نامه ای به رضا زنگنه اسیر فرقه رجوی

رضا جان سلام!
یک سلام گرم، سلام آتش خاطره هاست، پذیرا باش گر چه در میان ما فاصله هاست.
برادر عزیزم آخرین نگاهت را که غم دوری و محبت و التماس دعا بود را هرگز از یاد نخواهم برد و اکنون از آن به بعد تا کنون در دروازه های شهر به انتظار تو نشسته ام ولی تو هنوز باز نگشته ای. رضا جان امیدوارم هر کجا که هستی سالم باشی. اگر می خواهی از احوال ما جویا شوی. ما نیز خوب و سلامت هستیم و هیچ غمی نداریم جز دوری شما، آن چه غم ما را تسکین می دهد یاد آوری خاطرات شیرینی است که با شما داشتیم. برای تکرار خاطره ها ما امیدواریم. رضا جان شما در کجای کره زمین زندگی می کنید که الان چندین سال است هیچ تماس تلفنی با ما نداشته اید حتی یک نامه برای خانواده ات ارسال نکرده ای. در حال حاضر در ایران با دورترین نقطه ایران می توانی تماس تلفنی داشته باشی. پادگان اشرف در کجای کره زمین قرار گرفته. در آن بیابان برهوت در پادگانی بسته که ارتباطی با بیرون از پادگان ندارید برای چه هدفی عمر خودت را داری به تباهی می کشی. چندین سال در آن زندان خودت را به اسارت کشیده ای، تا به حال به نتیجه ای رسیده ای؟ به جای اینکه الان عصای دست پدر و مادرت شوی زیر چتر کسانی رفته ای که از نگاه مردم ایران مزدور و خائن هستند. در پایان خواهر و برادرانت همگی سلام تو را می رسانند و همین طور تمام فامیل.
می خواهم بدانی که ما همگی دوستدار تو هستیم و امیدواریم به زودی به آغوش گرم خانواده برگردی ما بی صبرانه منتظر دیدار تو هستیم. دوستدار تو برادرت محمد زنگنه

خروج از نسخه موبایل