین چنانچه بخش اعظمی از پروژه های تبلیغاتی و سیاسی و در نهایت فرقه ای مجاهدین در قرارگاه اشرف را همین امکانات مالی پیش می برد در پاریس نیز چنین رویه ای دنبال می شود. در واقع این رویکرد بیرونی را باید محمل و پوششی برای آن بخش از مناسبات درونی مجاهدین چه در اشرف و چه در اوور تلقی کرد که نباید به بیرون درز پیدا کنند. به خصوص در پاریس که مجاهدین به خوبی می دانند حساب و کتاب اش ماهیتا از عراق و قرارگاه اشرف جدا است. بنابراین ضریب کنترل و اقدامات پیشگیرانه در اوور به نسبت اشرف بسیار بالا و حساب شده تر است. اضافه کنید این تفاوت ها را با جریان 17 ژوئن 2003 که حساسیت ها را بر روی مجاهدین مضاعف می کند. با این حال به نظر می رسد چشم انداز آینده اوور را باید از منظری کاملا متفاوت تر بر اساس الگو و خطی که مجاهدین در عراق پیش می برند، فرض و گمانه زنی کرد.

این فرض را بر این پایه می گذاریم که در حال حاضر و علیرغم خواست دولت قانونی عراق مجاهدین حاضر نیستند تحت هیچ شرایطی از عراق خارج شوند. ادعای مجاهدین بر این پایه که ما در عراق حق آب و گل داریم و پناهنده سیاسی هستیم، نشان می دهد مجاهدین دست بالا را برای ماندن در عراق پیش گرفته اند. با چنین چشم اندازی مجاهدین در هیچ زمانی ولو در صورت خواست دولت فرانسه نه تنها قرارگاه اوور را ترک نخواهند کرد، که با تحولات قریب الوقوع آتی بعید نیست از راهکارهای غیر قانونی که تا کنون در خصوص ترددهای غیر قانونی بین قرارگاه اشرف و اوور انجام داده اند، بخشی از نیروهای اشرف را که مورد اطمینان هستند به اوور منتقل کنند. واقعیت این است که این گونه ترددها چیزی نبوده که تا کنون پنهان مانده باشد، اما به هر حال بنا بر پاره ای ملاحظات برخورد قانونی با آنها صورت نگرفته و یا اساسا مدارکی متقن دال بر این گونه تخلفات نیافته اند. اما به هر حال با هر گونه احتمال و فرضی و به این دلیل که مجاهدین بعد از قرارگاه اشرف مکان درخور و مطمئنی برای جابجایی اعضای اشرف ندارند، اوور می تواند از این حیث به یک امکان ایده آل برای مجاهدین تبدیل شود.

موضوع دیگر این است که اگر مجاهدین به یمن ظرف و امکان و فرصت قرارگاه اشرف موفق به تعمیق و نهادینه کردن مناسبات فرقه ای شدند، و در واقع مسبب و مقصر اصلی آن به نوعی صدام بود، به همین روال فردای فرضی دولت فرانسه نیز می تواند به نوعی در معرض چالش شکل دادن عامدانه یک فرقه سیاسی خطرناک در جوار دولت فرانسه باشد. با این تفاوت که شاید صدام هیچگاه متصور نبود که در کنار بده بستان سیاسی ای که با مجاهدین دارد، باعث و بانی شکل گیری یک فرقه خطرناک در کنار خودش است. اما فرانسوی ها امروز بهتر از هر کس می دانند ماهیت و محتوای این گروه بر اساس چه شاخصه ها و آموزه هایی شکل گرفته است. بنابراین مسئولیت دولت فرانسه در قبال چنین اتفاقاتی چه بسا سنگین تر خواهد بود. به هر حال نمی توان مناسبات درونی اوور را جدا و منفک از مناسبات قرارگاه اشرف متصور شد. در این صورت ضرورت کنکاش و جستجو برای این مهم بیشتر می شود. به جرات می توان ادعا کرد فرانسه در طول تاریخ خود هیچگاه شاهد حضور چنین اپوزیسیون و با چنین دم و دستگاهی در کشورش نبوده است. و مجاهدین در این خصوص یگانه و منحصر هستند. همین نوعیت هم می تواند انگیزاننده و محرک خوبی برای این جستجو و کنکاش باشد.

همه این فرض و گمان ها که البته بر زمینه های مادی و قابل لمس و عینی و باز تاکید می کنیم مسبوق به سابقه متکی است، به این دلیل است که از تکرار الگوی عراق در فرانسه جلوگیری شود. اینکه چه بخش از تساهل و ملاحظات دولت فرانسه در توجه به اوور سیاسی و به ضرورت ملاحظات اینگونه است، معلوم نیست و شاید به کسی هم ارتباط نداشته باشد، ایرانی ها یک ضرب المثل در این رابطه دارند که می گویند: "صلاح کار خویش خسروان دانند"، اما در کنارش ده ها و صدها ضرب المثل دیگر با این مضمون دارند که پند می دهد، این خسروان باید حواس شان جمع باشد از یک سوراخ دوبار گزیده نشوند. اشاره به اینکه ما گفتیم تو خواه پندگیر، و خواه ملال.

خروج از نسخه موبایل