فرار به جلو مفتضحانه فرقه رجوی برای جلوگیری از دیدار خانواده ها با فرزندانشان

ضدیت عقاید مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی با خانواده و بنیاد خانواده بر کسی پوشیده نیست و سالهاست که خانواده در درون این فرقه متلاشی شده است اما برخورد دوگانه سازمان را بنگرید، سازمانی که خانواده در عقایدش جایی ندارد و حتی اگر عضوی فکر خانواده به سرش زد بایستی بیاید در جمع این گروه توبه کند و مورد انتقاد و موأخذه قرار بگیرد. اما بجای اینکه همین را به جامعه جهانی بگوید که ما اصلا خانواده را قبول نداریم و همان حرفی که رهبر مسعود رجوی در جمع دور و برش گفته بود "خانواده ها بروند گم شوند" یا اینکه از همه تعهد گرفته می شود که خانواده نداریم و خانه و خانواده ام ارتش آزادی است. بجای اینکه همین حرفها را در تبلیغاتشان بگویند رفتن خانواده ها جلوی قرارگاه برای دیدار با فرزندانشان یا بستگانشان را مزدوران خمینی و فشار بر روی اشرف ذکر می کنند. آنها در یک اقدام مضحک اعلام کرده اند که امداد در قسمت ورودی اشرف است و آنها بیماران بد حال دارند و با یکی از این بیماران سرطانی هم مصاحبه کرده اند. رهبر سازمان مهری سعادت از اعظای شورای رهبری این سازمان را نیز به صحنه و پای خط تفسیر خبر صدای آمریکا آورد و وی همین اکاذیب را از روی نوشته ای که احتمالا فرشته یگانه ای دست او داده خواند و اما آنجا گیر کرد که جمشید چارلنگی پرسید که یعنی سازمان مجاهدین امکان رفت و آمد به بیرون اشرف دارد که افراد را شناسایی هویت کند که این افراد و پلیس که به حمایت خانواده ها و برای دیدار بستگانشان آمده اند مزدوران دولت ایران هستند؟ اینها تماما خط به خط توسط رجوی به سلسله مراتب دیکته می شود. و حتما هم وی از مهری سعادت سخت انتقاد خواهد کرد که به نقطه خارج از خودش یعنی خود مسعود خوب وصل نبوده که نتوانسته رجوی نشان پاسخ بدهد. اما باید در اینجا برای روشن شدن بیشتر افکار عمومی بگویم که علت اینهمه هیاهوی تبلیغاتی سازمان بر علیه خانواده ها و مزدور نامیدن آنها برای این است که در حال حاضر رجوی جان 3500 نفر را در عراق گروگان اهداف خود گرفته است و از آنجا که دیدار خانوادگی تیر خلاص این هدف شوم رجوی است. او تمام توان و دود و دم تبلیغاتی خودش را بکار می گیرد تا مانع مسافرت خانواده ها به اشرف شود و رجوی بتواند با خیال راحت به حیات ننگینش ادامه دهد. عراق جای ماندن نیست به کدام دلیل اینهمه اصرار بر حفظ این تکه زمین که متعلق به مردم عراق است می کند و چرا نمی گذارد این افراد اسیر با خانواده ها دیدار کنند. از چه می ترسد که اجازه دیدار نمی دهد. چرا اجازه نمی دهد تا بروند در خارج از سلطه تشکیلاتی ملاقات با خانواده داشته باشد آیا بیست سال تغذیه فکری و پرورش افراد کافی نیست تا واقعا آن کس که می خواهد دوباره به مناسبات تشکیلاتی رجوی برگردد؟ اما بنگرید که مناسبات مخوف تشکیلاتی حتی اینچنین از بیماران سرطانی هم نگذشته و وی را وادار به مصاحبه تلویزیونی کرده اند تا جای ظالم و مظلوم را که همانا خانواده ها و افراد اسیر این فرقه است عوض کنند. در حالیکه من که بیست سال آنجا بودم و همه اعضا جدا شده هم می دانند که امداد تا سال 86 آخر قرارگاه به سمت ضلع شرف این پادگان بود و این حتی برای من هم که می شنیدم جای تعجب داشت که چگونه جای امداد را عوض کرده و جلوی درب منتقل کرده اند. بهتر است این سازمان که اینهمه داعیه حقوق بشر دارد اول از همه بگوید که آیا عراق جای نگهداری این بیمار به قول خودش سرطانی است؟ چگونه است که برادرسیاوش (محمد حیاتی) که سالها برای نفرات داخل قرارگاه اشرف روضه می خواند می تواند به اروپا بیاید یا دائم نفرات سر سپرده این سازمان را جلوی دوربین می بینیم اما چطور که بیماران نه تنها در اشرف نگهداری می شوند و برای مداوا به خارج فرستاده نمی شوند بلکه محل آنها هم از خیر سر آقای رجوی به جلوی درب منتقل می شوند و از این گذشته مجبور به مصاحبه تلویزیونی هم می شوند!!! اما افسوس که باز هم رسانه ها و برخی افکار طعمه تبلیغات و لابی های اینها می شوند و شاهد می شویم که تفسیر خبر صدای آمریکا که بایستی صدای خانواده هایی که سالهاست از فرزندان خود بی خبرند و در این سرما زمستان و خطرات مسافرت به عراق را به جان خریده اند تا شاید بتوانند عزیز اسیر خود را آزاد کنند به گوش مجامع بین المللی برساند صدای ظالمان حاکم بر جان و فکر این افراد را منتشر می کند. و فردی از شورای رهبری بنام مهری سعادت روی خط می آورد هر چند که خود وی هم یک وسیله و ابزار دست آقای رجوی است….. در مورد سمیه محمدی که اینهمه سازمان او را بر علیه پدرش شاخ کرده است باید بگویم که وی یک دختر ساده و طعمه خوبی برای تشکیلات رجوی بود که علاوه بر آنکه سالها سازمان روی او کار کرد باز بعد از اینکه پدرش برای دیدار او رفت و حقایقی را با برادرش در میان گذاشت و او تصمیم گرفت اشرف را ترک کند رجوی در شورای رهبری هیاهویی به پا کرد و نسبت به سمیه هشدار داد از آن پس تشکیلاتی که سمیه در آن قرار داشت در آماده باش قرار گرفت و بر روی سمیه متمرکز شد که نکند او هم واقعیت پوچی ماندن در ا شرف را در ارتباط با پدرش بفهمد و شبانه روز روی او انرژی می گذاشتند و به قول خودشان حسابی او را شاخ کرده و لانسه می کردند و این دستور رجوی بود. که قیمت سمیه هر چه هست باید داده شود تا پوزه پدر به خاک بمالد. می خواهم از همین طریق به مجامع بین المللی و همینطور خانواده ها ی افراد اسیر این فرقه هشدار بدهم که این فرافکنی های رجوی زنگ خطر جدی است برای قربانی کردن اعضا باقیمانده در عراق بخصوص که که با این هیاهوی تبلیغاتی و بستن درب قرارگاه اشرف و به خاک و عذاب کشاندن خانواده ها می خواهد آنها و سایر خانواده ها را ترسانده و از نزدیک شدن به اشرف بازدارد و مجبور به سکوت یا همکاری کنند. با این هدف که رجوی بتواند بر خر مراد اشرفش سوار شده و باز هم قربانیان جدیدی بگیرد. در تصاویری که از فیلمهای فاتحان که مجروح شدگان این فرقه توسط پلیس عراق با رجوی اخیرا مشاهده کردم چندین بار نفر خطاب به رجوی می گوید که به ما دستور اکید داده شده بود که طبق فرمان عمل کنیم. چه کسی پاسخگوی خون یازده نفر کشته شدگان 6 و 7 مرداد که به دستور تشکیلات عمل کردند و سوخته شدگانی همچون صدیقه مجاوری و ندا حسنی است. هشدار می دهم که این اقدام تشکیلات رجوی برای مسدود کردن راه دیدار خانواده این پیام را در بردارد که رجوی هیچ قصد آزاد سازی این اسیران را ندارد و قتل عامی را در سر برای حفاظت از تشکیلاتش در اشرف می پروراند. باز هم می گویم که انتظاری از نفرات داخل اشرف نیست چرا که آنها محاط در یک تشکیلات پیچیده هستند و آنها نیازمند کمک خانواده ها و مجامع بین المللی هستند و اتفاقا دخالت پلیس هم بی فایده است چرا که رجوی همین را می خواهد تا با ریختن خون یک به یک نفرات تشکیلاتش را در اشرف حفظ کند و به این امید است تا شاید بتواند در آینده دوباره سلاح بدست بیاورد و بتوانداز این قراگاه عملیات تروریستی را سازماندهی کند. آیا اینهمه رنج و مصیبت برای مردم عراق کافی نیست که تو هم مزید بر علت شده ای؟ آیا اینهمه رنج و شکنج افراد اسیر در اشرف کافی نیست؟ دنبال چه هستی که این افراد را آنجا اسیر نگهداشته ای؟

خروج از نسخه موبایل