گفتگو با آقای نصیر حیدری عضو سابق مجاهدین و ارتش آزادیبخش ـ قسمت ششم

آرش رضایی: در سال 84 وقتی سران مجاهدین با فرار و جدایی تعداد زیادی از افراد مستقر در اشرف مواجه شدند که آنان عمدتا به دلیل ارتباط گیری و ملاقات با خانواده هایشان از تحولات روی داده و واقعیات آگاه شده و به صورت فردی یا جمعی تقاضای خروج از مناسبات فرقه ی مجاهدین را کردند و سر انجام موفق شدند از اشرف خارج شوند، به این جهت مسئولین مجاهدین سعی بسیار داشتند با اتخاذ دو شیوه ابتدا بستن منفذ ها و کانال های ارتباط گیری خانواده ها و افراد مستقر در اشرف سپس با طرح نشست های متعدد با موضوعات گوناگون روند سیستماتیک شستشوی مغزی افراد را شدت دهند. از جمله با نشان دادن پیام تصویری مریم به افراد سعی کردند به آنها روحیه بدهند. شما در باره ی نشست های سال 84 چه نقطه نظراتی دارید؟ آقای نصیر حیدری: همانطور که شما اشاره کردید، بعد از خروج تعداد زیادی از بچه ها و رفتن آنها به کمپ امریکا مسئولین سازمان نشست های مختلفی را برای ما گذاشتند. یکی از این نشست ها، نشست عمومی در روز عید بود. در عید سال 84 نشست در سالن اجتماعات برگزار شد زهره اخیانی آمد و برنامه را اعلام کرد. وسط برنامه یک پیام از مریم رجوی به صورت تصویری پخش شد که کلی در رابطه با بچه هایی که در داخل اشرف مانده بودند تعریف و تمجید کرد و گفت این ماندگاری و پایداری شما پرشکوه است به این شکل مریم سر بچه هایی که در اشرف مانده بودند شیره مالید. آرش رضایی: قبل از آن نشست تعداد زیادی از کادرهای تشکیلاتی از اشرف خارج شده و به تیف رفته بودند. آقای نصیر حیدری: بله. خیلی ها از سازمان جدا و به امریکائیها پناهنده شدند. در آن نشست چون خیلی ها بریده بودند فضای ذهنی خودم این بود که دنبال می کردم کی رفته و کی مانده و در واقع تعداد نفرات را به لحاظ عدد و تعداد چک می کردم متوجه شدم خیلی از بچه ها در اشرف نیستند و رفته اند. به همین خاطر از درون خالی شدم، ولی مسئولین سازمان برای اینکه موضوع فرار و خروج بچه ها را بپوشانند فاصله صندلی ها را در سالن اجتماعات زیاد کرده بودند که نفرات زیاد نشان داده شود به این شکل می خواستند این خلأ را بپوشانند. آرش رضایی: آیا پیام مریم در آن شرایط تاثیری بر بچه ها گذاشت؟ آقای نصیر حیدری: نه ابدا. من که بی تفاوت بودم. نظر خودم در باره پیام مریم رجوی این بود که مریم با این تعریف و تمجید می خواهد سر ما شیره بمالد تا در قرارگاه اشرف بمانیم. دقیقا یادم است بچه هایی که آنجا در نشست بودند زیاد توجهی به حرفهای مریم نداشتند. بیشتر آنها به بیرون از سالن میرفتند وسیگار می کشیدند. آرش رضایی: نشست بعدی که در تابستان سال 84 ترتیب داده شد و چند روزی طول کشید موسوم به تعادل قوا بود در این رابطه توضیحی دارید؟ آقای نصیر حیدری: این نشست ها به صورت لایه ای بود لایه اول از رده FA بودند بعد لایه M جدید بود فکر کنم به مدت 5 روز بود. از صبح می رفتیم داخل سالن اجتماعات تا شب. نشست توسط پروین صفایی شروع شد و تا آخر نشست خود پروین اداره می کرد در بحث نشست تعادل قوا حرف پروین صفایی این بود چند چیز به صورت اختاپوس بر سر شما چمبره زده و نمی گذارد نفس بکشید این اختاپوس چند پایه دارد و یک شکلی به این صورت کشید: موارد دیگری بود که یادم نیست. بعد از نشست به بچه ها گفته شد هر کس نقطه ضعف های خودش را بنویسد که چقدر گرفتار این اختاپوس بوده اند. بچه ها پروژه می خواندند و می آمدند پشت میکروفون و هیهات مناالذله می گفتند یکی از بچه ها که خیلی دو آتشه بود و پشت میکروفن آمد و فریاد زد هیهات مناالذله قادر رحمانی بود او حاضر حاضر می گفت. اما یک ماه بعد، قادر از اشرف خارج شد به کمپ امریکا رفت سپس داوطلبانه به ایران آمد و ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. هرگز مسئولین سازمان به ما نگفتند قادر رحمانی از سازمان جدا شده و به ایران رفته است. بلکه در پاسخ به بچه ها به دروغ می گفتند قادر برای عملیات و ماموریت به جایی رفته است!! در نشست تعادل قوا من ته سالن می نشستم حتی یک بار هم بلند نشدم تا شعار بدهم چون انگیزه ای نداشتم به اصطلاح سرگرم خودم بودم ذهنم درگیر بود. یادم است صمد کلانتری در همان نشست به من گفت چرا وارد بحث نمی شوی؟ برو فاکت بنویس. من هم برای اینکه صمد دست از سرم بردارد چند فاکت به صورت فرمالیته نوشتم. در پایان این دوره از نشست یک روز صدیقه حسینی وارد شد و مسئولیت نشست را بر عهده گرفت همه فرماندهان روابط مثل حسین مدنی، مهدی برائی، زهره اخیانی و همه زنان FM قرارگاه آن روز آمده بودند. صدیقه موضوعی را مطرح کرد او گفت مقامات دولت ایران توسط عراقی ها به آمریکائیها فشار آوردند تا همه اسیران جنگ که در لایه شما هستند دوباره با آنها صحبت کنند که آیا می خواهند به ایران برگردند یا نه. صدیقه گفت ولی ما قبول نکردیم چون سالیان قبل در این رابطه تعیین تکلیف کرده ایم. فعلاً درگیر این موضوع هستیم که قبول نکنیم یا حداقل نگذاریم بچه ها را از قرارگاه بیرون ببرند بلکه آنها را بکشانیم داخل اشرف تا با شما صحبت کنند. سپس زهره اخیانی و حسین مدنی در رابطه با آمریکائیها و گفتگوهایی که رد و بدل شده بود صحبت کردند. طبق معمول تعدای از افراد پشت میکروفن رفتند و گفتند ما مصاحبه را قبول نمی کنیم. یکی از اینها فردی بود به نام جهانبخش او خیلی دو آتشه بود بلند شد و صحبت کرد ولی جالب است ایشان اولین نفری بود که از سازمان جدا شد. ادامه دارد…
تنظیم از آرش رضایی

خروج از نسخه موبایل