عواطف مادرانه و اندیشه ی بسته ی فرقه ی مجاهدین

والتر بنیامین، فیلسوف، منتقد امپریالیسم و سرمایه داری در غرب و از اعضای مکتب فرانکفورت در آغاز ظهور فاشیسم نوشته بود: "… تنها به خاطر آنان که این روزها امید خود را از دست می دهند، نور امید در دلهای ما تابیدن گرفته است… "

آنگونه که منتقدین فرقه های سیاسی و مذهبی توضیح می دهند در وضعیت تاریخی معاصر و پدید آمدن سکت های سیاسی و فرقه های مذهبی چون القاعده و مجاهدین، همگی نوشته های سیاسی رهبران و تئوریسین های چنین فرقه هایی به جز تایید جهانی ستیزه جو و اعمال خشونت طلبانه، کاری از پیش نمی برند و نوشته های شبه روشنفکرانه ی سران فرقه ها غیر از پدید آوردن شبه ادبیاتی که در آن جرات احترام به عواطف انسانی را ندارند، توانایی انجام کار دیگری را نیز ندارند. عمیقا بر این باورم در هر شرایطی و با هر طرز تفکری می بایست به عواطف و احساسات انسانی احترام بگذاریم. این امر مشهود یکی از الزامات زیست در دنیای مدرن و عصر تحولات دموکراتیک و جهانی ست که مناسبات انسانی و اجتماعی آن بر اساس " عقلانیت انتقادی " پی ریزی شده است.
اینکه مادری پس از سالها و یا بیش از دو دهه از دختر خویش هیچگونه اطلاعی نداشته باشد و سران مجاهدین و مسئولان قرارگاه اشرف اجازه حتی یک تماس چند دقیقه ای را به خانم ناهید داداش زاده ندهند تا با مادرش و سایر اعضای خانواده اش حرف بزند، به نظرم هیچگونه توجیه منطقی و اخلاقی ندارد.
چرا بایستی در روزگاری که در آن زندگی می کنیم و به دهکده جهانی معروف است، دنیایی تاریک و سیاه بسازیم که در آن ارتباط انسانها امر مذمـوم و نکوهیده ای تلقی گردد و یا از تماس و گفتگوی سازنده اعضای خانواده ها و ابراز احساسات آنها به همدیگر واهمه داشته باشیم و در نشست های جمعی درون قرارگاه اشرف، سران مجاهدین خانواده را چون " طعمه " تلقی کنند؟!!
چـرا باید پدران، مادران و برادران و خواهران پر احسـاس را که خواهـان ارتباط گیری با عزیزانشان در اشرف هستند و سالها از دیدار و تماس با آنها محروم مانده اند و هم اکنون در درب ورودی اشرف در انتظار ملاقات هستند، رهبر عقیدتی مجاهدین آنها را در نهایت گستاخی مزدور بنامد؟ آیا چنین واکنش عصبی و نابخردانه توهین به شان و کرامت انسانها نیست؟
چرا باید خانم ترابی مادر محترم خانم ناهید داداش زاده بیش از بیست و پنج سال حتی لحظاتی امکان دیدار دخترش را نداشته باشد؟
آیا خانم ناهید دادش زاده طبق موازین و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر حق تماس و دیدار با اعضای خانواده اش را ندارد؟ این پرسشی ست که سران مجاهدین بایستی بدان پاسخ دهند؟
آرش رضایی
فرزند عزیزم ناهید جان
با سلام و آرزوی سلامتی برایت. بیش از بیست و پنج سال است روی ماهت را ندیده ام. همچنان در آرزوی دیدار و شنیدن صدای گرمت هستم. دقیقا نمیدانم در چه وضعیتی هستی؟ اما در هر حال از خدای متعال آرزومندم همچنان سالم و صحیح باشی. این نهایت آرزوی من است.با سلام و آرزوی سلامتی برایت. بیش از بیست و پنج سال است روی ماهت را ندیده ام. همچنان در آرزوی دیدار و شنیدن صدای گرمت هستم. دقیقا نمیدانم در چه وضعیتی هستی؟ اما در هر حال از خدای متعال آرزومندم همچنان سالم و صحیح باشی. این نهایت آرزوی من است.
ناهید جان
انتظار دارم با من پس از سالها جدایی تماس بگیری و از سلامتی خودت مرا مطلع کنی. همه ی اعضای خانواده مشتاقانه در انتظار دیدار و شنیدن صدای گرمت هستند.
دختر عزیزتر از جانم چه خوب می شد که تو را در آغوش بگیرم و همه ی احساس مادرانه ام را نثارت کنم. چه سختی هایی که در این سالها کشیده ام و چه دردها که تحمل کرده ام اما با امید به آینده می نگرم به اینکه بار دیگر در کنار اعضای خانواده شاد و پرنشاط ببینمت.
دختر نازنینم از شما انتظار دارم برای رفع دغدغه ی خاطر و دل نگرانی های مادر چشم انتظارت در صورت امکان تماس بگیری. بی صبرانه منتظر شنیدن صدای گرم و مهربانت هستیم.
شماره ی تماس: 2232201-0441
2244774-0441
مادر چشم انتظارت
ترابی
29/4/1389 رونوشت:
1- کمیته ی بین المللی صلیب سرخ – دفتر تهران