حقوق بشر در ایدئولوژی فرقه ای رجوی – قسمت دوم

در ادامه این پیام خانم رجوی که به نظر می رسد خشونت های مسئوولین زن فرقه در جریان انقلاب ایدئولوژیک بر سایر زنان نگون بختی که حاضر به سه طلاقه کردن همسران خود نبودند را فراموش کرده است و تبدیل زنانی همچون بتول رجائی، رقیه عباسی، مهوش سپهری و… به افرادی خشونت طلب را که با تحت مسئولین خود بدترین و خشن ترین برخوردها و بد دهنی ها را داشته اند از یاد برده است، از خشونت های سیستماتیک و ممنوعیت ها علیه زنان مطالبی را عنوان نمود.
او در این رابطه می گوید «خشونت سیستماتیک علیه زنان در برگیرنده رشته بی پایان ممنوعیت است: آزادی پوشش ممنوع، طلاق ممنوع، رفت و آمد بدون اجازه همسر ممنوع و…»
فرافکنی و مظلوم نمایی با رنگ و لعاب و لباس ملون فرانسوی شاید برای افرادی که با مناسبات رجوی آشنایی ندارند کمی فریبنده باشد، ولی بعنوان کسانی که سال ها مناسبات رجوی در اشرف را لمس نمودیم باید به اطلاع هموطنان و به ویژه زنان شریف برسانیم که به مصداق تمام مشاهدات و افشاگری های جدا شدگان از فرقه، مناسبات حاکم بر زنان و مردان قرارگاه اشرف، قرون وسطایی ترین، ظالمانه ترین و فرقه ای ترین مناسبات موجود در دنیا است که نمونه هایی از آن را در زیر ذکر کرده و قضاوت درباره این مناسبات را بر عهده خواننده می‌گذاریم.
ابتدائا چند سوال را مطرح می کنیم
آیا زنی را در اشرف سراغ دارید که آزاد باشد تا لباسی به جز یونیفرم یا آنچه که از طرف تشکیلات مشخص شده را به تن کرده باشد؟– آیا زنی را در اشرف سراغ دارید که امکان و اجازه داشته باشد روسری بر سر نکند؟
– آیا زنی را در اشرف سراغ دارید که آزاد باشد تا لباسی به جز یونیفرم یا آنچه که از طرف تشکیلات مشخص شده را به تن کرده باشد؟
– آیا زنی را در اشرف سراغ دارید که اجازة داشتن اعتقاد و مذهبی به جز آنچه رجوی ها به آن اعتقاد داشته باشند را داشته باشد؟
– آیا در درون فرقه هیج کس اعم از زن و مرد می تواند خودش تعیین کند که چه نوع کاری را انجام بدهد و در چه محلی کار کند؟
حتی بدتر از این، آیا هیچ کسی اعم از زن و مرد اجازه دارد نسبت به کار و برنامه ای که روزانه برای او می چینند تا تمام وقتش پر شود اعتراض بکند؟ آیا زنی اجازه داشت و دارد که در نشست ها شرکت نکند؟
– آیا داشتن اجباری یونیفرم نظامی برای تمامی زنان اشرف در طول بیست سال گذشته و عدم دسترسی به لباس شخصی، رشته بی پایان ممنوعیت علیه زنان نمی باشد؟
– آیا طلاق اجباری (سه طلاقه کردن) مردان و زنان به دستور شخص رجوی و مریم، رشته بی پایان ممنوعیت علیه زنان نمی باشد؟
– آیا عدم امکان تردد در محوطه بیرون یگان مگر با اجازه مسئول فرد (کلیه افراد و منجمله زنان)، که عدول از آن باعث برخورد تشکیلاتی می شود خشونت سیستماتیک علیه زنان و رشته بی پایان ممنوعیت نمی باشد؟
– آیا عدم اجازه ملاقات به اعضای اسیر با همسر و دخترش که بعد از 15 سال به درب قرارگاه مراجعه نمودند خشونت سیستماتیک علیه زنان نمی باشد و رشته بی پایان ممنوعیت نمی باشد؟
– آیا راندن و جاسوس نامیدن مادران پیر که بعد از بیست سال برای ملاقات عزیزان اسیر شان به درب اشرف آمدند، خشونت سیستماتیک علیه زنان و در برگیرنده رشته بی پایان ممنوعیت ها نمی باشد؟.
– آیا جدا نمودن فرزند شیر خوار از زنان قرارگاه و سپردن آنان به خارجیان و پاسیون‌ها و… که بعضا موجب گردید تا مادران یا پدران از فرزندان شان حتی تا همین امروز بی اطلاع باشند (مانند خانم بتول سلطانی)، محرومیت از حضانت فرزند نمی باشد؟
– آیا متلاشی نمودن صدها خانواده در اشرف که غالبا فرزندانی داشتند، به بهانه انقلاب ایدئولوژیک، محرومیت از حضانت فرزند نمی باشد؟
– آیا سرکوبی و خشونت و زندانی نمودن زنانی که ده ها سال در تشکیلات فعالیت حرفه ای نمودند ولی انقلاب طلاق رجوی را قبول نداشتند و آن را به چالش کشیدند، محرومیت زنان از رهبری سیاسی جامعه نمی باشد؟
خانم عضدانلو در قسمتی دیگر از پیام با یک سیاه نمایی آشکار تلاش دارد که چنین وانمود کند که تمامی زنان ایرانی بطور روزمره برای رفت و آمد در خیابانها، فروشگاهها، مدارس، دانشگاهها و… تحت کنترل می باشند.
این ادعا در حالی است که زنان ایرانی توانسته اند در مدارهای بالایی از مدیریت سیاسی و اجتماعی هم چون وزارت جای گیرند و در بسیاری از زمینه ها شرکت فعال داشته باشند و دوشادوش مردان سر فراز تر از همیشة تاریخ ایران حضور داشته باشند.
– حضور گسترده و فعال زنان تحصیل کرده در اعتراضات بعد از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری که از طریق رسانه های دنیا تحت پوشش قرارگرفته است گویای میزان رشد سیاسی زنان در ایران می باشد. حال خانم عضدانلو در یک ایست چند دهه سیاسی اجتماعی جامعه ایران در کودنی محض، ادعای تحت کنترل روزمره بودن و عقب نگه داشتن آنان را می نماید.
البته این ادعا در شرایطی مطرح می شود که برای جلو گیری از فرار و یا خود زنی و خودکشی ناشی از فشار مناسبات فرقه ای و یا حتی ممانعت از برقراری ارتباطات با افراد بیرون مقر، غالب زنان فرقه در کنترل شدید و پیچیده فیزیکی و شبانه و روزی مسئوولین قرار دارند و بنا به افشاگری و اظهارات زنان جداشده از فرقه، با هرگونه اعتراض و تمرد زنان برخورد شده و آنان مورد شدید ترین توبیخ و حتی تنبیه بدنی قرار می گرفتند.
رجوی ها حتی کار اجرائی مستمر را وسیله ای برای کنترل زنان قرار داده و با خسته نگه داشتن آنان تلاش بر کنترل بیشتر آنان دارند.
از طرف دیگر برای تفتیش مستمر ذهن زنان با برگزاری نشست های مختلف توسط مسئوولین فرقه، کنترل ذهنی را بر آنها مستولی می نمایند تا فرد مجالی برای تفکر آزاد و تصمیم گیری نداشته باشد و بدین گونه همیشه در اسارت آنان باقی بماند.
متاسفانه باید به اطلاع برسانیم که بدلیل عدم دسترسی طولانی مدت غالب این نگون بخت ها به امکانات ارتباطی و رسانه ای پیشرفته جدید، ازجمله و موبایل، این افراد در برخورد اولیه از استفاده درست آن عاجزند.
خانم عضدانلو برای سیاه نمایی و در قسمتی دیگری از این پیام گریزی به زنان نگون بخت اشرف زده و در حالی که خود و همسر فراریش از مهلکه عراق خیلی پیشتر از آن که اوضاع خراب و خطرناک شود، فرار نمودند و افراد اسیر فرقه را در وضعیت بلاتکلیفی و خطرناک عراق جا گذاشتند، تازه به این فکر افتاده که زنان اشرف اکنون در وضعیت خطرناکی قرار گرفته اند، گویی که ایشان و همسرش تاکنون از این داستان با خبر نبوده‌اند.
این در حالی است که علی رقم اولتیماتوم ها و مذاکرات مکرر دولت عراق مبنی بر تخلیه و خروج اختیاری نفرات اشرف، این رجوی ها بودند که در طی پیام های مکرر در طول چند سال گذشته اصرار بر ابقاء قرارگاه اشرف داشتند و با دستور مستقیم و غیر مستقیم در این پیام ها و اطلاعیه ها زنان را ترغیب به عدم پذیرش خروج و مقاومت در مقابل پلیس عراق نمودند و زنان اسیر را چون سپر بلای خودشان نمودند تا اندک مدتی دیگر بر حیات وطن فروشانه و فرقه ایشان افزوده شود.
البته ما نیز بعنوان همرزمان و دوستان سابق این نگون بختان که سالیان و بخصوص بعد از سقوط صدام و حاکمیت دولت مردمی در عراق، بدون هیچ دلیل منطقی و سیاسی و قانونی در عراق مانده و اسیر رجویی ها می باشند، نگران وضعیت خطرناک و نامعلوم آتی آنها می باشیم و تلاش خانم رجوی را مبنی بر درخواست تضمین برای عدم جابجایی اشرف از ایالات متحده و دول غرب و مجامع بین المللی را در راستای ابقای اشرف و تداوم و استمرار اسارت زنان و مردان آنجا می دانیم که خود عاملی بر پیچیده و خطرناکتر نمودن اوضاع اشرف خواهد بود.
ما باور داریم که تلاش های مذبوحانه رجوی ها نه بخاطر حفظ جان و سلامت افراد اشرف، بلکه بخاطر حفظ اشرف بعنوان ملائی برای ابقاء حاکمیت فرقه ای است تا رجوی بتواند عقده های جاه طلبانه خود را در آن بگشاید. و معتقدیم جمع شدن قرارگاه اشرف به منزله خط بطلان خوردن ایدئولوژی فرقه ای و تروریستی رجویها است.
ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل