حمایت مجاهدین از ریگی، دلالت های معنایی

در شرایطی که رسانه ها و سایت های رسمی سازمان لقمه حمایت از ریگی را با دادن عنوان رهبر جنبش مقاومت مردمی به او و از طرف دیگر اطلاق زدوبند و… دور سرشان می گردانند اما ظاهرا دنباله و ادامه حمایت های صریح و جانبدارانه از او را به عهده سایت های موازی و زیرمجموعه های خود واگذار کرده اند. در این رابطه و به طور مشخص می توان از دو سایت دیدگاه و همچنین آفتابکاران از سایت های پوششی سازمان نام برد که با درج مقالاتی که از نگاه به اصطلاح کاربران درج می شود، از زوایای مختلف دستگیری و موضع گیری های سازمان را در ارتباط با این تروریست نمایندگی می کنند. در این رابطه اشاره به دو مطلب از این سایت ها با عناوین دستگیری ریگی و امدادهای غیبی به قلم جواد شفایی در سایت آفتابکاران و دیگری هشدار – ضرورت به قلم م. اخلاقی در سایت دیدگاه قابل تاکید و اشاره است که هر کدام با رویکردی موازی و همسو سعی دارند ضمن حمایت از عبدالمالک ریگی دستگری او را به نوعی هشدار و در راستای یک زدوبند جهانی میان سازمان های جاسوسی کشورهای امریکا، انگلیس و پاکستان و… جا بزنند و در نهایت هم از مجاهدین و به صراحت بابت حمایت از ریگی و محکومیت دستگیری او تشکر و قدردانی کنند. صرفنظر از این ادعاها اما آنچه بیشتر اهمیت دارد، معرفی عبدالمالک ریگی به عنوان رهبر یک جنبش مسلحانه برانداز است که تاکیدشده: "چریک خلق عبدالله ریگی هر اندیشه ای که داشت، اما با شجاعت تمام به کل رژیم با تندترین زبان، یعنی تفنگ " نه " گفت." این حمایت صریح از ریگی در شرایطی صورت می گیرد که به ادعای رسمی سازمان مجاهدین خلق امریکا و انگلیس هر گونه همکاری با ریگی را رد کرده و به نوعی موضوع خود را نسبت به او روشن کرده اند. صرفنظر از راست یا دروغ بودن ادعای امریکا و انگلیس آنچه اهمیت دارد اینکه آنها تلاش می کنند خود را از موضع نزدیکی و حمایت از ریگی دور نگه دارند. نفس این تلاش دلالت بر این امر می کند که حتی امریکایی ها هم حاضر نیستند از اقدامات سبعانه و وحشیانه ریگی دفاع کنند. حالا تحت هر توجیه و دلیلی که اتفاقا امریکایی ها دست بازی برای توجیه اینگونه اقدامات دارند، اما حداقل در این فقره با توجه به توحش غیر قابل وصف و توجیه ریگی خود را کنار کشیده اند. اما مسئله اینجا است که علیرغم اینکه امریکایی ها و انگلیسی ها خودشان را از معرکه دور می کنند، به همان اندازه مجاهدین اصرار دارند آشکارا یا تلویحی خود را به ریگی و مابقی آدمکشان فراری او نزدیک و به این ترتیب یک تروریست و کینه توز بیمار را در جرگه اپوزیسیون جا بزنند. اینکه چطور می شود یک گروه مسلح همزمان با طرق لابی گری و فریبکاری، مشغول دست و پا زدن برای بیرون آمدن از لیست تروریستی امریکا و دیگر کشورها باشد و در همان حال از کسی مثل عبدالمالک ریگی به عنوان رهبر یک جنبش مردمی حمایت و پشتیبانی بکند، این سوالی است که قبل از هر کس باید حامیان غربی و اروپایی مجاهدین پاسخ بدهند. هر چند این ابهام و سوال می تواند به خاطر دادن حق پناهندگی و تحت حمایت گرفتن مجاهدین به عنوان اسیر جنگی در عراق و استفاده ابزاری و سیاسی از کنوانسیون های بین المللی متوجه امریکایی ها هم بشود. حمایت مجاهدین در شرایطی صورت می گیرد که هیچ یک از جریانات اپوزیسیون حداقل به صراحت حاضر به حمایت از ریگی نشدند. حامیان غربی مجاهدین باید به این پرسش اساسی و ابهام جدی و شک برانگیز پاسخ بگویند که میان سربریدن و به گلوله بستن عده ای گروگان و با فرض وابستگی آنها به جمهوری اسلامی، با ادعای آزادی و دمکراسی خواهی و مطالبه حقوق قومی و مذهبی چه ارتباطی می توان پیدا کرد. به همان اندازه چه ارتباطی می توان میان این فرد و گروه با جریانی مثل مجاهدین پیدا کرد که بی وقفه بر طبل راه حل سوم و با پسوند دمکراتیک می کوبند. آیا حمایت مجاهدین از ریگی به منزله مشروعیت دادن به هر گونه خشونت سبعانه و وحشی گری نمونه آنچه بر سر مسلمانان در بوسنی آوردند، نیست. آیا حمایت مجاهدین از ریگی با هر بهانه و عنوانی پشتیبانی مستقیم و ترغیب و تشویق حامیان او به ادامه چنین فجایعی نیست. آیا این حمایت به این معنی نیست که مجاهدین علیرغم آن همه شعر و شعارهای فریبنده و دروغین در ماهیت فرصت طلبانی هستند که یک روز در قالب دمکراسی خواهی اعتراضات مدنی در ایران را با نفوذ چند تروریست به نام خود مصادره و به خشونت می کشانند و روز دیگر با حمایت از ریگی و اقدامات مشمئز کننده او سعی در جذب و سازماندهی تروریست های هوادار او می کنند. آیا حمایت مجاهدین از ریگی و جنایات او باعث شرمندگی و سرافکندگی اتحادیه اروپا از بابت خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی خود نخواهد شد؟ آیا حکمی که از سوی دادگاه اتحادیه اروپا تصریح می کند که مجاهدین از تاریخ فوریه 2001 تا صدور حکم نه اقدام به هیچ عمل تروریستی و نه حمایت از هیچ گروه و اقدام تروریستی نکرده، و به همین دلیل حکم به خروج نام آنها از لیست تروریستی خود می دهد، در مقابل حمایت و جانبداری آشکار مجاهدین از جنایات فجیع و تحقیرگونه انسانیت و زیرپا له کردن ساده ترین قوانین حقوق بشری چه پاسخی دارد؟ آیا تلقی و تعبیر زدوبند و محکوم کردن دستگیری ریگی توسط مجاهدین به این معنی نیست که اگر فردا بن لادن و القاعده هم در چنگال قانون و عدالت گرفتار شدند، باز مجاهدین با همین توجیهاتی که برای حمایت از ریگی و به عنوان رهبر جنبش مردمی سرهم بندی کردند، به حمایت از بن لادن و به قصد نزدیک کردن بقایای او و به خدمت گرفت شان همین توجیهات و برچسب ها را نثار امریکا یا دستگیرکنندگان بن لادن نخواهند کرد؟ آیا عدم حمایت پارلمانترها و حامیان مجاهدین در اروپا و غرب از ریگی به این معنی نیست که آنها با هر عقیده و هدفی ولو با هدف تغییر و حتی سرنگونی جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی نفوذ و حضور امثال ریگی را بر مقدرات هیچ یک از مردم ایران ولو قومیت بلوچ تاب نمی آورند. اگر این نشانه ها، دلالت بر محکوم کردن اقدامات ریگی توسط این افراد می کند، پس برای آنها حمایت مجاهدین از ریگی به چه معنایی است. با چه پرنسیب و معیارهایی این قرابت و همسویی و بده بستان ها را می توان توجیه و توضیح داد. طرح این سوال آیا واقع بینانه و هشداردهنده نخواهد بود، بپرسیم اگر در فردای فرضی ریگی و مجاهدین حامی ریگی به قدرت برسند، ابعاد این خشونت ها تا کجا خواهد بود و چه کسانی پاسخگوی و مسئول آن خواهند بود. حقیقت این است که دستگیری ریگی در کنار تمامی دستاوردهای آن، حامل یک دستاورد با اهمیت دیگر هم بود. اینکه ماسک مبارزه علیه خشونت، دفاع از حقوق بشر، رسیدن به آزادی و دمکراسی و… از چهره فریبکاران و دروغگویان برای هزارمین بار برداشته شود. و نهایت اینکه کسانی که هنوز به گمان و توهم حمایت از دمکراسی و تعمیق آن در ایران پشت سر مجاهدین ایستاده اند، دریابند که این دمکرات های نقابدار اگر قرار باشد دست شان به قدرت برسد، بقول ایرانی ها نه از تاک نشان خواهد ماند نه از تاک نشان.

خروج از نسخه موبایل