بررسی نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی – قسمت بیست و دوم

آرش رضایی: آقای مهران کریمدادی، کاربست مفاهیم انسانی و رهائی بخشی چون عواطف و احساسات درونی، علائق خانوادگی، مهر مادری، محبت خواهر به برادر و نیاز فرزند به پدر و یا آزادی انتخاب، توصیف زیبایی یک زن، کودک، روح، ذهن و عشق زمینی یا احساسات رومانتیک و شاعرانه در متن رابطه ی بین زن و مرد، در پارادایم فکری فرقه ی رجوی و مناسبات درونی آنان بر اساس مشاهدات و نقطه نظرات کادرهای جدا شده ی مجاهدین، اهمیت و موضوعیتی ندارند. به عبارتی دقیق تر می توان اذعان کرد در پسزمینه ی روابط فرقه ی رجوی این مفاهیم عالی انسانی و برانگیزاننده به ساحتی از دست رفته تعلق دارند که از نظر رهبری عقیدتی مجاهدین مربوط به زمان ما نیستند و یا اینکه به صورتی مسخ شده در مناسبات و زندگی اعضای فرقه ی مجاهدین وارد شده اند و نقش سازنده ی خود را از دست داده اند. پرسش این است آیا این امر مشهود نمایش یک تراژدی نیست؟ مهران کریم دادی: ببینید این مسئله عاطفه و یا عشق و علاقه و مواردی که شما به درستی به آن اشاره کردید برای اغلب ما و خود شما آرش جان که سالها در متن روابط مجاهدین بودید عینی و قابل لمس است. ببینید بچه ها در همین میزگرد ساعتها در باره انقلاب ایدئولوژیک درون سازمانی بحث کردند که چه نتایج مخربی بر روحیه و ذهن افراد داشت. بچه ها در مورد بند های فرسایشی انقلاب صحبت کردند. کاملا صحیح است که سازمان مفاهیمی چون عاطفه و عشق را در نشست انقلاب ایدئولوژیک و بندهای انقلابش به مرور در افراد کمرنگ کرد و بالواقع در ذهن و درون افراد کشت. وقتی مسئولین و رهبری سازمان از طلاق و ضرورت آن حرف می زنند و مسئولین سازمان پدر یا مادر مرا که همین حالا در اشرف حضور دارند به نام انقلاب ایدئولوژیک وادار می کنند تا بعد از چند سال زندگی کردن با همدیگر مثلا چهل و خورده ای سال زندگی مشترک، همدیگر را طلاق بدهند یا مواردی نظیر پدر و مادرم که خیلی بودند. یعنی همه پدر ها و مادرها مجبور شدند در طی انقلاب ایدئولوژیک از هم جدا شوند. خوب شما فکر می کنید در این حالت پدر و مادرهای ما چه زجری می کشیدند و هرگز نمی توانستند اعتراض کنند چون فضای اعتراض را از بین برده بودند. شما فکر کن زنی را با توجیه های مسخره در نشست انقلاب از همسرش جدا کنند و یا مردی را وادار کنند تا زنش را طلاق دهد و در عین حال حق اعتراض را نیز از او سلب کنند و یا قدرت مقاومت او را در سیستمی که طراحی کردند از بین ببرند چه اتفاقی در روحیه این فرد خواهد افتاد؟ یا این مردی که تحت فشار وادار شده همسرش را طلاق دهد چه زجری داره میکشه؟ خوب مهمترین مسائل انسانی مگر عشق و عاطفه نیست؟ سازمان عواطف و احساسات انسانی را در بین افراد مرحله به مرحله در انقلاب ایدئولوژیک طی بندهای الف، ب، ج، د، و… سلسله وار و بتدریج کمرنگ کرد. آرش رضایی: مهران جان دوست دارم در باره نکته ی مهمی که شما به آن اشاره کردید صحبت کنم. در باره نتایج و پیامدهای مخرب و ویرانگر طلاق های ایدئولوژیک که ذهن بیمار مسعود بانی و مبتکر آن بود. وقتی که پدر و مادرت بعد از چهل سال که با هم زندگی کردند و به مناسبات مجاهدین وارد می شوند و رهبری عقیدتی سازمان با آن توجیه های نابخردانه موضوع طلاق های ایدئولوژیک را پیش کشید و پدر و مادر شما را وادار می کند تا برای همیشه از هم جدا شوند و از همدیگر طلاق بگیرند واکنش شما که فرزند این والدین بودید در آن مقطع حساس و غافلگیر کننده به چه شکلی بود؟ به این قضیه به عنوان یک فرزند دوست دارم نگاه کنید. چه واکنشی به طلاق های ایدئولوژیک داشتید؟ مهران کریم دادی: خوب در آن موقع خواهرهای من نیز که هم اکنون در قرارگاه اشرف حضور دارند بشدت سرخورده و به تعبیر شما غافلگیر شدند. طلاق های ایدئولوژیک برای همه فرزندانی که در میان مجاهدین بسر می بردند شوک آور بود. و من نوعی نیز یک استثنا نبودم. اما بعد ها سعی کردند تا احساسات و نیاز های ما را نسبت به پدر و مادرمان کمرنگ کنند. تا جائی که دیگر عواطف و احساساتی وجود نداشت. در بحث خانواده در اشرف که برای هر کسی این بحث را گذاشتند خیلی روی موضوع طلاق مانور دادند. برای من که به اتفاق پدر و مادر و خواهرانم در قرارگاه اشرف بسر می بردیم نشستهایی گذاشتند که مضمون آن این بود تا از علائق خودم نسبت به مادر و پدر و خواهرانم عبور کنم و یا اینکه به پدرم می گفتند باید از زن عبور کنی و به این نوع سعی داشتند همه را از هم جدا کرده و عشق و عواطف را از بین ببرند. و اگر این عواطف در ما از بین نمی رفت وادار می شدیم تا در نشست های جمعی از خودمان انتقاد کنیم و فاکت بیاریم و مورد سرزنش و نکوهش سایرین قرار بگیریم.
ادامه دارد… مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی
تنظیم از آرش رضایی

خروج از نسخه موبایل