سیر قهقرایی سازمان مجاهدین خلق ایران!

سازمان مجاهدین خلق ایران که در سال 1344، با هدف سرنگونی رژیم وابسته پهلوی تاسیس شد پس از 45 سال حیات خود به یک فرقه مذهبی با کارنامه ایی خیانت بار تبدیل گردیده است.
سازمانی که زمانی ندای آزادی خلق قهرمان ایران! را سر میداد و خلق قهرمان را سرمایه اصلی سازمان می دانست با انحراف رهبران و در راس آن مسعود رجوی هم اکنون در نقطه مقابل همین خانواده ها که از بطن جامعه ایران می آیند قرارگرفته است.
براستی وحشت مسعود رجوی از دیدار خانواده ها با فرزندان خود چیست؟ و چرا رجوی خود وارد میدان شده و اینگونه به خانواده ها توهین کرده و آنان را مزدور و سگ های زنجیری می نامد؟
اگر اعضای گروه به گفته رجوی آگاهانه مبارزه! را انتخاب کرده اند پس اینهمه هیاهو و تخریب خانواده ها و جلوگیری دیدار با عزیزانشان از جانب رجوی چیست؟
واقعیت اصلی که متاسفانه مسعود رجوی از پرداختن به آن طفره میرود این است که اساسا از سازمانی که در سال 1344 تاسیس شد وانگیزه هایی که اعضا این سازمان به آن پیوسته اند، هیچ باقی نمانده است. (البته شخصا معتقد هستم که سازمان مجاهدین از بدو تاسیس با توجه به شیوه های جذب نیرو و ایدئولوژی التقاطی، دارای پتانسیل فرقه شدن بود و شعارها یا اهداف ذکر شده درسازمان مجاهدین تنها سر پوشی بود بر جاه طلبی رهبران آن.)
مسعود رجوی در پیام 9 مرداد 1388 خود در باره خلق قهرمان! و پرداختن فدیه چنین میگوید:
بزرگترین درس این حماسه، اثبات قابلیت و توانمندی مجاهدین برای مأموریت بزرگ و تاریخی خود بود: آزادی خلق در زنجیر و میهن اسیر! خداوندا! سخن گفتن از پرداخت قیمت برای آزادی خلق و میهن چقدر ساده اما عمل کردن به آن تا کجا سخت و پیچیده و پُر درد و رنج است. (پیام مسعود رجوی 9 مرداد 88)
در واقع امر با عمکرد خیانت بار مسعود و مریم رجوی برای اعضای سازمان مجاهدین هیچ باقی نمانده است و اگر زمانی اعضای این سازمان شعار چو ایران نباشد تن من مباد سر می دادند هم اکنون در سر در ورودی این فرقه چو اشرف نباشد تن من مباد حک شده است! اگر زمانی آزادی خلق قهرمان! و پرداخت فدیه شعار اصلی سازمان مجاهدین بود؛ هم اکنون رهبران سازمان در نقطه مقابل همان خلق قهرمان قرارگرفته اند.
پرداختن به این سوال که چرا مسعود رجوی در پیام اخیر خود نوک پیکان تهاجم را کانون خانواده قرار داده است تنها با نگاه به عملکرد و کارنامه سازمان مجاهدین و تبدیل شدن آن به فرقه ایی مذهبی قابل پاسخگویی است.
مسعود و مریم رجوی با ایدئولوژی خود ساخته خود اعضای سازمان را به انسانهایی بدون قدرت انتخاب و اراده تبدیل کردند. عشق به وطن همان که برایش سلاح به دوش گرفتند و شعار آزادی! آنرا سر می دادند جای خود را به عشق به قطعه اهدایی صدام حسین (قرارگاه اشرف) تبدیل شده است. عشق و عواطف انسانی که هر موجودی به پدر و مادر و خانواده خود دارد نابود شده و جای خود را به عشق به مسعود و مریم داده است و این دقیقا تعریف جامع یک فرقه مذهبی می باشد.
اعضای این فرقه در حبابی به نام قرارگاه اشرف بیش از 20 سال تحت شستشوی مغزی قرار گرفته و ته مانده های احساسات وعواطف انسانی این اعضا توسط رهبران این فرقه هر چه بیشتر مورد هدف قرار گرفته و از بین می رود.
مسعود رجوی به خوبی می داند که تنها نابود کننده و باطل السحر فرقه مذهبی وی کانون پاک خانواده می باشد و همینکه یک عضو این فرقه بدور از شانتاژ رهبران فرقه در آغوش گرم خانواده قرار گیرد این حباب ساخته شده توسط فرقه ترکیده و چشمان فرد به دنیای جدید و سرشار از عشق و عواطف انسانی باز میشود.
در پایان جا دارد به خانواده هایی که در درب قرارگاه اشرف خواستار دیدار با فرزندانشان هستند دست مریزاد گفت که اینگونه شعار های دروغین مسعود رجوی را نقش بر آب کرده و دست این رهبر دروغین را رو میکنند و آخرین برگهای این فرقه مذهبی را با حماسه خود ورق میزنند.

خروج از نسخه موبایل