مارک زدن رجویها به اعضاء برای خلاصی از آنها

چنانکه در جریان هستید جداشده ها از سازمان (فرقه رجوی) کاری کردند که الان رهبران این فرقه به هر جا می روند دست رد به سینه آنها زده می شود. افشاگری آنقدر خوب و مناسب بوده چه در داخل و چه در خارج همه میدانند که چه جوان هایی در آن فرقه خون داده اند و این موضوع توسط یک سری جدا شده که سالها در آن کمپ زیر نظر رهبران فرقه رجوی بودند و توسط اندک نفرات رده بالا به خصوص مریم و مسعود مورد ظلم و ارعاب قرار گرفته اند افشا می شود تا خون ها ی آن جوان ها پایمال نشود. ما جداشده ها با نفرات در زنجیر کار نداریم فقط می خواهیم مردم دنیا و خانواده بچه های در زنجیر بدانند که چه کسی بر ما و فرزندان آنها یا به یک سری از انسانها با چه مارک و تهمتی ظلم کرده اند به همین خاطر رهبران فرقه از طریق سیمای به اصطلاح آزادی که اساساً برای فریب نیروهای داخل تشکیلات و هواداران این گروه می باشد به جدا شده ها مارک می زنند تا جلوی ریزش در قرارگاه جدید عراق (کمپ اشرف) را بگیرند و درخارجه هم برای هواداران مظلوم نمایی کنند که حکومت ایران در صدد ضربه به سازمان است. به همین خاطر چند اصطلاح به کار می گیرد و یا در نشریه داخلی این فرقه اسامی را می آورد که اینها نفوذی و یا بریده مزدور و یا طعمه وزارت اطلاعات بودند.
بریده مزدور به کسی می گویند که سابقه بیشتری در مناسبات فرقه رجوی دارد و دیگر نمی خواست در مناسبات فرقه بماند. علت چه بود و چرا نفر نمی خواست در آن تشکیلات ادامه حیات بدهد. بعد از آتش بس رهبران فرقه دست به یک سری کارهایی زدند که از ستون پنجم بودن خودشان را رد کنند و به همین خاطر دست به عملیات(فروغ جاویدان) زد و از صدام اجازه گرفت یک فرصت طلائی بدهد و آن دولت هم این فرصت را داد و بعد از آن اگر به رادیو وتلوزیون این فرقه گوش کرده باشید می فهمید که همیشه در باره استقلال خودش در عراق گفته است که در عراق ما به عنوان یک نیروی مستقل هستیم و خودمان تصمیم می گیریم و زیر پرچم عراق نیستیم وغیره و بعضی از نیروها هم این تئوری را قبول کرده بودند چون از پشت صحنه خبر نداشتند و اگر کسی هم جدا می شد خود این فرقه آن را به خارج می برد اما چطور شد که یک مرتبه ریزش زیاد شد و رهبران فرقه دست به مارک زدن کردند و راه را با مارک های اینطوری بستند.
بعد از داستان کرد کشی در عراق نیروها فهمیدند که دیگر انقلابی نیست، چون تا آن زمان نیروها به خاطر اینکه بعضی از تئوری های این فرقه با جنگ آزادی بخش دنیا هم خوانی داشت قبول کرده بودند اما در داستان کرد کشی دیگر نیروها دیدند که با تئوری جنگ نوین آزادی بخش همخوانی وجود ندارد چون رهبران فرقه راه را بر شهروندی که برای آزادی خودش برعلیه حکومتش سلاح برداشته بود سد کردند و هزاران نفر از شهروندان کرد عراقی هم در آن داستان کشته و زخمی و بی خانمان شدند. این را رجوی می خواست با انقلاب درونی ماست مالی کند اما داستان طوری بود که نمی شد ماست مالی کرد. در آن ایام حدود 2000 نفر یک مرتبه جدا شدند و این ریزش ادامه داشت که در کمپ زندانی به نام خروجی بر پا شد تا جلوی ریزش ها گرفته شود. همزمان با این کار بند انقلاب درونی را در تمام لایه های تشکیلاتی جاری کردند و اسم آن بند را "الف" یعنی طلاق ایدئولوژیک گذاشتند چرا تا دیروزکه خودشان دست به ازدواج می زدند یک مرتبه دستور طلاق داده می شود. این خودش یک بحث دیگری است در این مورد آن زمان روی بند بحث های زیادی شد که چند جمله می آورم تا خودتان قضاوت کنید که چرا طلاق؟ مسعود گفت برای اینکه فساد را در مناسبات جمع کنیم (فساد چه بود یعنی ریزش) چون رابطه خانواده باعث شده بود در یک محل همفکری کنند و خیلی از جداشده های آن زمان خانواده ها بودند.
دوم: بعضی از زنها و مردها با هم قرار می گذاشتند خارج شوند و با هم ازدواج کنند، اینها تحلیل نیست بلکه حرفهای مسعود در آن نشست ها بود و مثل می آورد تا نفرات را قانع کند برای طلاق، پس به جداشده ها یک مارک فساد زده شد و آنهایی هم که مجردند به خاطر ازدواج می روند تا این فساد را رشد دهند. اما مسعود دید این جمله ها برای خود تشکیلات خوب نیست ودر بند "ب" انقلاب را آورد و جملات و کلمات را عوض کرد و گفت کسانی که وارد انقلاب نمی شوند بریده و مزدور هستند و همه انقلاب را در دنیا قبول دارند به جز رژیمی ها(حکومتیها) این مارک برای مدت کوتاه جواب داد.از سال 70 الی 73 این مارک جلوی ریزش را قدری گرفت و این طور القا شد که چون خارجه رفتن نداریم باید به داخل بروید و بعد از اتمام جرم، جرم نفرات چه بود چون در تشکیلات فرقه بودند 2 سال تخلیه اطلاعات و8 سال هم در زندان ابو غریب به خاطر غیر قانونی وارد شدن به کشور عراق باید در زندانهای این دو دیکتاتور ها سپری می کرد و…
در سال 73 مارک عوض شد و برای اینکه نفرات ماجرا را جدی بگیرند و تئوری هر کس انقلاب نکند وابسته به حکومت ایران است را به نیروها القا کند دست به کاری زد که این لکه هیچ موقع از دامن این فرقه پاک نمی شود و از آن روز هم می شود اوج تئوری فرقه بودن این گروه را اثبات کرد. صد ها نفر را با نام نیروهای عملیاتی از یگانها جمع کردند و حسابی شکنجه کردند و از آنها اعتراف گرفتند که شما نفوذی دولت ایران هستید در درون تشکیلات، این نفوذی ها چه کسانی بودند؟ نفراتی که در زندان سیاسی بودند و آزاد شده بودند و بعد از آزادی از ایران راهی عراق شده اند از طریق مرز عراق، پاکستان، ترکیه، این نفرات حداقل از سال 60 در مناسبات این فرقه یا هودار و یا نیرو فعال بودند، در کردستان ایران، در کردستان عراق و بعضی ها فرمانده نیروی عملیا تی بودند، که یک مرتبه مارک نفوذی زده شد. همان نفرات بودند که بعد از اشغال مهران،شعار امروز مهران، فردا تهران را سرداده بودند، اگر نفوذی بودند چرا بهترین روزهای عمر خودشان را در عراق گذراندند، آن هم یک عمردر عملیات شرکت کردند وتسلیم دولت ایران نشدند ویا خودشان را معرفی و یا اطلاعات عملیات را به کسی ندادند وهنگام شناسائی های انجام شده در منطقه عملیاتی این نفرات فرار نکردند تا خودشان را به حکومت ایران معرفی کنند و بعد از جنگ آن هم در سال 73 که 5 سال هم از جنگ گذشته اینها نفوذی شدند و این مارک هم خود به خود در درون تشکیلات بی اثر شد و چون آبروی ریخته را نمی شد جمع کرد، رجوی توجیه کرد که من برای حفظ نیرو در عراق به نفرات مارک زدم که در پرونده آنها سابقه زندانی سیاسی , عملیات های ترور , عملیات های گردانی و عملیات های منطقه ای دارند. ولی برای گرفتن جلوی ریزش و القای تئوری انقلاب نیاز بود رجوی دست به کاری بزند که خودش هم به آن اعتقاد نداشت و اگر داشت چرا بعد از شکنجه آنها، آنها را روانه تشکیلات کرد مگر نمی خواست تشکیلات را یک دست کند، می دانست که برای زهر چشم گرفتن فقط از این طریق یعنی مارک زدن می تواند استفاده کند چون وقتی کسی جدا می شد می گفت به خارجه می روم ومی ترسید که به ایران بیاید و دولت ایران آنها را اعدام کند چون رهبران فرقه این طور به نیروها القا کرده بودن که هر کسی به ایران برود جرمش اعدام است، اما این کلمه مدتی کار خودش را درتشکیلات انجام داد و چون بعد از روی کار آمدن آقای خاتمی این جواب نداشت و باید تئوری انقلاب را با کلمه جدیدی به نیروها القا می کرد.
طعمه: طعمه کسی بود که به خاطر اینکه شرایط دیکته شده از طرف فرقه رجوی را قبول نداشت و می خواست از تشکیلات جدا شود و به دنبال زندگی خود برود اما رهبران فرقه القا ء می کردند که بعد از خارج شدن دست به افشاگری می زند و چون این افشاگری به ضرر سازمان است و به نفع دولت ایران، به این طعمه وزارت اطلاعات می گفتند. داستان طعمه با شروع کتک زدنها دریک نشست های 300 نفری و گاه حکم اعدام هم صادر می شد و این سرکوب و غیره در درون تشکیلات طوری شد که کسی حق نداشت با هم با زبان مادری صحبت کند و یا با یکی از دوستانش در یک میز با هم غذا بخورد و هر کسی هم صحبت می کرد مارک شعبه سپاه پاسداران را می زدند. چرا این مارک مگر نفرات موجود در تشکیلات سپاهی بودند و یا از سپاه ایران جدا شده بودند نه حداقل در آن زمان بعضی ها سابقه شان 15 الی 30 سال بود و خیلی ها هم از اردوگاه آمده بودند یعنی اسیران زمان جنگ بودند که توسط خودشان و یا دولت عراق اسیر شده بودند و یک سری هم از خارجه آمده بودند و یک سری هم زندانی سیاسی زمان شاه(مثل فتح الله) که از زندان با مسعود هم بند بود وفرماندهی پروازمسعود وبنی صدررا به پاریس در کارنامه خود داشت و یک سری زندانی در دوران حکومت جمهوری اسلامی بودند که بعد از سالها در تشکیلات فرقه مارک ایجاد شعبه سپاه پاسداران را زدند. این جمله برای بعضی ها شاید سخت باشد اما مسعود در یک نشست گفت که نفرات در تشکیلات طوری ضربه می زنند که دولت ایران نمی تواند آن ضربه را به ما بزند به این خاطر نام آن را گذاشتند شعبه سپاه پاسداران، بعد از مدتی این هم جواب نداد و خودزنی، خودکشی، رهبران فرقه را وادار کرد که حقیقت را بیان کنند. در یک نشست گفت:به خاطر اینکه از تشکیلات بروید دست به کاری می زنید که این کار را نفوذی ها نمی کنند می دانند و تئوری اعلام اسامی نفوذی ها را اینطور به نفرات القا کردند.
در سال 79 الی 82 رهبران فرقه برای اینکه به نیروهای موجود در تشکیلات بگویند از ایران جوان ها برای مبارزه به سمت شما روانه می شوند از طریق مرز ترکیه و پاکستان تعدادی و به نام کار کردن در کشورهای اروپائی را فریب دادند و این نفرات بعضی ها برای کار به ترکیه آمده بودند و بعضی ها از محکومیت فرار کرده بودند و بعضی ها هم فراری بودند. اینها را با فریب به عراق آوردند و وقتی که اینها تشکیلات را دیدند،می خواستند برگردند و اعلام کردند ما نمی توانیم این جا بمانیم. اینها را جدا کردند بعد از شکنجه که انقلاب را همه دنیا قبول دارند و فقط رژیم قبول ندارد، پس شما از دولت ایران و از وزارت اطلاعات ماموریت دارید که در اینجا عملیات انجام دهید و آن قدر اینها را شکنجه دادند و ترساندند که آنها به دروغ برای رهایی خودشان یک اعترافات عجیبی نوشتند که من در فلان نقطه آموزش دیدم و ماموریت دارم نفرات را بکشم و خودشان دیکته می کردند و یاد آوری اینکه آیا ماموریت ریختن مواد در آب را داشتید آنها می گفتند بلی، با این کار توانست درآن سال ها با دادن 2 نشریه جدا گانه بر علیه نفرات جداشده و نیروهای قدیمی را ساکت کند که دیدید درها را باز کردیم چقدر نفوذی آمد و از طرفی هم اثبات تئوری های مسعود که همه انقلاب را قبول دارند به جز رژیمی ها و امروز بر علیه بعضی از بچه ها که از طریق تلویزیون نامه و اعترافاتش را نشان می دهند. داستان از این قرار بود کسی که در درون این فرقه نبود و نمی دید فکر می کرد که واقعاً دولت ایران اینطوری کرده و یا نفرات شعبه سپاه پاسداران و یا نفوذی وزارت اطلاعات بودند که در حال حاضر دورانش تمام شده چرا رهبران فرقه مجددا این حرفها را می زنند به خاطر شکست در تئوری های مثل انقلاب نوین، جنگ آزادی بخش نوین، انقلا ب رهایی انسانها با نام مریم خانم وآینده تاریک که در عراق دارند را به پای دولت عراق وانسانهای مظلوم که سالها در فرقه شکنجه روحی وجسمی شده اند بگذارند و در سیمای به اصطلاح آزادی به جداشدها مارک نفوذی، یا طمعه و یا برده مزدور وزارت اطلاعات می زند غافل از این اند که جدا شده ها با دست خودشان کار می کنند و زندگی را می گذرانند، اگر به گفته فرقه نگاه کنید باید جداشده ها در بانک ها حد اقل 10 الی 100 میلیون پول پس انداز می کردند و الان هم پول باز نشستگی را دریافت می کردند، دروغها این طور بر ملا می شود و خانواده ها در ایران شاهد هستند چون همیشه آنها جداشده ها را می بینند. از طرفی هم در درون تشکیلات به نفرات القا می کنند که نفرات جداشده در وضعیت خیلی بدی هستند،بعضی ها معتاد و گدا شده اند و بعضی ها هم سر به نیست،دم خروس رهبران فرقه اینجا بیرون می زند.نه آن دروغ که در درون تشکیلات به نیروها ابلاغ می کنید ونه این دروغ که در سیمای به اصطلاح آزادی به نمایش می گذارید پس نفوذیها و مزدورها و شعبه بازکن ها که در قرارگاه مانده اند 250 هزار تومان به حسابشان در ایران واریز می شد و قرار بود یک ماشین و حیاط بدهند چه شده که وقتی جداشده اند، گدا شده اند، یعنی یک شبه همه را در قمار باختند.
مریم خانم ومسعود دیگر دروغ های شما رو شده حتی به نزدیکترین نفرات شما که نفرات شورا هستند گفته شما را قبول ندارند پس بهتر است با شرایط خودتان اذعان کنید که مارک ها برای چه است به خاطر چه هست این بهترین توصیه من به شما است که با نیروهای در زنجیر این طور رفتار نکنید که فردا در پاسخ به آنها به دروغ متوسل شوید.
نفرین خدا بر شما باد که اینطور برای حفظ موقعیت خودتان خونهای بی گناهی را ریختید و مارک و تهمت به نفرات زدید و این دید گاه آینده شما را در تاریکی و بی بوتگی قرار داد و برای همه روشن شد که مزدور و نفوذی چه کسی هست،مزدوری برای صدام و آمریکا و نفوذی برای اسرائیل و مارک خودتان را به دیگران زدید تا در زیرآن کارتان را بکنید.
سعید

خروج از نسخه موبایل