سالی که رفت و سالی که در پیش روست برای مجاهدین

سال گذشته در ایران یک سری اتفاقات افتاد که خیلی ها را در مسائل سیاسی سر درگم نمود.از آن جمله فرقه رجوی (سازمان مجاهدین) را سر درگم کرد طوری که رهبران فرقه درصدد سرمایه گذاری برای انتخابات ایران بودند تا بتوانند برای صحبت کردن در مقابل هواداران و نیروهایشان از این موقعیت سیاسی استفاده کنند، طوری که مریم در نزد هواداران اعلام کرد امسال سال سرنگونی می باشد و روی آن هم تحلیل ها انجام دادند و در سیمای به اصطلاح آزادی میز گرد تشکیل دادند که جمهوری اسلامی از همه جوانب در یک بن بست قرار گرفته است. اما بعد از انتخابات فضای موجود، برای تحلیل این گروه بین لابی های اسرائیلی و آمریکائی در کشورهای که در انتظار انقلاب نارنجی و مخملی در ایران بودند میدان داد ولی نمی دانستند که آنهایی که در انتخابات شرکت کردند برایشان فرد فرقی ندارد و مردم به خاطر جمهوری اسلامی به پای صندوق های رای رفتند و این مسئله را گروه هایی مثل فرقه رجوی و کشورهای غربی کم رنگ می دیدند و این باعث شد در تبلیغات سیاسی خودشان موجی به نام موج سبز را تشویق کنند و بتوانند به هدف خودشان برسند، ولی بعد از آن که سرمایه گذاری غربیها در ایران شکست خورد روی تحریم ایران در عرصه بین المللی کار کردند و رجوی هم پایکوبی می کرد تا بتواند خودش را از بن بست سیاسی و نظامی که در عراق قرار گرفته نجات دهد. اما اینطور نشد غربیها در تحریم در دوگانگی قرار گرفتند طوری که رایزنی های وزیران خارجه امریکا و بعضی کشورهای اروپایی در منطقه با تو دهنی مواجه شدند. دستگیری ریگی هم ضربه سنگین به غربی ها و هم به فرقه رجوی بود چون از ریگی حمایت می کرد تا بتواند از طریق آن برای ارتش شکست خورده خود خوراکی داشته باشد اما مثل گذشته فرقه رجوی دماغ سوخته شده. سپس سازمان روی انتخابات عراق سرمایه گذاری کرد تا بتواند در مجلس آینده عراق طرفدار داشته باشد که آن هم با شکست مواجه شد. تقلب در رای گیری و غیره تا امروز که سازمان از آن صحبت می کرد با لابی های اسرائیلی نتوانستند روی انتخابات عراق تاثیر گذار باشد به همین منظور باید به رهبران سازمان بخصوص مریم و مسعود گفت زمان دیگر به نفع شما نیست. حتی اگر گروهی که شما روی آن سرمایه گذاری کرده بودید پیروز می شد باید با یکی از گروههای دیگر عراق ائتلاف می کرد و در این صورت مجدداً سرمایه گذاری شما بر باد می رفت و الان هم شما برای هر کسی بخواهید خوش رقصی کنید به لحاظ سیاسی آب در هاون می کوبید.
این شکست های پی در پی برای گروهی مثل شما از لحاظ سیاسی میدان را تنگ می کند و چون دولتی مثل صدام که از شما علناً حمایت می کرد نیست پس روز به روز با شکستهای اساسی روبرو خواهید شد. گاه شکست سیاسی را می شود حل و فصل کرد. اما از اسفند ماه که خانواده ها در جلوی درب اشرف برای دیدار فرزندان خود آمدند و شما هنوز جواب مثبت ندادید و آنها را از دیدار منع کردید برای شما یک شکست بزرگ محسوب می شود که نتوانستید حتی خانواده هایی که در نزد شما بچه هایی دارند مورد توجه قرار دهید و این تصمیم گیری شاید در یک فرقه راحت تر باشد اما نشانگر این واقعیت است که به لحاظ سیاسی وایدئولوژیکی وتشکیلاتی شما در آینده در بن بست کامل قرار می گیرید.
اگر به کارکرد فرقه رجوی (سازمان مجاهدین) در سال گذشته نگاه کنیم هیچ دست آوردی ندارد و فقط خودش را در صحنه سیاسی در یک نقطه منزوی قرار داده است که در بازیهای سیاسی هم خیلی از کشورها دیگر به این گروه میدان نمی دهند و این بیانگر واقعیتهایی است که از ایدئولوژی شما سرچشمه می گیرد. چطور شد کسی که ایدئولوژی خودش را برترین سلاح برای مبارزه می دید حال همان ایدئولوژی در یک بن بست تاریخی جواب نمی دهد وحتی نمی تواند نیروهای موجود خودش را سرحال نگه دارد و تشکیلات آهنی که رجوی از آن نام می برد الان یک تشکیلات از هم پاشیده و متشنج است که نافرمانی در داخل تشکیلات به اوج خود رسیده است طوری که نیروها را با قرار پناهندگی گرفتن از کشورهای غربی نزد خود نگه داشته و روحیه می دهند. در چنین وضعیتی است که گاه رهبران فرقه اذعان می کنند که جدا شده ها از نزد ما نیروهای سابقه دارهستند طوری که نیروهای فرار کرده تشکیلات را، نیروهای مسئله دار اعلام کردند و خانواده هایی را که پشت درب اشرف برای دیدارعزیزان خود رفته اند، را نیروهای وزارت اطلاعات اعلام نمودند , با این حساب می شود گفت که نیروهای موجود در کمپ اشرف یک سری نیروهای از دور خارج شده محسوب می شوند و هر لحظه ممکن است تبدیل به یک دشمن سرسخت فرقه شوند و هوادران نیز یک نفوذی برای تشکیلات می باشند با این دیدگاه فرقه رجوی که انتظار پیش رفت در صحنه سیاسی را دنبال می کند با شکست روبرو است و در تشکیلات هم با بی اعتمادی کامل به نیروهای خود قرارگرفته به همین خاطر به نیروها ملاقات با خانواده را نداد. سالی که در پیش روست سالی است که رهبران فرقه باید چند چیز را روشن و حل و فصل کنند. 1 – در آوردن اسم خودشان از لیست انقلابی ها و دیگر نباید خودشان را یک نیروی انقلابی معرفی کنند 2- تخلیه اشرف و تحویل دادن به مردم عراق که درسی باشد برای تمام فرقه ها که جای غصبی چند صباحی عمر دارد و نتیجه کار تحویل دادن به صاحب اصلی اش می باشد. 3 – بستن دفترهای موجود با نام های شورای ملی مقاومت و یا مدافع حقوق بشر و غیره که دیگر کار ساز نیست و باید جمع آوری شود. 4 – دادن خسارت به خسارت دیده ها از جمله نیروهای موجود در اشرف و جداشده و مردم ایران و عراق
5 – اعتراف رجوی به اشتباهاتش که سالها خون جوانان کشور را به زمین ریخته و باعث آواره گی و ناراحتی خانواده هایشان شده است. سالی که در پیش روست رجوی باید این کار را بکند و اگر فکر دیگری در سر داشته باشد مثل حمایت از گروه ریگی که بعد از دستگیری تازه یادش آمده بود که کشورها با دولت ایران تبادل اطلاعات دارند و تا حالا رجوی از آن غافل بود و اگر چه سالها خودش را برتر می دانست ولی الان فهمیده که ایران یک کشوری است که در منطقه نفوذ کامل دارد و به فکر حفاظت از جان خودش افتاده که نکند فردا آمریکائیها ایشان را تحویل بدهند.
باید به رجوی گفت در بازی سیاسی چون حمایت کننده نداری ناچار هستی به خاطر اشتباهات گذشته از صحنه خارج شوی و یا حمایتهای موجود از کشورهای عربی و غربی را علنی اعلام کنی تا چند صباحی به زندگی کردن خود ادامه دهی , بعد از آتش بس کار رجوی زندگی کردن بود و دور نگاه داشتن نیروها از زندگی با سرکوب و شکنجه در آن شرایط چون صدام حمایت می کرد به چشم نمی آمد چون درب باز وجود نداشت که از داخل تشکیلات کسی با خبر شود اما امروز بر همه روشن شده است که در این مدت کار خاصی از فرقه رجوی صورت نگرفته و حتی نتوانستید خانواده های نفرات موجود در اشرف را تحمل کنید و یا به نیروهای خود که رجوی آنها را گوهران بی بدیل می نامید اعتماد کند و این نشانگر واقعیت ایدئولوژی فرقه رجوی می باشد که انسانها را با دید حیوان نگاه می کند و به همین نگاه بود که در انقلاب درونی فرقه مرد را نرینه وحشی مثل خوک و زنها را مادینه رام مثل کالای مصرفی نام می برد. وچون خودش را از همه بالا تر می دید نرینه ها را زندانی و سرکوب می کرد تا مادینه ها را مصرف کند و چتر ایدئولوژی به آن می داد تا مادینه رام اعتراض نداشته باشند. رجوی طوری در زیر سایه ارباب خود به زندگی وابسته شده بود که در سرنگونی صدام با یک شوک از لاک خود بیرون آمد ولی خیلی دیر شده بود و دیگر وقتی برای جبران نبود و چون دست اش به جایی بند نبود به هر بوته ای برای نگه داشتن خود چنگ زد اما دید که هر بوته ای توان نگه داشتن ندارد. وهنوز هم فکر می کند با شعار می شود کاری کرد این اشتباه رجوی عمر بهترین ها را بر فنا داد.
سعید

خروج از نسخه موبایل