مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی ـ قسمت اول

مقدمه:
سایت ایران قلم در نظر دارد با توجه به حضور خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق در اروپا، مصاحبه ای را در چند قسمت با ایشان انجام دهد. طبعاً با توجه به جایگاه تشکیلاتی ایشان در شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق و همچنین ارتباط نزدیک وی با مسعود رجوی رهبری این سازمان، تجربیات و دیدگاه های ایشان می تواند در شناخت ماهیت فرقه مجاهدین خلق و همچنین اهداف استراتژیکی این سازمان در آینده بسیار مؤثر باشد. از خوانندگان درخواست می شود در صورتیکه سؤالی در ارتباط با مسائل مربوط به سازمان مجاهدین دارند آن را به آدرس اینترنتی هیئت تحریریه سایت ایران قلم ارسال کنند تا با خانم سلطانی مطرح شود. با تشکر سایت ایران قلم:
با تشکر از شما خانم سلطانی که در این گفتگو شرکت می کنید، سؤال اول من در مورد آخرین وضعیت مجاهدین خلق در عراق است. همانطور که مطلع هستید مدتی است که بطور جدی دولت عراق خواستار خروج سازمان مجاهدین خلق از این کشور است. استدلال دولت عراق این است که این سازمان یک همکاری مشترک و تنگاتنگ با رژیم سابق عراق به رهبری صدام حسین داشته است و همچنین در کشتار شیعیان و کردها نیز با صدام حسین همکاری کرده است. ضمن اینکه مقامات دولت عراق می گویند اساساً حضور یک گروه تروریستی در خاک این کشور بر خلاف قانون اساسی عراق است. در آخرین اقدام دولت عراق موقتا خواستار جابجایی آنها از محل فعلی قرار قرارگاه اشرف به محل دیگری شده است و در همین ارتباط نیروهای عراقی روز پانزدهم دسامبر 2009 به کمپ اشرف که مجاهدین خلق ایرانی در آن ساکن هستند وارد شده و ساکنین آن را از قصد دولت برای انتقال آنها به بغداد در روزهای آینده مطلع نمودند ولی مسعود رجوی رهبری سازمان مجاهدین خلق همچنان مانع تراشی می کند، دولت عراق نیز در حال حاضر خویشتن داری می کند. شما عاقبت این تصمیم دولت عراق را چگونه می بینید. آیا ما می توانیم در یک آینده نزدیک شاهد خروج اعضای مجاهدین از عراق باشیم؟ اگر ریشه های سیاسی ایدئولوژیکی اصرار مسعود رجوی رهبری فرقه مجاهدین خلق را برای استمرار حضور این سازمان را در عراق توضیح دهید ممنون می شوم. خانم بتول سلطانی:
من هم از شما تشکر می کنم. من فکر می کنم که دولت عراق بر مبنای خواسته مشروع و قوانین کشورش قصد دارد مسئله حضور غیر قانونی سازمان مجاهدین خلق را در این کشور به گونه ای بشر دوستانه و انسانی حل کند و این امر البته که به سود تک تک افراد این سازمان هم هست اما مسعود رجوی مخالفت می کند همچنانکه تا قبل از فرار در سلسله نشستهای درونی شورای رهبری به این موضوع اصرار می کرد که حفظ اشرف ظرف استراتژیک ما است. اما چند دلیل برای مخالفت مسعود رجوی از عراق وجود دارد که من به اختصار به آن اشاره می کنم. دلیل اول این است که رجوی در صورتیکه با خروج از اشرف موافقت کند باید قبل از آن شکست استراتژی خود را بپذیرد او نمی خواهد همین واقعیت را بپذیرد و همچون سایر مستبدان باید به او تحمیل کرد او همچنان در افکار خود فکر می کند که کمافی السابق می تواند از طریق اشرف در نزدیکی مرز با ایران عملیاتهای ترور خود را سازماندهی کند برای همین می خواهد که تشکیلاتش متلاشی نشود و رجوی هنوز نتوانسته بعد از ضربه مغزی که از سقوط صدام خورده درست فکر کند چرا که اگر درست فکر می کرد بیش ازاین با جان افراد در قرارگاه اشرف بازی نمی کرد و این اسیران را رها می کرد و با صداقت مطرح می کرد که مشی مسلحانه ما شکست خورده است. و اشرف هم شیر بی یال و کوپال شده است. او سلاح را از دست داده الان در پی بدست آوردن سلاح است نه از دست دادن خاک. دلیل دوم این است که اساساً مسعود رجوی با بحران و شانتاژ تبلیغاتی به حیات سیاسی خود ادامه می دهد و اتفاقا با به خطر انداختن جان اعضای مجاهدین در عراق همچنان می تواند خود را تیتر رسانه ها کند همچنانکه در تابستان امسال با به کشتن دادن یازده تن از نفرات قلعه تا مدتی خود را مطرح کرد تا خلاء عدم حضور در صحنه سیاسی ایران را پر کند. دلیل سوم این است که با خونریزی و درگیر شدن با پلیس و مأموران عراقی هیاهوی تبلیغاتی، کاری را برای افرادی که خودش به خارج و کشورهای اروپایی و آمریکا اعزام کرده و تشکیلاتی به راه انداخته است مهیا می کند طوری که خودش بیاد دارم از این مقصود بنام قلب تپنده برای نیروها و هواداران در سایر نقاط جهان نام می برد. دلیل چهارم رجوی برای حضور در عراق این است از موضع سرگرم نگاهداشتن بدنه سازمان در اشرف است چرا که اگر اینها قدم به جهان آزاد بگذارند به قول خودش که در نشستهای درونی می گفت هر کدام یک منتقد سازمان خواهند شد و همچون سایر جداشدگان دست به افشاگری بر علیه سازمان خواهند زد در اینصورت مسعود رجوی به چند نفر از آنان قادر است مارک مزدور رژیم آخوندی بزند. دلیل آخر اینکه او می خواهد که قلعه اشرف در عراق را حفظ کند تا در قدم بعدی بتواند همچنان به کارهای سابق که در جامعه عراق متناسب با هر شرایط می کرد ادامه بدهد و این شاید در این مجال توضیح آن کافی نباشد و مختصر اینکه تازمانی که صدام بود از هیچ توطئه و جنایتی در همدستی با صدام و به قول خودش صاحبخانه و سید الرئیس کوتاهی نکرد و در ازا تانک و وسایل جنگی هدیه می گرفت ومرز برای حمله به ایران همچون یک بی بته سیاسی به هیچ اصلی هم پایبند نبود همچنانکه دیدیم بعد از سرنگونی صدام چگونه با آمریکائیها و کسانیکه سالها همین رجوی دستور شعار مرگ بر آمریکا می داد و در شعارشان می خواندند که آمریکایی بیرون شو خونت روی زمینه اما به سرعت تغییر روش داده و این شعارها حذف شدند و با آنها در نهایت فرصت طلبی سیاسی نه دشمن مشترک خود را خلع سلاح کرد و با آنها بر سر میز مذاکره نشست و سعی کرد با شرایط جدید عراق در دولت عراق و پارلمان عراق نفوذ کند تشکیل میلیشیای عراقی و دعوت گسترده از نمایندگان عراقی و جذب و استخدام آنها به هر شیوه ممکن از جمله کارهای آنها بود برای ادامه اعمال تروریستی و خرابکارانه این سازمان و حالا برای همین می خواهد اشرف بماند چرا که با برچیده شدن اشرف دکان رجوی هم بسته خواهد شد. سایت ایران قلم:
شما در صحبتهایتان در پارلمان اروپا و در گفتگو با بعضی از نمایندگان پارلمان به بحث "سپر انسانی" در قرارگاه اشرف در عراق اشاره کردید، در همین ارتباط شما به بحث هایی که در شورای رهبری سازمان در جریان بود اشاره کردید و از قول مهوش سپهری و محبوبه جمشیدی و مژگان پارسایی مطالبی را اشاره می کردید، ممکن است در این مورد توضیح بیشتر بدهید که اساسا بحث " سپر انسانی " در شورای رهبری سازمان چه بود؟ خانم بتول سلطانی:
بطور مختصر رهبری این فرقه جان بیش از 3500 نفر را رسما در نشستهای شورای رهبری پیشکش حفاظت از تشکیلاتش در عراق و در یک جمله خودش کرده است در نشستهای شورای رهبری بی پرده می گفتند که حفاظت انسانی از مسعود بطوریکه من سال گذشته اگر بیاد داشته باشید در مصاحبه با بنیاد خانواده سحر گفتم و هشدار دادم که او اینکار را خواهد کرد و گفته ام در تابستان گذشته یعنی شش ماه بعد اثبات شد بطوریکه دیدیم با ورود و نزدیک شدن پلیس به این به قول مسعود رجوی تشکیلات اشرف که ستون فقرات مسعود رجوی است چگونه او دستور درگیر شدن به هر نحو حتی برغم تمایل پلیس مسعود رجوی آفرید و جان یازده نفر را گرفت و تعداد زیادی مجروح و بعد هم اعتصاب غذا و شکنجه های جسمی و روحی دیگر که مسبب آن کسی جز مسعود رجوی نیست همچنانکه همین روزها هم در نشستهای غیابی و بصورت کال کنفرانس که برنامه تاویزیونی آنها هم پخش می کند چگونه از آن بعنوان فتح مبین یاد می کند. و چگونه در برابر سکوت و بی عملی دنیا این تعداد را در این قلعه به اسارت گرفته و سپر انسانی حفاظت خودش کرده است. حتی در نشستهای شورای رهبری بحث از این هم فراتر بود و سر بر هم خوردن تشکیلات مجاهدین و اخراج کردن مجاهدین از عراق و قرارگاه اشرف را در همین رابطه مطرح می کردند. وقتی می گویند فاجعه انسانی منظورشان کاملا معلوم است. یعنی رفتن روی یک نوع سیستم انتحاری که متکی به خودسوزی های جمعی است. حتی تا آنجا پیش می روند که اگر به فرض کسی هم حاضر به انتحار و خودسوزی نشود، او را بکشند و اینگونه وانمود کنند که خودکشی کرده است. چون آن چیزی که رجوی به عنوان فاجعه انسانی روی آن تاکید دارد به طور طبیعی باید ابعاد و دامنه کاملا وسیعی داشته باشد. سایت ایران قلم:
آیا این بحث ها در نشست های شورای رهبری سازمان مجاهدین در عراق مطرح شده بود؟ آیا مسعود رجوی برای اجرایی کردن بحث " سپر دفاعی " برنامه ریزی جزئی تر و یا وظایف افراد را هم مشخص کرده بود؟ خانم بتول سلطانی:
بله همه این مطالبی را عرض می کنم مسعود رجوی بطور شفاف در مناسبات و در رده شورای رهبری مطرح کرد. تحت این عنوان که حفاظت از قرارگاه اشرف حتی به قیمت جانمان باید انجام بگیرد. به قیمت کشته شدن فردی و یا در نهایت خودکشی جمعی. این بحث همان موقع هم مطرح بود که اگر به فرض خواستند کوچ انسانی بدهند، شما باید چه اقدامی بکنید. همان زمان رجوی این سوال را پیش روی افراد گذاشت که اگر قرار باشد شما را کوچ اجباری بدهند شما چکار خواهید کرد. که به دنبال طرح این سوال همین بحث سپر انسانی مطرح شد. بعد این بحث شد که اگر حتی قرارگاه اشرف به دست پلیس و نیروهای عراقی بیفتد باید چه کار کنند. چون می دانید که عراقی ها با مجاهدین کینه دیرینه دارند. یکی از دلایلش دوستی و رابطه مجاهدین با صدام است و اینکه به هر حال سازمان، ارتش صدام بوده است. چون در سرکوبی مخالفان صدام و در مجموع هر کجا که صدام به اینها نیاز داشت، مجاهدین حضور داشتند. روی همین اصل در هر شرایطی باید خودشان را آماده می کردند که چه باید بکنند. به همین روال، روی فرض افتادن حفاظت قرارگاه به دست دولت جدید عراق هم آن موقع برنامه ریزی می کردند. اساس محافظت از قرارگاه اشرف بر پایه محافظت از اعضای شورای رهبری بنا شده که مسعود اینطور ترسیم می کرد که من در مرکز این نهاد هستم و حفاظت هزار " شین " (حرف " شین " در تشکیلات بطور خلاصه برای عضو شورای رهبری بکار برده می شود) یعنی در ابتدا سپر انسانی هزار زن نگون بخت است در حفاظت از خودش و بعد بقیه لایه ها. اینجا همانگونه که مشاهده می کنید همه چیز حول یک بازو و اهرم استراتژیک رجوی سازماندهی و متمرکز شده است یعنی شورای رهبری و تمام احتمالات و میزی که رجوی می چیند یکسره به این تشکل مرتبط و پیوند می خورد.
بطور استراتژیک رجوی حفظ اشرف را به مثابه ظرف استراتژیک خودش با اهرم عملیات انتحاری و سپر انسانی امکان پذیر می داند برای اینکه بفهمیم سازمان تا چه اندازه می تواند این ادعا را عملی کند باید به نمونه ها یی که اتفاق افتاده مراجعه کنیم. از تابستان گذشته که بگذریم در جریان دستگیری مریم رجوی سازمان با به آتش کشیدن افراد خودش در کشورهای حتی اروپایی ثابت کرد تا چه اندازه متکی به سپر انسانی است و در چرخه تشکیلاتی خودش چه افراد بخواهند یا نخواهند می تواند خط و خطوط خودش را پیش ببرد و افراد را در خواست های خودش مجاب و متقاعد و حتی مجبور کند. پس تا آنجا که به آزادی و اختیار عمل فرد در مناسبات مربوط می شود هیچ مقاومتی در مقابل خواست های سازمان نمی توان متصور شد. مگر اینکه در نهایت بتواند با استفاده از یک طرح پیچیده خودش را از مناسبات جدا و فرار کند. مثل همین کاری که من کردم. مضاف بر اینکه در حال حاضر امکان رفتن به TIPF هم منتفی شده است و افراد هیچ روزنه عبور و راه نجاتی برای خودشان نمی بینند. و شما می بینید که روزنه دیدار خانواده ها را هم کاملا بست و به آنها هم مارک مزدور وزارت اطلاعات زد. بخاطر همین می گویم افراد هیچ چاره ای ندارند جز اینکه به شرایط تن بدهند. و در نشستها گفته های مسعود را تایید کنند این افراد بایستی ابتدا تحت درمان قرار گیرند کسانی که سالیان سال مانیپوله و مغز شویی شده اند. سایت ایران قلم:
من فکر می کنم شماهم با این تعریف موافق هستید که ساختار تشکیلاتی و ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین، دقیقاً ساختار یک فرقه تمام عیار است و طبعا اطاعت کورکورانه و ایدئولوژیک نیز به دلیل سال ها اعمال و بکارگیری روش های مغزشویی یکی از نتایج و ویژگی های آن است، اما با این وصف آیا مواردی از تمرد و سرپیچی از خودسوزی یا خودکشی در بین اعضای سازمان وجود نداشت یا رهبری سازمان برای جلوگیری از اعتراض و سرپیچی چه روش هایی را اعمال می کرد؟ خانم بتول سلطانی:
در مورد بخشی از سؤال شما مبنی بر تمرد و سرپیچی اعضا از خودسوزی یا خودکشی نیز باید بگویم که شما خودتان بخاطر دارید که سازمان مجاهدین با چه شگردی در همان مقطع دستگیری مریم رجوی در ژوئن 2003 در پاریس و سوزاندن نفرات جلو می رفت. در آن مقطع مسعود اعلام کرده بود که اگر بخاطر آزادی مریم ما هستی خود را به آتش بکشیم، باز کم کرده ایم و بعد ازما که شورای رهبری بودیم لیست می گرفتند که چه کسانی درخواست خودسوزی نداده اند روی این افراد حساس باشید ما می دیدیم این تبدیل شد به یک شاخص و ملاک مبنی بر اینکه ببینند چه کسی این درخواست را داده است یا نداده است. در آن زمان خود من جزو کسانی بودم که هنوز درخواست خودسوزی نداده بودم، اما بعد دیدم که از من به عنوان مسئول حساب کشی می کنند برای همین من هم از روی اجبار و رودربایستی درخواست خودسوزی دادم. چون دیدم عدم درخواست من و هر کس دیگرحمل بر مسئله دار بودن و مشکل داشتن با سازمان تلقی می شود، برای همین هم درخواست دادم. اما علیرغم این همه درخواست سازمان خیلی تاکید داشت که هیچ عمل خودبخودی نباید صورت بگیرد. تاکید می شد ما نمی خواهیم حتی یک قطره خون بدون دستور سازمان ریخته بشود. ریخته شدن یک قطره خون و یا اقدام به خودسوزی و خودکشی بدون هماهنگی و تعیین سمت و سو و فرمان تشکیلاتی مثل کوبیدن آب در هاون است. اینقدر روی تبعیت پذیری برای انجام این اقدامات حساسیت داشتند. می گفتند این اقدامات داوطلبانه را انجام نمی دهید، مگر اینکه ما سمت و سو و فرمان آن را بدهیم. خوب با این وضعیت معلوم بود که همه خودسوزی های فرانسه با دستور و سمت و سو دادن سازمان بوده است اتفاقا سر همین موضوع با مژگان پارسایی بحثم شد و به او گفتم من درخواست خودسوزی کرده ام و می خواهم بروم مقابل مقر کاویانی روبروی مقر امریکایی ها خودم را بسوزانم. البته می خواستم ببینیم او چه می گوید و واکنشش در قبال درخواست من چیست. مژگان مرا برد و دو ساعت برای من توضیح داد که این کار تو در اینجا هیچ فایده ای ندارد اگر می بینی صدیقه یا ندا حسنی این کار را می کنند بخاطر این است که آنجا برد سیاسی دارد. تو اگر اینجا خودسوزی کنی ما یک عضو شورای رهبری را از دست داده ایم و آب هم از آب تکان نخورده است. اصلا تو فکر نکن حتی یک خبرگزاری هم توی خالص از این کار تو با اطلاع می شود، چه برسد به اینکه بخواهی آن را به برد بین المللی تبدیل کنی. ما از این کارها می خواهیم ماکزیمم بهره برداری سیاسی را بکنیم. اگر تو می بینی این کار در فرانسه یا انگلیس صورت می گیرد بخاطر همین برد تبلیغاتی است. ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل