روانشناسی تدافعی رجوی در برخورد با بحران ها

اینطوری رجوی قیافه حق به جانب می گیرد و کلی هم از نیروهای مسئله دارش به دلیل طرح ابهامات و سوالات مربوط به چرایی تسلیم شدن به آمریکایی ها طلبکار می شود.خبرهای رسیده حاکی از این است که مسعود رجوی ضمن انتشار پیامی موافقت خود را مبنی بر جابجایی نیروهای کنترل قرارگاه اشرف به دست عراقی ها پذیرفته و اعلام داشته هیچ مخالفتی با این جابجایی ندارد. همین خبرها همچنین حاکی از این است که سایت های مجاهدین بلافاصله اقدام به جمع و جور کردن این پیام نموده تا اوضاع نابسامان و عقب نشینی رجوی در این خصوص زیاد به چشم نیاید. اما سوای هر گونه داوری درباره صحت و سقم این خبر، آنچه اهمیت دارد بررسی موضع سازمان مجاهدین و روانشناسی این گروه در مواجه با موقعیت هایی است که احساس می کنند الزاما و بنا به هر تاکتیک و مصلحتی از مواضع قبلی خود عقب نشینی کنند، در عین حال این موضع گیری طوری و گونه ای تنظیم می شود که به طور صریح عقب نشینی و کم آوردن از مواضع پیشین را تداعی نکند. این امر حداقل نشان دهنده این است که از این پس اتفاقات بعدی هم، علیرغم آن همه جوسازی به کلی از اراده و خواست مجاهدین خارج است.

این در حالی است که مجاهدین و رجوی از مدت ها پیش با طرح موضوعات فرعی اصرار داشتند تا تعیین تکلیف نهایی شان نیروهای آمریکایی هم باید در عراق بمانند و هم کنترل قرارگاه اشرف در دست آنها باشد. ادعاهایی مبنی بر هم پیمانی دولت عراق با جمهوری اسلامی بر سر نابودی قرارگاه اشرف و استرداد اعضای آن به ایران بارها دستاویز مجاهدین و رجوی برای ادامه کنترل اشرف به دست نیروهای آمریکایی و همچنین ادامه اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی بوده است. اما رجوی وقتی می بیند این جابجایی به هر حال صورت گرفته و بر خلاف جنگ روانی – تبلیغاتی که به راه انداخته این تفویض کنترل بدون کمترین سروصدا هم انجام شده، ناگزیر اعلام می دارد با نفس این جابجایی مشکلی نداشته و آن را می پذیرد. اما در این اتفاق آنچه قابل تعمق و بازخوانی است روانشناسی رجوی و مجاهدین در موقعیت های بحرانی و مواجه شدن با اهرم زور و اقتداری است که هم از موضع قانونی است و هم مشروعیت بین المللی دارد و هم پی آمدهای آن نیز به همین منوال فاقد پتانسیل لازم برای براه انداختن جنگ روانی – تبلیغاتی است. بنابراین این روانشناسی حکم می کند با عمل انجام شده به اصطلاح از موضع بزرگ منشانه برخورد شود. یعنی به گونه ای وانمود بشود که از اول هم با چنین جابجایی مخالفتی نبوده است.

این رویه تقریبا در تمام دوران حیات سازمان چه از زمان حضور در ایران و در فاز سیاسی و چه در زمان استقرار در عراق زمان صدام و تا همین امروز هم دنبال شده و می شود. به عنوان مثال وقتی در ایران نشریه مجاهد به استناد تخلفاتی که مرتکب شده حکم به توقیف انتشار آن صادر می شود، مجاهدین طی یک اطلاعیه رسمی اعلام می کنند برای اثبات حسن نیت خودشان و پرهیز از هر گونه شائبه و شایعه اقدام به توقف انتشار نشریه مجاهد می کنند. و یا وقتی با تجمعات آنها به دلایل امنیتی زمان جنگ در ایران مخالفت می شود، باز یک اطلاعیه و از موضع بزرگ منشی و دست پیش گرفتن اعلام می دارد که مجاهدین از برگزاری فلان تجمع خودداری می کنند. اما وقتی قرار است ورق برگردد مثلا در 30 خرداد علیرغم اعلام غیر قانونی تجمعات به دلیل شرایط حاد، مجاهدین نه تنها وقعی به آن نمی گذارند که آن را به تظاهرات مسلحانه تبدیل می کنند و این می شود سرآغازی برای براه انداختن تروریسم کور در ایران. یا مورد دیگر می توان به موضع گیری رجوی قبل از حمله آمریکا به عراق اشاره کرد. که در نشست موسوم به پرچم رجوی اعلام می کند در صورت مورد تعرض قرار گرفتن قرارگاه اشرف از سوی آمریکا آنها هم وارد مبارزه با آمریکا و مقابله به مثل خواهند شد و در همان زمان هم فاز دوم عملیات فروغ را براه خواهند انداخت. اما به محض رودرویی با نیروهای آمریکایی و قرار گرفتن در موقعیت ضعف نظامی و احساس نابودی توسط نیروی برتر، همه شعر و شعارها فراموش می شود و در یک لحظه فرش قرمز زیر پای آمریکایی ها پهن می شود.

ناگفته نماند در آن شرایط هم مجاهدین ظاهرا ابتدا به ساکن در وضعیت پراکندگی خیلی دل شان می خواهد هم وارد فروغ دو بشوند و هم با آمریکایی ها وارد عمل مقابله به مثل بشوند، اما با ارزیابی شرایط ناگهان همه چیز عوض می شود و ورق پایداری به ورق تسلیم و رضا بر می خورد. عین همین وضعیتی که الان در قبال واگذاری کنترل قرارگاه به نیروهای عراقی در پیش گرفته اند. توجیهی که بعدها رجوی در ازاء اینکه چرا تسلیم آمریکایی ها شده اند مطرح می کند این است که:

"من گفته بودم اگر قرار باشد اشرف را با خاک یکسان کنند ما وارد عملیات مقابله به مثل و حمله به ایران خواهیم شد، اما وقتی آمریکایی ها موجودیت قرارگاه اشرف را به رسمیت شناختند دلیلی برای وارد شدن به جنگ و حمله به ایران نبود."

و اینطوری رجوی قیافه حق به جانب می گیرد و کلی هم از نیروهای مسئله دارش به دلیل طرح ابهامات و سوالات مربوط به چرایی تسلیم شدن به آمریکایی ها طلبکار می شود. در همین قضیه کنترل قرارگاه اشرف رجوی خوب می داند واگذاری این کنترل به دست نیروهای عراقی مساوی است با کنترل هر گونه تردد بین قرارگاه و بیرون، فراهم کردن امکان هر گونه ملاقات و ارتباط بین اعضا و خانواده ها، مسدود شدن هر گونه ارتباط بین سران و مسئولین اشرف با جریان های مسئله دار و تروریستی، رویارویی نیروهای عراقی با اعضای اشرف برای اخذ تصمیمات فردی آنها مبنی بر ماندن و یا خارج شدن از تشکیلات و… مهمتر از همه قرار گرفتن تشکیلات زیر آتوریته و حاکمیت دولت عراق. بنابراین از همان اولین قدم میز بگونه ای چیده می شود که ظاهرا مجاهدین و رجوی تن به این جابجایی نخواهند داد. اما وقتی عملا این اتفاق می افتد و کاری از دست کسی بر نمی آید آقای رجوی اعلام می دارند با این جابجایی مشکلی نداشته و آن را می پذیرند.

در واقع از این کارکردهای وارونه و به نعل و میخ و التماس های وارونه می توان رفتارها و مواضع رجوی را ارزیابی و طبقه بندی و روانشناسی کرد. در همین راستا می بینیم با صدور موضع اتحادیه اروپا در رابطه با رعایت حقوق موقت مجاهدین در عراق از یک سو و بی بهانگی رجوی برای ادامه آنچه نقض حقوق پناهندگی می خواند، ناگزیرشده یک گام به عقب برود و گونه ای تنظیم رابطه کند که انگار مطالبات او برآورده شده و هیچ مشکلی عجالتا با دولت عراق ندارد. اما اینکه در آینده چه پیش خواهد آمد و رجوی چه زمانی ناگزیر خواهد شد چهره اصلی خود را نشان بدهد، بر می گردد به قاطعیت دولت عراق مبنی بر اجرایی کردن تصمیم اخراج مجاهدین از خاک این کشور. صورت مسئله در حال حاضر اینگونه حکایت می کند که رجوی در حال عقب نشینی استراتژیک از مواضع تهدیدآمیز گذشته خود است. و همین موضع گیری حکایت از این می کند که آقای رجوی تا زمان ممکن و تا حدی که بتواند جنگ روانی – تبلیغاتی اش را ادامه خواهد داد، اما در زمان قرار گرفتن در موضع ضعف و زیر فشار قرار گرفتن به سهولت یا عقب نشینی می کند و یا در شق دوم اقدام به خودزنی و محقق کردن فاجعه انسانی اش می کند. این سیاست کلی آقای رجوی در برخورد با هر مشکل و معضلی است که یک طرف اش جنگ روانی تیبلیغاتی و سوی دیگرش زور از موضع قانون و حرف حساب است.

خروج از نسخه موبایل