مصاحبه با آقای هادی نگراوی

س.ابتدا ضمن معرفی خود علت پیوستن وجدایی از سازمان را برای خوانندگان ما توضیح دهید. ج.ضمن سلام خدمت شما وتمامی دست اندر کاران انجمن نجات من هادی نگراوی هستم که در سال 1369 در ترکیه با سازمان آشنا شدم وبدلیل مشکلاتی که در زمینه مهاجرت به آلمان داشتم وآنها قول هر گونه مساعدت را به من داده بودند جذب سازمان شدم ودر سال 1384 نیز از سازمان جدا وبعد از حدود یکسال زندگی در کمپ آمریکایی ها داوطلبانه به ایران بازگشتم. س. طی سالیانی که در فرقه رجوی بودید مناسبات حاکم براین فرقه را چه طور می بینید؟ از ابتدای ورودم به سازمان به هیچ وجه چنین تصوری از مناسبات حاکم بر سازمان نداشتم بخصوص در ترکیه خیلی شیک وصمیمی برخورد می کردند ومستمراً از آزادی سخن می گفتند ولی بعد از چند ماه اقامت در قرارگاه اشرف تمام ذهنیتی که نسبت به آنها داشتم بهم ریخت وبا سازمانی مواجه شدم که تماماً تحت کنترل رژیم صدام وعامل اجرای فرامین اواست.ج. از ابتدای ورودم به سازمان به هیچ وجه چنین تصوری از مناسبات حاکم بر سازمان نداشتم بخصوص در ترکیه خیلی شیک وصمیمی برخورد می کردند ومستمراً از آزادی سخن می گفتند ولی بعد از چند ماه اقامت در قرارگاه اشرف تمام ذهنیتی که نسبت به آنها داشتم بهم ریخت وبا سازمانی مواجه شدم که تماماً تحت کنترل رژیم صدام وعامل اجرای فرامین اواست.فضای حاکم بر مناسبات کاملاً بسته وهیچ یک از اعضا حق بیان آزادانه عقاید ونظرات خود را نداشتند وهمه چیز بصورت کلیشه ای واز بالا برای آنها تصمیم گیری می شد.آنها حتی از حق مسلم انتخاب برای ماندن در سازمان وحق تعیین سرنوشت در چهار چوب زندگی شخصی مانند ازدواج وطلاق که امروز بعنوان طبیعی ترین حق یک شهروند به رسمیت شناخته شده، را نداشتند. س. با توجه به اینکه عملکردهای تروریستی سازمان را با گوشت وپوست احساس کرده اید آیا اصولاً فکر می کنید سازمان در ماهیت می تواند دست از سلاح ومبارزه مسلحانه وخشونت بردارد؟ ج. به هیچ وجه، سلاح و مبارزه مسلحانه وترویج خشونت جزء اساسی ترین اصول ایدئولوژی این سازمان است. وقتی که رجوی می گوید سلاح ناموس ما است وبدون سلاح نمی توانیم به زندگی تشکیلاتی مان ادامه دهیم آیا فکر می کنید چنین سازمانی می تواند دست از سلاح بردارد.آنها از سلاح وفرهنگ خشونت در سرکوب نیروهای درون سازمان هم استفاده می کنند وبنا براین سازمان در یک محیط وفضای آزاد ودمکراتیک که بر مبنای منطق وبحث آزاد وانتخاب آزادانه باشد امکان بقاء واعلام موجودیت ندارند لذا باید برای ترویج عقاید وافکارشان که بدلیل ماهیت ضد انسانی در جهان امروز خریداری ندارد مسلح به سلاح باشند. س.آقای نگراوی فرقه رجوی 8 ماه بعد از اینکه شما وارد ایران شدید اعلام کرد که شما در ایران توسط دولت ایران سر به نیست شده اید چه جوابی برای این اراجیف و دروغ پردازی های مضحک دارید؟ ج.وقتی این خبر راشنیدم خنده ام گرفت باید به آنها بگویم قدری شرم کنید وخجالت بکشید شما بودید که مرا نیست و نابود کردید.بدلیل تحمل 15 سال شکنجه های روحی روانی بعد از بازگشت به ایران مدتها تحت نظر ودرمان پزشکان روان پزشک بودم تا بلکه روحیه ام را دوباره بازسازی کنم به کوری چشم مریم رجوی با سوراخ کردن انقلاب من در آوردیش از حق مسلم اجتماعی خودم استفاده کرده وازدواج کردم واکنون نیز صاحب فرزندی هستم وزندگی شیرینی را هم در کنار آنها سپری می کنم.از بدو ورودم به ایران جزبرخوردهای انسانی وعزت واحترام چیزی از مقامات جمهوری اسلامی ندیدم ولی برای اطمینان بیشتر از کذب بودن این ادعای مضحک سران جنایتکار فرقه حاضرم از همین جا شماره تلفن وآدرس محل سکونتم را بدهم که هر کس که مایل است با من تماس گرفته واز صحت وسلامتی من اطمینان حاصل کند. س.حتما در خبرها شنیده اید که فرقه رجوی در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری باز هم ماهیت تروریستی خود را آشکارساخت وتوسط عوامل مزدور خود دست به یکسری اقدامات تروریستی زد نظر جنابعالی که سالیان در مقر اشرف بوده اید دراین باره چیست؟ ج.بله دقیقاً از این سازمان با این ماهیت وهویت به جز این انتظاری نمی رود یادم هست در جریان انتخابات دوره هشتم با فرستادن تیم های ترور وتخریب سعی دربرهم زدن فضای انتخابات داشت چون اصولاً برای این سازمان انتخابات معنی ندارد وبخوبی میداند که درهردوره از انتخابات شرکت باشکوه مردم پای صندوق های رای یک مشت آهنین بردهان این یاوه گویان است آنها بدلیل اینکه سالیان است از صحنه اجتماعی وسیاسی ایران دور هستند اصولاً هیچگونه شناختی نسبت به جامعه ایران ومردمش ندارند ودر حقیقت یک فرقه بسته ای هستند که فقط تا نوک بینی خود را می بیند. جالب اینجاست کسانی دم از انتخابات آزاد میزنند که طی این سالیان یک انتخابات در مناسباتشان برگزار نکردند.کسانی دم از حقوق رای مردم می زنند که خودشان برخی از اعضاء را که خواهان جدائی از سازمان وحق زندگی آزاد در خارج از سازمان بودند را به جرم بریده و مزدور وزارت اطلاعات وخائن به زندان ابو غریب تحویل می دادند.ما در آنجا حتی حق فکر کردن هم نداشتیم. س.با توجه به شناختی که از فرقه رجوی دارید با افرادی که حاضر نبودند درفرقه بمانند و می خواستند در پی زندگی خود بروند چگونه بر خورد می شد مثلا با خود شما چه بر خوردی شد؟ ج.باید بگویم نقش بکاربردن کلمه زندگی خود گناهی کبیر در سازمان بشمار می رود چون آنها مستمراً به ما می گفتند شما روز اول انتخاب کرده اید پس باید تا سرنگونی در سازمان بمانید.سرنگونی هم از نظر آنها یعنی مادام العمر چون آنها توان سرنگونی نداشتند. کوچکترین برخورد آنها تشکیل نشستهای چند صد نفری وباران فحش و ناسزا ورکیک ترین جملات بود واگر عقب نشینی نمی کردی آقای رجوی تکلیف را در نشست عمومی مشخص میکرد.مصاحبه تلویزیونی واظهار بریدگی وجاسوسی برای رژیم تحویل به زندان ابو غریب در یک کلام، جواب حق مسلم تعیین سرنوشت بقول رجوی "مشت آهنین" یعنی نیست ونابود شدن بود.در مورد خودم نیز بدرقه با مشت ولگد. س.آقای نگراوی چه پیامی برای افرادی که هنوز در اسارت فرقه رجوی هستند دارید؟ ج. برایشان دعا میکنم که هرچه زودتر این طناب پوسیده رجوی راپاره کرده وآزادانه مسیر زندگی خود را انتخاب کنند ومرعوب قدرت نمایی پوشالی امثال رجوی نشوند.
از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید از شما تشکر و قدردانی می کنیم.

خروج از نسخه موبایل