ذات تروریستی مجاهدین

ذات سازمان تروریستی مجاهدین باخشونت و تروریسم عجین شده است. این واقعیتی است که تمام سیاسیون اروپایی نیز به آن اعتراف دارند.

تمام حمایت هایی که سازمان تروریستی رجوی توانسته با صرف هزینه های گزاف از پارلمانترها و برخی شخصیت های درجه دو اروپایی کسب کند را تنها می توان یک فصل پیش از آغاز ارزیابی نمود، فصلی که تلاش های سران این سازمان برای خروج از لیست تروریستی اتحادیه اروپا رانشان می دهد، یعنی همان چیزی که کعبه آمال و آرزوهای این فرقه تروریستی است.

مجاهدین چند سالیست که تمام سرمایه و وقت خود را وقف این مساله کرده که از لیست تروریستی اتحادیه اروپا و آمریکا خارج شود و این مساله البته با نزدیک تر شدن به مهلت شش ماهه دولت عراق برای خروج این سازمان از کشورعراق شدت بیشتری به خود گرفته است زیرا سران این گروه می دانند در زمان اخراجشان از عراق در کنار تمام دلایل موجهی که دولت عراق برای این کار دارد، مساله تروریستی بودن این گروه نیز می تواند مزید بر علت شود. اما اگر فرض را بر خروج این فرقه از لیست ترویستی اتحادیه اروپا بگذاریم مسلما مرحله بعدی برای آنها تلاش برای خروج از لیست تروریستی آمریکا و کانادا خواهد بود و این همان چیزی است که نهایت آرزوی مریم و موجود مفقود الاثری به نام مسعود رجوی خواهد بود. اما به فرض که تمام این راه ها نیز طی شود و فصل پیش از آغاز برای سران این گروه موفقیت آمیز باشد سوال اینجاست که پس از این پیش فصل، مجاهدین در فصل آغازین بعد از این ماجرا چه خواهند کرد؟ آیا مجاهدین دیگر تروریست نخواهند بود؟

سرکردگان این فرقه با تمام تلاش هایی که می کنند در مرحله آخر باز هم باید از عراق بروند، هر جور هم که جشن و پایکوبی کنند اما نهایتا که نمی توانند از ریزش نیروهای ناراضی خود جلوگیری کنند؟ تا کی می خواهند دست به سرکوب نیروهای ناراضی خود بزنند؟ تعهد دو ساله هم آمد و رفت اما فکری برای کینه هایی که سال ها در دل نیروهای اسیر در فرقه باقی مانده است نشد. مادرانی که از کودکانشان و مردانی که از زنانشان به ناحق جدا شدند. آنها که سال ها در زندان های رجوی – تنها به خاطر نارضایتی از باقی ماندن در این تشکیلات – به سر بردند و آنها که طعم همه گونه شکنجه را چشیدند. زنانی که هدیه رجوی به مردان حزب بعث شدند و مردانی که در گوشه و کنار اردوگاه های مجاهدین به دار آویخته شدند اما بر سنگ قبرشان دراشرف نام " شهید " حک شد. با عمر رفته کسانی که سالها در این فرقه ماندند و به نام مبارزه و رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی روزگارو زندگی شان رابر باد دادند و مجبور شدند به جای مبارزه در جلسات غسل هفتگی و عملیات جاری، درونیات خود را بیرون بریزند و فحش بشنوند چه باید کرد؟ زنانی که ناقص شدند تا عشق و مهر مادری رابرای همیشه از دست داده باشند را چه کسی پاسخ خواهد داد؟ همه این موارد چیزهایی است که کما بیش از زبان جداشدگان بارها وبارها در مورد آن گفته شده است و پاسخی در خور توجه از جانب سران مجاهدین را به همراه نداشته است.

سران گروه مجاهدین ادعا می کنند از سال 2003 اقدامات تروریستی نداشته اند اما همچنان گروه های تروریستی را آموزش می دهند، ادعا می کنند میهمان مردم عراق هستند اما بیشترین تلاش رابرای تخریب وجه سیاسی رییس جمهور و نخست وزیر عراق و ایجاد فتنه در میان گروه های دینی و نژادی مردم عراق انجام می دهند. مجاهدین تلاش می کنند تا از لیست تروریستی خارج شوند اما باخروج از لیست تروریستی دیگر تروریست نخواهند بود؟!

با خانواده های 16 هزار شهید ترور که همکلام می شویم سالهای سال است که دردهای زیاد و حسرت های فراوانی از فراغ عزیزانشان را با خود به این سو آن سو می کشانند. کینه ملتی که سالها جنایات مجاهدین رالمس کرده است چه کسی باید پاسخ دهد؟ خروج از لیست تروریستی چه موهبتهایی برای مجاهدین خواهد داشت؟ یکی از این موارد گشوده شدن دفاتر جدید در این فرقه در اروپا و آمریکا و آزاد سازی حساب های مالی آنها خواهد بود، آن وقت تمام تلاش ترغیب کردن اروپا و آمریکا به حمله به ایران خواهد بود. فرض را بر این بگذاریم که " سازمان مجاهدین خلق " از تمام لیستهای تروریستی خارج شود، آیا اروپا و آمریکا سابقه گذشته آنها را فراموش خواهند کرد؟ سازمانی که از بدو تاسیس خود با ترور و خشونت بوده و در 40 سال سابقه خود با این خوی غیر انسانی خود همراه بوده است آیا می تواند منادی آزادی و امنیت باشد؟ در کدام مقطع از تاریخ این گروه می توان چیزی غیر از خشونت و ترور را از آنها سراغ داشت؟ جرج بوش که بت مجسم مجاهدین است، با پایان مهلت تعهد دو ساله و نزدیک شدن به پایان دوران ریاست جمهوری اش – بر خلاف آرزوهای رجوی – به ایران حمله نکرد تا آرزوی قلبی رجوی نقش بر آب شود.

سیاست مداران اروپایی همه از تئوریهای تروریستی مسعود رجوی آگاه هستند. با این اوصاف چه کسی است که حتی پس از خروج از لیست تروریستی، بخواهد به ناله های غیر مستقیم رجوی برای حمله به ایران پاسخ مثبت دهد؟ بدنه فشل مجاهدین بعد از سقوط صدام تا زمان حال حاضر تنها با تبلیغات بادکنکی سرپا نشان داده شده است. تعداد زیادی از جدا شدگانی که در چند سال اخیر از این فرقه جدا شده اند اشارات زیادی به وضعیت روحی و روانی باقی ماندگان در اشرف داشته اند. اینکه در نظر نیروهای اشرف آنها در حکم گوشت دم توپ را دارند و مریم رجوی همین که احساس خطر کرد آنها را به حال خود رها کرد و به اروپا گریخت، این مساله که به جز سران مجاهدین در اشرف، برای باقی نیروهای اشرف خروج یا عدم خروج از لیستهای تروریتی هیچ تفاوتی نمی کند و این که تمام افرادی که در آنجا و در چنگال رجوی اسیر هستند مجبورند خود راشاد و خوشحال نشان دهند تا بیش از این مورد استنتاق قرار نگیرند و بالاخره اینکه برای نیورهای اسیر اشرف دیگرروحیه ای برای آینده نمانده است و آنها می دانند که عمر خود را در راه بیهوده ای هزینه کرده اند. آنها به خوبی می دانند که مورد نفرت مردم عراق هستند و جشن های گاه و بیگاه در اشرف تنها با برخی افراد اجاره ای برگزار می شود و همانها اگر جیره و مواجبشان قطع شود دیگربیانیه ای در حمایت از " مقاومت ایران " صادر نخواهند کرد!

و سوال بزرگ میلیونها وجدان بیدار از دولتمردان انگلستان و اتحادیه اروپا این است که آیا این تضمین وجود دارد که مجاهدین بعد از خروج از لیست تروریستی باز هم تروریست نباشند؟

خروج از نسخه موبایل