القاب کذایی و دروغین نیازرجوی است!

انجمن نجات گیلان آنچنان قدرتمند عمل میکند ورابطه عمیقا عاطفی و صمیمانه و انسانی با خانواده های چشم انتظاربرقرارمیکند که فرقه درهم شکسته وبه گل نشسته را به دفعات به اتخاذ موضعگیری علیه انجمن نجات گیلان و خانواده های مرتبط با آن وادارنموده است.

به طوریکه درآخرین لاطائلات خود اززبان تنی چند ازاعضای نگون بخت وغافل درون تشکیلاتی خود به دروغ مدعی شده است:

« قربانعلی پوراحمدی پادوی وزارت اطلاعات دراستان گیلان است. وی با اسامی گوناگون ازجمله دکتراحمدی، خودرا به خانواده ها معرفی میکند. اویکی ازمهره های اصلی سرکوب وفشارروی خانواده های مجاهدین دراستان گیلان می باشد. نامبرده درمراجعه به خانواده های مجاهدین خود را به عنوان نماینده هلال احمر، صلیب سرخ وغیره معرفی میکند »

لازم به ذکراست که خانواده های همین اعضایی که به شوی تلویزیونی کشانده شده بودند ازجمله خانواده های محمد جواد نوروزی، میرافضل حبیب پورشریفی ومنصورراهدارو…، به مجرد کسب خبر مصاحبه فرزاندانشان درتلویزیون سازمان، اکاذیب سازمان را به سخره گرفته وبا حضور در انجمن نجات دفترگیلان مجددا ازفعالیتهای انساندوستانه انجمن نجات تشکروقدردانی کرده ویادآورشدند چنانچه لازم باشد خود دراسرع وقت پاسخ دندان شکن وقاطع به رهبران دروغگوی سازمان را خواهند داد ودراین مسیرتا رهایی عزیزانشان ازتشکیلات فریبنده فرقه رجوی کوتاه نخواهند آمد.

راستی ارتباط با خانواده های اعضای دربند بمنظور اطلاع رسانی ازآخرین وضعیت وخیم وبلاتکلیف عزیزانشان درحصاروزندان به کنترل گرفته شده توسط فرقه رجوی، سرکوب وفشارروی خانواده ها محسوب میشود!؟

البته که به زعم سازمان آری. چونکه سازمان بغایت ازاین ارتباط وحشت دارد ونگران است. آخربه یمن وجود همین انجمن نجات وبرقراری ارتباط خانواده ها با فرزندانشان بود که بالغ بر1000 تن ازاعضای ناراضی،‌بندهای مرئی ونامرئی خود ازفرقه را گسسته وبه دنیای آ‍زاد وکانون گرم خانواده خویش بازگشتندکه 30 نفرشان ازاستان گیلان هستند ومطمئن هستم که بااستمراراین ارتباط وبازشدن درب خروجی کمپ اشرف، اعضای بازهم بیشتری به دنیای آزاد وکانون گرم خانواده خواهند پیوست.

واما شخص خودم وخانواده های چشم انتظاروعزیزی که بعضا بالغ بر25 سال است که به لطف ومرحمت وخیر!!! سازمان حتی ازشنیدن صدای عزیزدربندشان محروم ماندند، این ارتباط را چگونه می بینیم؟ دریک جمله بگویم من که شرمنده لطف ومحبت بی دریغ خانواده ها به خودم وسایردوستانم درانجمن نجات گیلان هستم طوریکه با خنده آنها می خندم وبا گریه آنها

می گریم وهمدرد با آنها بالا وپائین میشوم. نه اینکه درد آنها را حس میکنم وآنها را می فهمم این ارتباط یومیه عمیقتروصمیمانه ترازقبل به پیش میرود وقول می دهم بعنوان خادم وکوچک،‌همگام با انها تا نیل به مقصود گامی واپس ننهم وبه این ارتباط افتخارمی کنم. وازهمین فرصت استفاده کرده وازخانواده های عزیزعذرمی خواهم که بدلیل حجم بالای کار و ارتباط با خانواده ها نتوانستم بخوبی انجام وظیفه کرده وتمامی نکات ونامه های ارسالی آنان را درسایت انجمن نجات درج کنیم وانشاءالله که خانواده ها به بزرگی خود کم کاری ما را خواهند بخشید.

دربرنامه پرونده شماره 93 بتاریخ 28/8/87 که آنرا به انجمن نجات گیلان وشخص خودم اختصاص داده بود،‌ بسیارمضحک که مرغ پخته را هم که به خنده وا میداشت، ابلهانه مدعی شد که:« قربانعلی پوراحمدی با شروع حمله نیروهای امریکایی به عراق،‌به دلیل اینکه فاقد ظرفیت وتوان تحمل شرایط جدید وایستادگی درمقابل آخوندهای ضد بشربود، ازهمین روی نهایتا درتاریخ 22/اسفند/1383 ازسازمان اخراج {!؟}گردید»

زهی به این همه وقاحت ودریدگی ودروغگویی.

همیشه با خودم فکرمیکردم که سازمان با خروج من ازمناسبات فرقه ای چه اباطیل واهانتی به هم خواهد بافت وتحویل اعضای مغزشویی شده خود خواهد داد. شک نداشتم نمی تواند حداقل به من مارک نفوذی ومزدوروزارت اطلاعات بزند،‌چراکه ازبدوپیروزی انقلاب سال 1357، درحالیکه 14 سال بیش نداشتم جذب این سازمان شده بودم وبه رغم همه مشکلات وزاویه ام با خط وخطوط سازمان، بالغ بر25 سال بطورحرفه ای دردرون مناسبات بودم وآنها را تحمل کردم.

نا گفته پیداست با تحمل سخت ترین شرایط طی 20 سال انهم درخاک عراق، نهایتا درتاریخ 22/اسفند/83 نه با شروع، بلکه پس ازپایان تعرض قوای اشغالگر امریکایی وانحلال ارتش ساخته و پرداخته صدام معدوم،‌درحالیکه سازمان آدم ها را به بیگاری وکندن علف های خشک قرارگاه ویا پاک کردن سبزی وپیازدرآشپزخانه شورای رهبری {زنان} مشغول کرده بود ؛ توانستم با تحمل سختی ومشقات فراوان وبا اصرارخود مناسبات را ترک کرده وبه تیف { محل جداشدگان سازمان درکمپ امریکایی ها } پناهنده شوم. منتها دراین میان یک اشتباه فاحش درادعای سازمان رخ داده وآن اینستکه بجای من وسایراعضای سازمان،شخص مریم رجوی با تنی چندازهمراهانش بودند که با آغاز جنگ امریکا علیه عراق، بزدلانه صحنه جنگ را ترک گفته وبه فرنگ گریختند ومسعود خان نیزبه سوراخ موش رفته ونا پدید شده است.

گفتنی بسیاراست والباقی حقایق بماند تا وقت دگر…

قربانعلی پوراحمدی

خروج از نسخه موبایل