جرقه مقدر، تازه ترین راه حل ابداعی رجوی برای سرنگونی

در اواسط آبان ماه امسال و طی یادداشتی با عنوان فیل تازه رجوی چه وقت به هوا خواهد رفت؟!! و در آستانه تحولات ناشی از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و همچنین پیروزی اوباما یادآور شدیم طی روزهای آینده باید شاهد پیام تازه ای از مسعود رجوی باشیم. در آن یادداشت به این مهم پرداختیم که اتمام دوران ریاست جمهوری بوش بدون هیچ تفسیر و توضیحی فی النفسه به منزله پایان یک دوره و البته وعده استراتژیک از سوی رجوی برای محقق کردن وعده سرنگونی و با ابزار و اهرم عنصر خارجی و از طریق وقوع و تحمیل یک جنگ نابرابر از سوی آمریکا و متحدان اروپایی او بر ایران است. اگر چه شاید پیام رجوی به نسبت اهمیتی که در این مقطع هم او و هم هواداران اش احساس می کنند، کمی دیرتر از معمول منتشر شده، اما به هر حال از آنجا که در ضرورت آن هیچکس تردیدی به خود راه نمی داد، حالا می توان درباره مفاد و محتوای و النهایه چشم اندازی که ایشان برای آینده خودش متصور شده، صحبت کرد. با این توضیح که البته ایشان از هر گونه اشاره مستقیم و پرداختن به صورت مسئله اصلی که همان رفتن بوش و ماندن جمهوری اسلامی باشد، سخنی به میان آمده باشد.

در پیام دو سال پیش رجوی، تلویحا و البته در مراودات پنهانی رجوی آشکارا تاکید داشته که اگر در پایان مهلت دو ساله اش که آن را به تقدیر شراب دو ساله تعبیر کرده بود، سرنگونی محقق نشد، اعضاء و هواداران مجاهدین می توانند در خصوص ماندن و یا رفتن از سازمان تصمیم بگیرند. در پیام 8 آذر امسال رجوی هم که معلوم نیست فاصله زمانی نوشتن و انتشار آن را به چه گمانه و فرض هایی می توان مرتبط کرد، البته هیچ حرف و حتی اشاره ای نه به وعده مورد اشاره و نه حتی به مخیل کردن افرادش برای تصمیم گیری برای ماندن یا رفتن نشده است و چنانچه انتظار هم می رفت رجوی تنها به این شعار کلیشه ای و تکراری بسنده کرده است که: "چشمانداز بسیار روشن است. رنجها و زحماتتان بهثمر مینشیند. ما پیروز میشویم."

از این منظر شاید پیام رجوی نکته قابل تعمق و درخوری برای مخاطبان اش نداشته باشد. مضاف بر اینکه بخش عمده این پیام مطول را مثل همیشه نقل قول ها و برگزیده مقالات و خبرهای چند ماه اخیر و البته ارجاع های متعدد به پیام های قبلی تشکیل داده است. با این حال به تاسی از فرم پیام رجوی تلاش می کنیم به بخش های کلیدی و بعضا پاره ای شیوه های فرار به جلو برای پاک کردن صورت اصلی مسئله اشاره کنیم.

1- عراق

الف- خوشحالی و ابراز شعف رجوی از تصویب ادامه حضور و خروج نیروهای آمریکایی تا پایان سال2011 بر خلاف خودفریبی و تجاهل رجوی، پیش از اینکه به زعم رجوی تهدیدی برای ایران محسوب شود، به این دلیل است که آقای رجوی کماکان می توانند برای حفظ ظرف استراتژیک خود یعنی اشرف و هواداران اش، هم دل خود و هم اسیران اش را به حمایت فرضی آمریکایی ها و عرضه کردن خودشان برای اوباما خوش کنند. واقعیت این است که رجوی هیچ چاره ای جز امید بستن به عنصر خارجی ندارد. کما اینکه در پیام اش ضمن تاکید بر دو راه حل عقب نشینی ایران از مواضع هسته ای و یا ادامه آن، کماکمان بر چالش های سیاسی ایران و آمریکا با محور قرار دادن گزینه نظامی تاکید و می نویسد: " او (اوباما) به خط قرمز هستهیی در مورد رژیم ایران حتی همراه با گزینه نظامی البته با توافق بینالمللی یا همراه با شرکای غربی، متعهد گردیده است." و البته در ادامه هم می نویسد: "منافع آمریکا نیز هم در همین است." به زبان ساده تر رجوی بار دیگر اسیران و قربانیان اش را به یک دور باطل چهار ساله دیگر یعنی تا پایان دوره ریاست جمهوری اوباما حواله می دهد و جالب تر اینکه شعار اوباما یعنی میتوان و باید تغییر داد را با شعار می توان و باید خانم مریم رجوی معادل و قرینه سازی می کند. این از نوع همان گراهایی است که الزاما برای فهم کردن آن باید با فرهنگ گفتاری و نوشتاری رجوی آشنایی داشت.

ب – رجوی در بخش مربوط به عراق، و طرح اصلاح قانون اساسی عراق و از جمله انحلال دادگاه عالی جنایی را آشکارا یک پیروزی برای خودش تلقی می کند. اینکه چنین امری چه انتفاعی برای رجوی در پی خواهد داشت مصداق همان ضرب المثل معروف ایرانی است که می گوید وقتی چوب را بر می داری گربه دزد حساب کار خودش را می کند.

2- بحران مالی فراگیر

در این بخش رجوی با اشاره به بحران اقتصادی جهان، وعده می دهد این بحران تاثیرات فزاینده تری در مقایسه با کشورهای دیگر بر روی ایران خواهد گذاشت و چون "طبق تجارب قرن بیستم، بحرانهای بزرگ اقتصادی به تحولات بزرگ سیاسی راه برده است. برونرفت این قبیل بحرانهای شدید با توافقات و تقسیمهای جدید یا با جنگ صورت گرفته است. در چنین مقاطعی، بسیاری چیزهای نامتصور امکانپذیر شده و درگیریهای متعدد منطقهیی هم بهوقوع پیوسته است." تا اینجا شاید بتوان در این رهگذر… اما نتیجه گیری آقای رجوی که "تردیدی نیست که این بحران برای رژیم فرسوده حاکم بر ایران تهدیدها و پیامدهای زیادی در بر دارد. همچنانکه میتواند در مسیر آزادی و مقاومت مردم ایران کمککننده باشد و برخی موانع و بنبستها را در هم بشکند." چیزی جز یک ذهن درمانده و مستاصل و عینیت، الغریق یتشبث بکل الحشیش را تداعی نمی کند. و تحلیل کشاف و محیرالعقول آقای رجوی پیوند زدن این بحران با حضور نام سازمان در لیست های تروریستی است که در نوع خود بیانگر بخشی از نبوغ ذاتی ایشان در کشف دیالیک تیکی پدیده ها است. جایی که می نویسند " اکنون ارزش سهام نامگذاری مجاهدین در بازار بورس لیستهای تروریستی کاهش مییابد." حال آنکه بر اساس منطق ابداعی رجوی علی القاعده باید این امر به افزایش سهام نامگذاری مجاهدین در دیگر لیست های تروریستی منتهی شود.

3- انتخابات آمریکا

چهار سال پیش رجوی در پیامی که به بوش نوشته بود اظهار امیدواری کرده بود که او نسبت به تغییر اوضاع در منطقه و تعمیق دمکراسی در ایران حتی به قیمت حمله به ایران وفادار و پایبند باشد. او برای این مهم برای بوش آرزوی موفقیت کرده و آن را در راستای توسعه دمکراسی در جهان امری انسانی و وظیفه ای جهانی تلقی کرده بود. رجوی در پیام مشابهی این بار خطاب به اوباما ضمن تاکید بر اجرایی کردن خط قرمزهای او که ظاهرا یکی از آنها هم مقابله با فعالیت های هسته ای ایران است تاکید کرده "او آمده است تا سیستم را رفرم و ترمیم کند. اوباما با محبوبیت اجتماعی و استقبال جهانی و اکثریت چشمگیر در کنگره و سنا در موضع قدرت قرار دارد و تا وقتی در این موقعیت است میتواند بر خلاف سلفش سیاستها و خطوط خویش را پیش ببرد. " به زبان ساده آقای رجوی سعی می کند ضمن گذاشتن هندوانه زیر بغل آقای اوباما او را به کاری که اسلاف او نکردند یعنی حمله نظامی به ایران و تغییر به جای رفرم تشویق، ترغیب و البته تحریک می کند. او اعتراف می کند آبی از بوش گرم نشده و امیدوار است با تنور جنگی که او برخواهد افروخت هم منافع آمریکا و هم صدالبته منافع ایشان را تامین و تضمین کند.

در همین بخش رجوی موتور سرنگونی را بار دیگر در عنصر داخلی و خارجی جستجو می کند و می نویسد در صورت عقب نشینی ایران از موضع هسته ای "شمارش معکوس طلسمشکنی آغاز میگردد و موتور سرنگونی از طریق اجتماعی روشن میشود" با این توضیح که می داند موتور داخلی حداقل و با هر فرضی که حتی جمهوری اسلامی را تاب نیاورد، اما پرونده رجوی را تنها به خاطر خیانت ها و جنایت های اش و رسیدن روز محاکمه در حافظه اش نگه داشته تاکید می کند در غیر این صورت شرایط به سمتی کشیده می شود " که موتور با جرقهیی در تقدیر و اجتنابناپذیر روشن میشود. " به زعم رجوی این جرقه "حاصل ضرب دو خط قرمز هستهیی و حفظ عراق و در عین حال تنها برونرفت و تضمین دولت جدید آمریکا برای مهار کردن رژیم درهر دو زمینه محسوب میشود." یعنی اوباما نیز کماکان گزینه ای جز توسل به جرقه مقدر در قبال ایران ندارد. یادمان باشد از این پس تعبیر جرقه مقدر در ادبیات گفتاری و نوشتاری و گفتمان سازی آقای رجوی را معادل همان حمله نظامی و راه حل جنگ تلقی کنیم.

خروج از نسخه موبایل