محاصره اردوگاه اشرف و جیغ و داد مجاهدین

مدتی است که فرقه مجاهدین تعدادی از هواداران ساده لو خود را در بعضی از کشورها بسیج داده تا به خیا ل خود اردوگاه اشرف را از چنگ عراقی ها در آورده وخود را در عراق به عنوان پناهنده غالب کنند و باعث شود که دوباره کنترل اردوگاه اشرف به دست نیروهای امریکائی بیفتد. به عنوان کسی که سالها در درون تشکیلات مجاهدین بوده ام واکنون هم دوستان بسیاری در درون اردوگاه اشرف دارم که دل خوشی از این تشکیلات مخوف ندارند از ته دل برای دوستان خود ناراحت هستم و مثل همیشه باز هم می گویم که سازمان های بین المللی بایستی شرایطی بوجود بیاورند که دوستان ما در اردوگاه اشرف بتوانند با آزادی کامل زندگی خود را انتخاب کنند. اما بایستی از رهبران و شعبده بازان این فرقه مخوف پرسید چه کسی این بلا را سر این افراد بی گناه آورده و چرا با سیاست های ضد ایرانی خود کار را به اینجا رسانده اید که جان این افراد را در عراق به خطر انداخته وخود به راحتی در اروپا به زندگی ننگین خود با خوشگذرانی های آنچنانی ادامه دهید؟ حالا هم تقریبآ نه هفته است که در چند کشور داد و بی داد به راه انداخته اند که بایستی دولت عراق آنها را به عنوان پناهنده بپذیرد و حقوق به قول خودشان اشرفیان را براساس کنوانسیون چهارم ژنو برسمیت بشناسد و تضمین کند. اما موضوع اصلی این است که چرا بایستی دولت عراق شما را به عنوان پناهنده بپذیرد؟ شما که پناهنده عراق نبوده اید اگر ادعا می کنید که پناهنده بوده اید پس چه پناهنده ای بودید که از مرزهای عراق دست به عملیات نظامی بر علیه ایران می زدید؟ چه پناهنده ای بودید که توپ و تانک داشتید؟
چه پناهنده ای بودید که انبار های مهمات داشتید؟
چه پناهنده ای بودید که زندان وشکنجه گاه داشتید؟
چه پناهنده ای بودید که به درون ایران نفوذ میکردید تا بمب گذاری و آدم کشی کنید؟
و چه پناهنده ای بودید گه ارتش تا دندان مسلح داشتید؟ واقعیت این است که سران این فرقه خود به خوبی می دانند که با این کارها نمی توانند دولتی را وادار به پذیرش خواسته ای خود کنند، اما برای اینکه به هواداران خود نشان بدهند که ببینید ما در صحنه هستیم واز سوی دیگر موجب اعتراض اشرفیان قرار نگیرند بایستی در یک گوشه دنیا سر وصدائی کنند تا بتوانند با خیال راحت در اروپا به زندگی خود ادامه بدهند. جیغ و دادهای سران فرقه برای ماندن درعراق به دلیل بودن در نزدیکی مرز ایران یا بیخ گوش رژیم بودن نیست و هیچ جنبه انسانی هم ندارد بلکه آنها از رسیدن این افراد به خاک اروپا یا امریکا ترس دارند، اتفاقآ ترس شان هم به جا است چرا که می دانند همین که پای این بچه ها به خارج از عراق برسد از هیپنوتیزم خارج می شوند وچشمشان به دنیای واقعی باز خواهد شد وبا فاصله گرفتن ازاین تشکیلات استسماری و ارتجاعی باعث خواهند شد که همین اندام لرزان وناتوانی هم که از این فرقه به جا مانده از هم بپاشد وخاکستر شود. رهبران این فرقه هر چه هم که سینه خود را چاک بدهند واردوگاه اشرف را پیراهن عثمان کنند زمانی برای مردم ایران در خارجه شناخته شدند که تا اوضاع عراق متشنج شد خانم رجوی و 200 نفر از دارو دسته بی خاصیت او 3000 نفر درعراق را به حال خود رها کرده وفرار را برقرار ترجیح دادند وناگهان مثل از ما بهتران سر از اروپا در آوردند. با آرزوی آزادی دوستان خوب ما از چنگال جادوگران این فرقه دیو صفت.

خروج از نسخه موبایل