حقوق بشر در ایدئولوژی فرقه ای رجوی – قسمت اول

مریم رجوی در پیامی به مناسبت روز جهانی امحاء خشونت علیه زنان شعارهایی را بعنوان آنچه که می خواهد در ایران فردا پیاده کند مطرح نمود که اگر چه بسیار زیبا بنظر می رسند اما دقیقا خلاف و ضد آن چیزی است که خود به آن اعتقاد داشته و به آن عمل می کند. اگر چه رجوی در اروپا این شعارها را بعنوان آرمان مطرح می کند، اما اگر قرارگاه اشرف را بعنوان الگویی از جامعه ای که رجوی ها می خواستند در نظر بگیریم، نگاهی به این الگو بخوبی به ما نشان خواهد داد که این شعارها نه آرمان و آرزوی رجوی بلکه شعارهایی برای سوء استفاده سیاسی و فریب افکار بین المللی می باشد.
در بخشی از پیام چنین آمده است:
دادن شخصیتی کاذب و خارج از جایگاه سیاسی اجتماعی و تشکیلاتی به زنان در مناسبات و در واقع اعلام تبعیض و برتر نمودن آنان بر مردان با این هدف بوده که آنان را بعنوان اهرم قابل کنترل (زنان تشکیلات) برای سرکوب معترضین و دستیابی به اهداف شوم و پلید اش بکار بگیرد.در قسمت اول این پیام وی خود را جزء کسانی قلمداد می کند که خواستار آزادی و برابری زن و مرد در ایران هستند و زیرکانه سعی دارد این گونه وانمود نماید که در مناسبات حاکم بر اشرف از چنین مداری گذشته و وی برای تحقق آن در ایران تلاش می کند.
او در شرایطی خواستار آزادی و برابری برای همه زنان و مردان در ایران می شود که خود کثیف ترین مناسبات و روابط ضد بشری را در بین زنان و مردان در قرارگاه اشرف ایجاد نموده و اصلا حق و حقوقی برای زن و مرد قائل نیست.
فاشیسم فرقه ای حاکم بر اشرف سال هاست با افشاگری اعضای جدا شدة سازمان برای همگان و از جمله مجامع حقوق بشری و صلیب سرخ جهانی افشا شده است. در این رابطه سازمان دیده بان حقوق بشر در سال 2005 میلادی نیز طی گزارشی 36 صفحه ای تحت عنوان «خروج ممنوع» به نقض حقوق بشر در کمپ های سازمان مجاهدین خلق پرداخت و از گوشه‌های این جنایات و سلب آزادی نفرات در این فرقه پرده برداشته است.
در صفحه 17 گزارش این سازمان پیرامون نقض حقوق بشر در اردوگاه اشرف آمده است:
« موارد نقض حقوق بشر که توسط رهبری سازمان علیه اعضای ناراضی اعمال شده است شامل حبس طویل المدت (بدون ارتباط با دنیای خارج)، حبس های انفرادی، ضرب و جرح، آزار های روانی و زبانی، اعتراف های اجباری، تهدید به اعدام و شکنجه هایی که در دو مورد به مرگ منجر شده اند، می شود ».
چگونه می شود این شعر و شعارها را باور کرد در حالی که حتی ابتدایی ترین حقوق افراد مستقر در اشرف پایمال و آنان چون بردگان بی چون و چرا مجبور به اجرای دستورات روزانه سران فرقه می باشند و مانند ابزاری مورد سوء استفاده قرار می گیرند؟
این چه نوع آزادی است که:
– هیچ فردی حق ارتباط با دیگران را نداشته باشد و صحبت با دیگران بدون اجازه تشکیلات به منزله عملی غیر تشکیلاتی(محفل) بوده و مستوجب برخورد و مجازات تشکیلاتی می باشد.
– هیچ کس منجمله زنان حق و اجازه تماس تلفنی با عزیز ترین بستگان خود (فرزند و پدر و مادر و برادر و خواهر و همسر) در داخل یا خارج کشور را ندارند.
– کلیه افراد و منجمله زنان حق استفاده از ابتدایی ترین وسایل ارتباطی از جمله رادیو، تلویزیون، روزنامه و… را ندارند.
– هیچ زنی حق آرایش و داشتن ابتدایی ترین وسایل آرایشی در نزد خود را ندارد.
– هیچ مردی حق استفاده از عطر و ادکلن را ندارد.
– هرگونه ارتباط دو نفره بدون دستور و اطلاع مسئولین بر اساس حکم مسعود رجوی محفل محسوب و به منزله نقض قوانین فرقه و مستوجب توبیخ تشکیلاتی است؟
– هیچکس و منجمله زنان حق پوشیدن لباسی غیر از یونیفرم مشخص شده را ندارند.
موارد فوق ابتدایی ترین حق و حقوق بشر است که کما و بیش مورد پذیرش همگان بوده است ولی متاسفانه در قرن بیست و یکم رجوی سال ها است که آن را از زنان و مردان خود دریغ نموده و روابط و مناسبات ضد بشری را بر اشرف حاکم نموده است.
خانم عضدانلو در قسمت دیگری از این پیام گفت:
«زن ستیزی برای رژیم بنیاد گرای حاکم بر ایران که قوانینش بر نابرابری و سرکوب حقوق سیاسی – اجتماعی و اقتصادی زنان بنا شده، یک اهرم ضروری برای ادامه سلطه ننگین خود می باشد»
این در حالی است که مناسبات تشکیلاتی فرقه در اشرف خود مملو از این نابرابری و بی عدالتی است.
شکست انقلاب طلاق رجوی در سنه های گذشته خود باعث تشدید این بی‌عدالتی و زن سالاری مفرط شده است که موجب از بین رفتن حداقل مناسبات اخلاقی و اجتماعی در بین اعضا در اشرف گردید.
زنانی که به هر دلیل زودتر از دیگران به طلاق اجباری تن دادند بعنوان شاخص های نفر انقلابی!!! (انقلاب طلاق) جزء مسئوولین ایدئولوژیک تشکیلات فرقه شده اند و به همین دلیل توانسته اند از بالاترین امکانات اعم از دفتر کار، خودروی شخصی، امکانات صنفی و تدارکاتی عالی، در اختیار داشتن فردی بعنوان منشی و در واقع کلفت و کنیز و…برخوردار شوند.
دادن شخصیتی کاذب و خارج از جایگاه سیاسی اجتماعی و تشکیلاتی به زنان در مناسبات و در واقع اعلام تبعیض و برتر نمودن آنان بر مردان با این هدف بوده که آنان را بعنوان اهرم قابل کنترل (زنان تشکیلات) برای سرکوب معترضین و دستیابی به اهداف شوم و پلید اش بکار بگیرد.
او در ادامه پیامش در تناقضی آشکار در رابطه با آپارتاید جنسی سخن گفته و مدعی می شود:
«دشمنی با زنان و در هم کوبیدن جان و زندگی و هویت و آزادی آنها همراه با انواع تحقیرها، اجبارها، تبعیض ها و محدودیت های خرد کننده اجزای یک سیستم آپارتاید جنسی است که توسط ملایان در ایران حاکم شده است».
آنچه که در سطر سطر این قسمت از پیام آمده است مصداق بارز مناسبات حاکم بر فرقه رجوی ها در طی سالیان گذشته و بخصوص بعد از انقلاب طلاق (سال 68) تاکنون می باشد که آنها در قرارگاه اشرف و در رابطه با زنان ایجاد و اجرا نمودند.
مریم در حالی در این نمایش نقش یک حامی حقوق زن را بازی می کند و خود را طرفدار و منجی زنان معرفی می نماید که مناسبات قرون وسطایی و نابود کننده فرقه اش در عراق مملو از نابرابری و بی عدالتی است.
در این رابطه با طرح چند سوال می خواهیم به مشتی از خروار بی عدالتی که بر این مناسبات حاکم است اشاره کنیم:
– آیا بکارگیری زنان و دختران در کارهای سخت و یگان های نظامی و شرکت دادن آنان در عملیات نظامی، جنگ کلاسیک و جنگ شهری که تاکنون منجر به مرگ تعداد زیادی از آنان شده است، دشمنی آشکار با زنان نمی باشد؟
– آیا حبس و نگهداری چندین ساله زنان و دختران در قرارگاه اشرف و القاء تفکر فرقه‌ای و تروریستی و گرفتن روح لطیف زنانه و تبدیل آنان به چهره های خشن و مردانه، در هم کوبیدن زندگی و هویت آنها نمی باشد؟
– آیا اجبار زنان به طلاق و دور نگهداشتن آنان از فرزندان شان علی رقم میل باطنی شان، در هم کوبیدن زندگی و هویت آنها نمی باشد؟
– آیا جدا نمودن دختران کم سن و سال از مادر و پدر در مناسبات و عدم اجازه ملاقات و هرگونه برقراری ارتباط که نهایتا منجر به افسردگی و خودکشی با سلاح در حین انجام کار سخت نگهبانی در برج های دیدبانی در اشرف شد (همچون آلان محمدی)، در هم کوبیدن جان و زندگی و هویت و آزادی زنان نمی باشد؟
– آیا خود سوزی زنی به نام هما که بر اثر فشار تشکیلاتی در مقر 11 در اشرف در سال 73 یا 74 در حین تنظیف سلاح در هم کوبیدن جان و زندگی و هویت و آزادی زنان نمی باشد؟
– آیا فشار تشکیلاتی مسئولین زن در قرارگاه اشرف بر رزمنده ای که اعتقادی به انقلاب شما نداشته و بر اثر فشار طاقت فرسای نشست های ایدئولوژیک تاب تحمل نیاورده و با مصرف قرص های زیاد دست به خودکشی زد ولی به دستور مریم فرماندهان لشگر 32 برای جلو گیری از این رسوائی درب اتاق این نگون بخت را از پشت بستند و همرزمانش موفق به نجاتش نشدند و زن نگون بخت جان را به جان آفرین تسلیم نمود، دشمنی با زنان و در هم کوبیدن جان و زندگی و هویت و آزادی آنان نمی باشد؟
– آیا شکنجه زنان خواهان جدائی در انفرادی زندان «دبس» در کرکوک عراق توسط افرادی چون مهدی مهدلو ترکمان(رسول)، محسن رضایی و سادات در بندی در زمستان سال 69 و همچنین حبس و شکنجه زنان حامله همچون خانم میترا میرزائی در ساختمان اسکان در قرارگاه اشرف، در هم کوبیدن جان و هویت زنان نبوده است؟
(خانم متیرا میرزایی بر اثر فشارهای ناشی از زندان فرقه بعدا در کشور هلند دست به خود کشی زد)
– آیا صدور دستور خود سوزی زنان در جریان دستگیری مریم در پاریس که منجر به کشته شدن ندا حسنی و صدیقه مجاوری(اهل ساری) شد، در هم کوبیدن جان و هویت زنان نیست؟
این ها گوشه هایی از انبوه بی عدالتی های حاکم بر فرقه و مصداق بارز در هم کوبیدن جان و زندگی و هویت و آزادی زنان در فرقه تحت رهبری رجوی هاست.
ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل