رجوی غاصب قوت لایموت مردم محروم عراق

حضور قریب به سه دهه سازمان مجاهدین در خاک عراق که در زیر چتر حمایت صدام امکان پذیر شده بود اینک پس از سال ها تبدیل به یک چالش بزرگ بر سر راه دولتمردان عراقی و همچنین شهروندان این کشور در جهت احیای حقوق از دست رفته و بیرون راندان مجاهدین از خاک این کشور به عنوان یک گروه تروریستی شده است. این معضل به تدریج ابعاد گسترده و متنوعی پیدا نموده که به ضرورت از سوی دولتمردان و حتی شهروندان عادی بر سر احیاء و دفاع از حقوق اولیه و غصب شده شان در طی این مدت طولانی طرح و دنبال می شوند. واقعیت این است که مجاهدین در طی این سه دهه علاوه بر اشغال بخش وسیعی از خاک عراق تحت عنوان قرارگاه اشرف، اقدام به تملک و در اختیار گرفتن ساختمان های دیگری در نقاط مختلف عراق از جمله بغداد و چند شهر دیگر به صورت پایگاه و مقرهای رهبری و همچنین اشغال بخش های وسیعی از زمین های زراعی کشاورزان منطقه نموده و این زمین ها را به صورت نامشروع و در واقع غصبی به امکان تامین مایحتاج اولیه خود تبدیل کرده اند. در زمان صدام به دلیل تسلط و حاکمیت غاصبانه و بی چون و چرای صدام امکان بازپس گیری این زمین ها توسط مالکین اصلی اش وجود نداشت، اینک با تغییر اوضاع شرایطی فراهم شده تا زارعین و مالکین اصلی این زمین ها که عمدتا اقشار محروم و متکی به همین زمین ها هستند به فکر احیای حقوق و اموال یغما شده خود افتاده اند. اما بر سر احیای این حقوق ضایع شده کماکان همان مجاهدین مورد حمایت صدام مانع اصلی به شمار می روند. مضاف بر اینکه همین مجاهدین هنوز متقاعد نشده اند آنچه به عنوان اموال منقول و غیر منقول در اختیار دارند، بیش از هر چیز از صدقه سری حضور صدام بر جان و مال و ناموس مردم عراق بوده است و آنها قانونا و شرعا حق تملک بر هیچ چیزی را در داخل خاک عراق ندارند. هر چند رجوی ادعا کرده است که بابت احیای قرارگاه اشرف 200 میلیون دلار هزینه کرده است. اما بر هیچکس پوشیده نیست که در صورت صحت ادعای رجوی منابع مورد نظر او جز از اموال و بیت المال همین مردم تامین و هزینه نشده است. اما سوای این چالش حقوقی و ادعای بی پایه، اخیرا بخشی از کشاورزان و شهروندان عادی و عمدتا کشاورزان منطقه دیالی عراق مدعی شده اند زمین هایی که مجاهدین طی این سه دهه مورد بهره برداری و انتفاع قرار داده اند در واقع جزو اموال و دارایی های آنها بوده است و طی شکایتی از مقامات عراقی درخواست استرداد و بازپس گرفتن زمین های زارعی خود از مجاهدین را نموده اند. در همین رابطه معاون فرماندار شهر خالص به نقل از شهروندان این منطقه گفته است: "شهروندان این منطقه شکایتی را علیه سازمان مجاهدین خلق مطرح کرده و خواستار اعاده 1500 هکتار زمین های کشاورزی خود شده اند که بدون هیچ توجیه قانونی توسط این گروه از زمان صدام اشغال شده است. وی ضمن اشاره به حمایت های صدام از این فرقه افزود: هیچ یک از شهروندان نیز نتوانستند در دوران رژیم سابق عراق -که سازمان مجاهدین یکی از بازوهای سرکوبگر آن بود- از این گروه شکایتی کنند…" این اقدام اگر چه از منظر حقوقی به خودی خود مشمول غصب و به لحاظ قانونی قابل پیگیری و رسیدگی است، اما سوای این جنبه قانونی و عرفی، آنچه بیشتر مورد تاکید و اهمیت است اینکه مجاهدین بر خلاف ادعای حمایت از مردم عراق و اینکه در تلاش برای احیای حقوق دمکراتیک و آزادی های آنها هستند و اساسا امتناع از ترک خاک عراق را به همین بهانه ها به تعویق و مغلطه بازی انداخته اند، اما فراموش می کنند اگر در واقع حقی باید از این مردم اعاده و احیا بشود پیش از آن حقوق آزادی های مدنی و اجتماعی، حقوق مسلمی است که مجاهدین در زمان صدام و با زور سرنیزه از محرومترین و فقیرترین مردم این منطقه و سایر نقاط عراق به یغما و سرقت برده اند. قدر مسلم اینکه مورد اختلاف شهروندان دیالی یعنی 1500 هکتار زمین زارعی نه از راه های مشروع و قانونی یعنی خریدن و یا حداقل جلب رضایت مادی و معنوی این شهروندان که از طریق زور و تصرف عدوانی صورت گرفته است و لاجرم مجاهدین اگر کمترین صداقتی در ادعاهای خود مبنی بر حمایت از مردم فقیر و محروم عراق و به خصوص اهالی دیالی دارند همانا استرداد و یا حداقل راضی کردن این طبقات محروم است. نفس اظهارات فرماندار دیالی مبنی بر اینکه شهروندان به دلیل حاکمیت و زور سرنیزه قادر به احیای حقوق از دست رفته خود در زمان صدام نبوده، حکایت از این می کند که مجاهدین همچنانچه حقوق مردم این منطقه را به یغما برده و با استفاده از زور صدام تا آنجا که تیغ شان می بریده به غصب اموال دولتی و شخصی مبادرت نموده، در عین حال موید این است که جایگاه و نقش این سازمان در زمان حاکمیت صدام کجا بوده است. چنین شکوائیه هایی نشان می دهد که مجاهدین در زمان صدام بر خلاف ادعاهای دروغین نه تنها در کنار مردم نبوده که دقیقا در مقابل آنها و در جوار صدام بوده اند و هم در زمان مقتضی در سرکوب ناراضیان و تا آنجا که دست شان می رسیده از سرقت و سرکوب و تصرف اموال مردم نگونبخت عراق نیز کوتاهی نکرده اند. این در حالی است که مجاهدین با کمال وقاهت و فریبکاری مدعی هستند که بخشی از نیازهای مردم این منطقه از جمله آب و برق آنها را به صورت مجانی تهیه و تامین نموده اند. به هر روی به شهادت شکوائیه مردم دیالی و همچنین اعتراضات مشابه و موازی در این خصوص و به خصوص تصرف قرارگاه اشرف و ادعای مالکیت رجوی بر آنجا نشان می دهد که مجاهدین اساسا تابع هیچ عرف و پرنسیبی نیستند و تنها از موضع زور و تهدید و ارعاب وجهی دیگر از تمایلات نامشروع و غاصبانه خود را به نمایش گذاشته اند. این آقای رجوی و سازمان اش فراموش نکرده اند که یکی از اهداف بنیانگزاران سازمان مجاهدین و همچنین خود ایشان به دروغ یا به راست احقاق حقوق و سرزمین های غصب شده و اشغال شده مردم ستمدیده فلسطین بوده است. کاری که امروز رجوی در عراق می کند دست کمی از اشغالگران اسرائیلی ندارد. اگر سرمایه داران و زمین خواران اسرائیلی در معیت کارتل های صهیونیست و آمریکای به قول رجوی امپریالیست یک ملت را آواره و سرگردان کرده اند، رجوی هم در معیت دستگاه امنیتی و سرکوب صدام همان کاری را کرد که زمین خواران اسرائیلی کردند. اما امروز و در حالی که حاکمیت صدام به پایان رسیده کماکان با اهرم های زور و مغلطه بازی و مظلوم نمایی و تحت حمایت همان امپریالیست های به قول رجوی جهانخوار از واگذاری حق مسلم مشتی کشاورز محروم طفره می روند. رجوی اگر در تمام عمرش یک حرف راست زده باشد همین است که گفت شعارها و ادعاهای دروغ و توخالی به هر حال تا زمان محدودی عمر خواهند کرد و در نهایت گذشت زمان پرده های ریاکاری و تزویر را از چهره های به ظاهر انقلابی و مدعی طرفدار محرومان کنار خواهد زد. اگر امتناع رجوی از پس دادن قرارگاه اشرف به دولت عراق را در راستای متحد بودن با مردم عراق و کمک استراتژیک برای احیای دمکراسی و آزادی توجیه و مغلطه می کند، تصرف زمین هایی که به قوت لایموت محروم ترین اقشار مردم بسته را به چه بهانه هایی توجیه می کند؟

خروج از نسخه موبایل