مسعود رجوی: چقدر می دهی مزدوری کنم

آن زمانی که رژیم صدام سر قدرت بود دیکتاتور بزرگ مسعود رجوی به سید الرئیسش خیلی می نازید وهر روز دم درب کاخ ریاست جمهوری رفته ودُم تکان میداد تا سید الرئیس ماموریت جدیدی به وی محول کند. تا سید الرئیس دستی به سرش بکشد ودستشون را بیشتربه خون مردم ایران وعراق آلوده کنند دریکی ازنشستهای باقر زاده مسعود رجوی کلی جلزوولز میکرد واز سید الرئیسش کلی تمجید وتعریف میکرد ومی گفت همین چند وقت پیش خدمت سید الرئیس بودم ودرب فیلق را بروی ما باز کرد وتعدادی تانک وسلاح به ما داد ومن به سید الرئیس قول دادم هرکس به صاحب خانه چپ نگاه کند قلم پاش رو میشکنیم و سید الرئیس قول داد اضافه براین سلاحهایی که داده تانک T72 هم بدهد ومن از سید الرئیس کلی تشکر کردم. اما رجوی به فکر این نیفتاده که سید الرئیسش مادام العمر بالای سرش نیست و بوی الرحمان سرنگونیش ازدور به مشام میرسد. وقتی صدام ملعون سرنگون شد وقدرتی که متعلق به صدام باشد دیگه در عراق وجود ندارد تا دست مزدورش مسعود رجوی را بگیرد و فرمانی از اتاق عملیات سید الرئیس به فرقه رجوی صادر شود تا مردم بی گناه عراق ازجمله کردها بی رحمانه سرکوب کنند وفرمان عملیات داخله صادر شود تا چند تا گلوله خمپاره به رجوی بدهد تا سر مردم بی گناه ایران خالی کند وصدامی دیگه وجود ندارد تا توپ وتانک به فرقه رجوی بدهد تا در کفری و توز عراق بتازد علیه مردم بی گناه کرد عراق و اقدام به کشتار وسرکوب زنان وکودکان کنند و آنها را بی رحمانه به قتل برسانند ونصف شب ما را ازخواب بیدار کند و پیام رهبری خوانده شود تا مزدوریش برای صدام ثابت شود.
بعد از سرنگونی صدام، رجوی به فکر چاره جویی افتاد تا برای ارباب جدیدش خوش رقصی کند واین بار به جای دینار معامله تبدیل به دلار شد و به جای سید الرئیس، مستر جورج آمد. فرقه رجوی زود درعرض یک شب کانال عوض کرد و به تغییر چهره پرداخت وبه خط استراتژی رنگ و لعاب تازه دادند و با دلارهای دریافتی از مسترجورج مهمانی های لوکس ومفصلی برای آمریکایها ترتیب میدادند و فهیمه اروانی همراه با سگ خارجی ولباسهایی ازمدل بورژوازی بجای لباس ارتش آزادیبخش خودش را آراسته کرده وهمراه با نوچه هایش مثل حسین داعی الاسلام به دست بوسی فرمانده جدید امریکایی مستقر در قلعه الموت (اشرف) رفته و جالب اینجا است که مقر فرماندهی امریکاییهای مستقر درقلعه الموت (اشرف) در زمان صدام معدوم مقر فرماندهی نیروهای عراقی بوده و درآن زمان همین فهیمه اروانی ومهوش سپهری(نسرین) خدمت سرتیپ فرات وسرهنگ ندا میرسیدن.
بنده درآن زمان (سال70) مدتی مترجم سرهنگ ندا بودم و بدلیل مشاهده یکسری مسائل حاضر به ادامه کار مترجمی نبودم. به هرحال بریم سر اصل مطلب، اگر بخواهیم رجوی را در یک جمله تعریف کنیم؛ تشنه ومرده قدرت طلبی وجاه طلبی وکیش شخصیت. او حاضراست برای پیش برد اهداف شومش دست به هرکاری بزند ومحال است دست از اعمال تروریستی خشونت باربر دارد چون ماهیت این فرقه آدم کشی است ودستشون به خون هزارن آدم بیگناه آلوده است، استناد می کنم به تاریخ گذشته. 1- کشتارهموطنان بی گناه خودمان
2- کشتارمردم بی گناه عراق وشریک جرم با استخبارات وگارد جمهوری صدام
3- سربنیست کردن نیروی مخالف در درون تشکیلات سازمان
4- تحویل دادن نیروهایی که میخواستن جدا شوند به استخبارات عراق وفرستادن انها به زندان مخوف ابوغریب
5- شکنجه روحی وروانی نیروها درون تشکیلا ت
6- طلاق اجباری و جدا کردن زن از شوهر و جدا کردن فرزندان خرد سال
7- برگزاری نشستهای تحت عنوان دیگ، یعنی اینکه شدت وحرارت این نشستها ازحرارت 100درجه دیگ بالاتر باشد استناد میکنم به یکی از نشستهای دیگ در سال 81 شمسی تحت عنوان نشست طعمه درقرارگاه باقر زاده واقع درغرب بغداد (این قراگاه هدیه ای از صدام به رجوی)؛ بدلیل شکست خوردن تحلیل های کاذب رجوی این نشستها را تشکیل میداد تا نیروها را درگیر مشکلات خودشون کرده وبه سمت رجوی زون نشوند وتحلیل های غلط آن زیر علامت سؤال نروند. در هرسازمانی یا حزبی اگر رهبر آن حزب یا سازمان تحلیل های آنها به اشتباه درآید ونتیجه ای نداده ازآن سمت استعفا داده وکنگره آن حزب رهبر دیگری جاگزین وی می کند ولی در فرقه رجوی رهبری مطلق فقط رجوی است واگر کسی مخالفتی داشته باشد بایستی حساب پس بدهد وبه غلط گویی بیفتد.
رجوی ناجوانمردانه بجای اینکه ازخودش انتقاد کند تحلیل های نادرست وغلط را جوری عوام فریبانه توجیه میکند که مقصر پیش نبردن خط به گردن نیروها بیفتد. وبا دلغک بازی ومارمولک بازی نشستهای طولانی مدت راه می اندخت و به مریم قجر ماموریت می داد تا به چماقداران بگوید اصلاًََ به نیروهای سیاسی رحم نکنید وهرکس هیزم وشعله این نشستها را زیاد کند معلوم است به مسعود
نزدیک تراست وسرکوبهایش را توسط این اراذل واوباش پیش میبرد این چاپلوسان واراذل عبارتند از:
معاون دوم دادستان مهوش سپهری «نسرین»- دادستان کل مسعود رجوی «دیکتاتور بزرگ» معاون اول مریم قجر «اعجوزه کهنه»
نوچه ها:
1- مهدی ابرشمچی (شوهر اول مریم قجر که بدون طلاق آن را هدیه داد به مسعود خان مغول آخه کجای شریعت اسلام زن وشوهر بعد از اینکه سه روز ازهم جدا شوند واعجوزه کهنه به ازدواج مسعود خان مغول دربیاید اصلاً این ازدواج نه طلا قش حلال است ونه ازدواجش این شیوه فقط در شریعت کمونیست مرسوم است ورجوی آن را تحت عنوان ازدواج وطلاق ایدئولوژیک نام برد تا به این شیوه نیروها وهواداران سازمان را توجیه کند.)
2- عباس داوری (اینقدر این بشر کودن است با اینکه ازاولین نفرات سازمان می باشد ولی از تحلیل های سیاسی هیچی بارش نیست و نیروی که تازه به سازمان آمده بهتر از آن الف بای سیاسی بلده)
3- محمد سید محدثین (این هر موقع حرف میزد انگار ران مرغ در گلویش گیر کرده مستمرریپ میزد وموقع صحبت کردن اکثر نفرات به پچپچ می افتادن، پیش خودم می گفتم این ادعا دارد درآینده می خواهد وزیر خارجه شود با کی آمدیم سیزده بد ر)
4- محمد علی توحیدی (این فقط بلد است در نشستها داد وبی داد راه بیندازد)
5- جابر زاده (نفری هست احساساتی و زود بهم میریزد ودر نشستهای رجوی برای اینکه چاپلوسیش را ثابت کند به نفرات سوژه نشست یورش میبرد وبا آنها گلاویز میشود)
6- فهیمه اروانی (نور چشمی مریم قجر، دو چهراه ای، در نشست سیاسی خودش را لوس می کند وادا واطوار غرب زده ها را ازخودش در می آورد و در نشست ایدئولوژیک کلی جلز و ولز میکرد)
7- فایزه محبت کار(درنشست طعمه مسئول مهدی افتخاری بود و مهدی افتخاری سوژه نشست بود، آن چنان به مهدی حمله می کرد وآن را خورد می کرد که اکثرنفرات حاضر درنشست را تحت تأثیر قرار میداد از جمله در همین نشست اشاره میکرد به رجوی ومیگفت چند بار به ذهنم زد آن را بکشم) این خانم یادش رفته همین آقا که زیر دستش هست یک زمانی رجوی آن را به اوج رسانده بود و فرماندهی طرح فرار هوایی رجوی از ایران به فرانسه به عهده داشت. مسعود رجوی به مهدی افتخاری لقب فرمانده فتح الله داده بود.
8- صدیقه حسینی (در سال 70 دریگان ما بعنوان راننده تانک بود یادم هست درTN محور5 مشغول کارتعمیرات بودیم مراجعه کرد انجا ویک نامه درخواست تعمیرات نوشته بود مسول انوقت TNنامه اش را آورد به من داد وبه من اشاره کرد و گفت هادی تو این نامه را میتوانی بخوانی از نظر املایی کاملاً اشکا ل دارد ونمیشود خواند من هم به طنز به او گفتم این نوع خط را مورچه ای گویند. اصلاً سواد هم نداشت. جالب اینجاست بعد از اندی سال این خانم فرمانده قرارگاه و ارتش 200-300 نفری شد کجای دنیا به 200- 300 نفر لقب ارتش داده میشود و بعد از سرنگونی صدام مسئول تشکیلات سازمان میشود و نشست های به اصطلاح ایدئولوژیک برگزار میکند.
و…..
اگر بخواهیم به بیوگرافی بپردازیم بایستی به حدود پنجاه نفراز چاپلوسان وچماقدارن وشکنجه گران فرقه رجوی بپردازم که موضوع
بحث عوض میشود در آینده بیشتر به افشا گری چماقدارن فرقه رجوی می پردازم تا هموطنان وجهانیان بیشتربا این چهره های دیکتاتور رجوی اشنا شوند. اما در ادمه بحث داشتم عرض میکردم، قبل ازهرنشست مریم رجوی به دستور مسعود رجوی با چماقدارنش نشست میگذارد وآنها را خوب توجیه می کند تا دست رجوی برای سکوب باز باشد.
نشست «طعمه» درقراگاه باقرزاده حدوداً 3 ماه به طول انجامید این قرارگاه تا چند لایه توسط استخبارت عراق حفاظت می شد تا اگر کسی قصد فرار داشت با اولین فیلتر حفاظتی گیر می افتاد.
دادستان کل نشست مسعود رجوی ومعاون اول مریم قجر ومعاون دوم مهوش سپهری و دارودسته چماقداری اضافه براسامی که نام بردم حدود پنجاه نفرهستند و جمعیت حاضر در نشست حدوداً 3300 نفر، ازقبل سوژه این نشست مشخص بود.
جرم این نفرات خواهان جدایی ورفتن دنبال زندگی – اعتراض به سیاستهای غلط – خط استراتژی – مبارزه مسلحانه- حضورفرقه رجوی درعراق ومزدوری برای صدام- انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک وطلاق اجباری – اعتراض به نشستهای عملیات جاری وغسل هفتگی وخورد کردن شخصیت افراد.
دریکی از نشستها جواد فیروزمند سوژه بود سوژه حاضر بود همانجا اعدامش کنند ولی تحمل این همه شکنجه روحی روانی وفیزیکی را نداشت.
جرم جواد این بود بدلیل اعتراض به سرکوبهای رجوی ومحورهای فوق که اشاره کردم اجازه خروج به او نمی دادند جواد با طرحی در بغداد اقدام به فرار میکند ولی متاسفانه توسط استخبارات بغداد دستگیر می شود ومدتی در زندان عراق تحت شکنجه بوده وبعدش به زندان فرقه رجوی منتقل میشود وهمانجا کلی شکنجه میشود وبه او می گفتن یا اعدامت میکنیم یا می بریمت درنشست عمومی با حضور مسعود رجوی و جمعیت حاضرحدود 3300 نفر.
ابتدای شروع نشست بود که مسعود رجوی اشاره کرد به دار ودسته اش وچماقدارن که جواد را بیاورید وقتی جواد رفت پشت میکرفون قرار گرفت. رجوی بدون هیچ مقدمه ای به جواد اشاره کرد و خواست علت فرارش را توضیح بدهد. چاپلوسان ازقبل توجیه شده بودن وقتی سوژه آمد پشت میکرفون قرار گرفت واسم از فرار مطرح شد بریزن سرش و کاملاً آن راخورد کنند و شعار اعدام اعدام سر دهند و بقیه حاضر در سالن نشست مجبورند موضع بگیرند و کسی که موضع نمی گیرد سرنوشتش مثل جواد می شود وجلوی این همه جمعیت توسط رجوی ودار و دسته اش محاکمه می شود.
ادعای کاذب رجوی و بلوف های سیاسی و دم از آزادی ودمکراتیک وجامعه بی طبقه توحیدی بینه اش این همه جنایت وخونخواری و مزدوری صدام و بیگانه است. رجوی یادش رفته چه بلایی سر حسین امجد در همین نشست آورده وشب و روز در بی دادگاههای رجوی فشار می آوردن به او به جرم اینکه سالیان سال از خا نواده اش خبری نداشته ویواشکی از قراگاه بدیع زادگان توانسته با خانواده اش تماس بگیرد وبه خانواده اش اطلاع داده جانش در خطر است واز طریق مجامع بین المللی برای وی اقدامی کنند متاسفانه به دلیل اینکه این فرقه شنود گذاشته بود تماس تلفنی لو رفت و حسین زیر ضرب وحشیانه ترین شکنجه های فیزیکی قرار میگرفت ودر نشستهای بزرگ مثل نشست طعمه به او کلی شکنجه روحی و روانی دادند.
اخه کجای دنیا رسم است یک نفر بخاطراینکه با خانواده اش تماس تلفنی داشته این همه حساب پس بدهد و این همه شکنجه بشود.
رجوی به نزدیکترین یارش مهدی افتخاری هم رحم نکرده واینقدر گستاخ ورذیلانه آنرا سرکوب میکرد، جرم مهدی افتخاری مخالفت با انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک (عشق وعاشقی مسعود ومریم) و طلاق اجباری برای دیگران وازدواج آزاد برای مسعود رجوی ومریم قجربود. مخالفت مهدی افتخاری با خط سازمان برای حضور فرقه در عراق ومزدوری برای صدام و اعتراض به نشستهای سرکوبگر بود.
جرم بقیه پس چه بوده مثل مسعود ضرغامی – امیرموثقی – مهرداد فتحی – حمید فلاحت – فتح الله فتحی – علیرضا میرعسکری ازجمله خود من بارها زیر دست مهوش سپهری {نسرین} وارازل واوباشش تحت محاکمه قرار گرفته بودم ودر کانکسهای باقر زاده زندانی شدم وزیر دست مهدی ابریشمچی واستخبارات عراقی مورد بازجویی قرار گرفته بودم وصدها معترض دیگه به این شیوها سرکوب میشدیم.
آری ما بایستی حساب پس بدهیم یا رجوی…
و روز موعود فرا رسیده تا رجوی و مریم قجر و دار و دسته اش با حضور مردم شریف ایران در دادگاه واقعی محاکمه شوند. سران این فرقه روح وجسممون را نابود میکردن ولی نتوانستن اندیشه مان را نابود کنند. رجوی با این همه حصار سرکوب و دژهایی که ساخت و پشتش به صدام واستخبارات وزندان ابوغریب گرم بود اخرش این همه که ساخته بود سرخودش خراب شد وقلعه الموت اشرف برسرش فرو ریخت و هر چقدر به اربابان جدید غربی اش دست تکان بدهد وپارلمان اروپا به او چراغ سبز نشان بدهد ومقرکهنه اشرف تبدیل به مقرمدرن اوورسوروازشود و با کله درخدمت بورژوازی دربیاید، دیگه فایده ای ندارد هرچقدر عمق سوراخ موشت عمیق باشد وطولانی باشد دیگه زمانش فرا رسیده ومثل اربابت صدام تو را از سوراخ موش می کشند بیرون اما این بار فرق می کند امریکاییها صدام را کشاندن بیرون ولی این بار ما قربانیان و مردم ایران و مردم عراق تو را از سوراخ موشی که توش پناه بردی می کشیم بیرون وتو و دار و دسته ات را به محا کمه می کشانیم. زنده باد رهایی از فرقه متحجر رجوی – هادی نگراوی

خروج از نسخه موبایل