در حاشیه همایش انجمن نجات گیلان واقع در شهرستان آستانه اشرفیه – قسمت دوم

انجمن نجات گیلان به مجرد بازگشت محمد باقر کشاورز به میهن و کانون پر مهر خانواده در پاسخ به درخواست خانواده های رنجدیده از ظلم و جور رجوی در قدم اول در تاریخ اردیبهشت هشتاد و نه موفق به برگزاری همایشی با حضور تنی چند ازخانواده های نگون بخت پادگان کار اجباری اشرف از شهرستان آستانه اشرفیه شده است که درحاشیه این همایش عناصر بازگشتی از جمله آقایان محمدباقر کشاورز، حمید حاجی پور و اکبرمحبی دیدارهای صمیمانه ای با شماری از خانواده ها به عمل آوردند و از آخرین وضعیت فروپاشی شده پادگان اشرف وعزیزان دربندشان روشنگریهایی داشتند که چکیده ای از آن به اطلاع سایر دوستداران انجمن نجات و مدافعان حقوق بشر رسانده میشود. دیدار خانواده مرتضی میر موسوی با اکبر محبی
پدر و مادر سالمند و زحمتکش روستایی مرتضی میر موسوی از اسرای دربند تشکیلات فریبنده رجوی چند سالی است که با انجمن نجات گیلان ارتباط فعالی دارند تا بتوانند از این طریق و با فعالیتهای انساندوستانه فرزند گمشده شان را دریابند و دستکم بتوانند پس از بیست سال دوری و بی خبری ولو یک تماس تلفنی کوتاه با او داشته باشند و صدایش را بشنوند. این پدر و مادر چشم انتظار وقتی از جلسه انجمن نجات مطلع شدند بی درنگ خودشان را از راه دور به سالن جلسه واقع درشهرستان آستانه اشرفیه رساندند و پای سخنان و به عبارتی درد دل آقایان اکبرمحبی، محمد باقر کشاورز و حمید حاجی پور نشستند. در پایان جلسه نیز توانستند ملاقات حضوری و از نزدیک با اکبرمحبی داشته باشند و از وضعیت مرتضی بپرسند وبشنوند.

مادرش که اشک مجالش نمی داد و با ایجاد صحنه های بشدت غم انگیز همگان را متاثر کرده بود، بغض کرده میگفت آخر فرزندم برای وطن خودش به سربازی رفته بود. او بیسواد بود و خواندن و نوشتن نمی دانست. آن بی وطن ها چگونه وی را شستشوی مغزی دادند واجازه دادند که سالیان درآن چار دیواری بماند و یک تماس هم با خانواده اش نداشته باشد. فرزندم خیلی عاطفی و خانواده دوست بود ومن مطمئن هستم روزی فرزندم به خانه و کاشانه خود باز خواهد گشت.
پدر مرتضی نیز حرفهای همسرش را پی گرفت و افزود: هرچند او می آید ولی میخواهم تا نمردم اورا ببینم و این آرزو را به گور نبرم. آخرما چه گناهی کردیم که بایستی متحمل این همه ظلم و جور رجوی خائن باشیم.
آدم وقتی چهره های این سه نفر بازگشتی را میبیند خوشحال میشود و میدانم خانواده این سه عزیز چقدر خوشحال هستند که توانستند پس ازسالیان تحمل غم دوری، عزیزشان را درآغوش بکشند.چه خوب است که ماهم به یاری خدا بتوانیم روزی عزیزان خود را در خانواده خود داشته باشیم.
درهمین وانفسا اکبرمحبی که متاثر از این دیدار بود با تشریح وضعیت مرتضی که هرآن انتظار میکشد کسی بیاید و دستش را بگیرد و به ایران بیاورد افزود: الان که خودم بازگشتم و دیدم موانع سرراه من همه اش پوشالی و ساخته و پرداخته دست رجوی و تشکیلات فریبنده اش بود بیش ازپیش به یاد سایر دوستانم در پادگان اشرف می افتم و آرزو میکنم آنان نیز بتوانند هرچه زودتر با معرفی خود به نیروهای عراقی موجود درپادگان اشرف از شر سازمان نجات یافته و به آغوش خانواده هایشان بازگردند.
در پایان این دیدار صمیمی و خانوادگی خانواده بزرگوار میرموسوی توانستند یک عکس یادگاری با اکبرمحبی داشته باشند.