مصاحبه با آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی و محقق در زمینه فرقه مجاهدین

این مصاحبه را هفته نامه پنجره با آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی و محقق در زمینه فرقه مجاهدین انجام داده است که کانون هابیلیان این مصاحبه را به نقل از این هفته نامه درج کرده است.

ساکنان اردوگاه اشرف اسیر جنگی هستند آقای گسلر، لطفاً بفرمایید چه شد که گروه تروریستی مجاهدین خلق را به‎ صورت تخصصی بررسی کردید؟ مصاحبه با آنتوان گسلر روزنامه نگار سوئیسی و محقق در زمینه فرقه مجاهدینتخصص من در ابتدا، رابطه میان دو بلوک شرق و غرب بود. سپس به‎طور طبیعی به موضوعاتی پرداختم که به ‎نوعی مربوط می‎شد به تنش‎های میان دو بلوک شرق و غرب. به این ترتیب بود که به‎ موضوع گروه‎‎های تروریستی و گروه مجاهدین خلق ایران رسیدم. این گروه، گروه بسیار عجیبی است، در ادامه به تفصیل به این موضوع می‎پردازم اما فعلاً همین‎قدر بگویم که در این گروه هیچ نوع منطقی وجود ندارد و از ترکیب میان سیاست و مذهب و تقدیس شخصیت رهبر، ترکیب خطرناکی به‎وجود آمده است که ممکن است در هر لحظه منفجر شود. من تا به امروز، سه کتاب درباره این گروه نوشته‎ام. کتاب اول در واقع یک اثر تئوریک آکادمیک است تحت عنوان «کالبد شکافی یک انحراف»، کتاب دوم، آلبوم عکسی بود که پرتره‎‎های قربانیان و جلادان این گروه را در کنار هم قرار دادم و این مجموعه عکس تحت عنوان «درد مشترک» منتشر شد. کتاب سوم نیز مجموعه مصاحبه‎‎هایی است با اعضای سابق سازمان مجاهدین که تحت عنوان «در اسارت دروغ» منتشر شده است. از چه سالی به تحقیق در مورد این گروه پرداختید و با توجه به تحقیقاتتان ساختار این سازمان را چگونه ارزیابی می‎کنید؟ این‎ها ساختار بسیار پیچیده‎ای دارند. من از سال ۱۹۸۱ سرگرم تحقیق راجع به این گروه و به‎خصوص، اگر بخواهم عنوان کتاب اول خود را به‎کار ببرم، انحرافات آن هستم. نخستین‎بار از طریق کاظم رجوی با مجاهدین آشنا شدم. کاظم رجوی قبلا نماینده ایران در سازمان ملل در ژنو بود. در آن زمان، من برای روزنامه لاسوئیس در ژنو کار می‎کردم و اولین‎بار برای انجام مصاحبه‎ای پیش او رفتم. حرف‎هایی که می‎زد، اصلا مرا قانع نکرد؛ چون در آن دوران، سازمان مجاهدین و یاران آیت‎ا… خمینی هم هدف بودند. درک منطق این افراد برایم خیلی دشوار بود. البته باید بگویم امروزه نیز که ۳۰ سال از آن دوران می‎گذرد، هنوز موفق به درک منطق این گروه نشده‎ام. درواقع می‎توان نتیجه گرفت که این گروه هیچ منطقی ندارد. دائم از مذهب و سیاست دم می‎زند. مدعی آزادی فردی و حقوق بشر است، اما اعضای خود را سرکوب می‎کند. این گروه خود را مبارز می‎داند، اما افراد غیرنظامی را می‎کشد. خب از نظر من، این‎‎ها منطقا با هم جور درنمی‎آید. اسم این کار را نمی‎توان جنگ گذاشت، نام این کار تروریسم است. چه زمانی دریافتید که کار سازمان مجاهدین بیشتر شبیه گروه‎‎های تروریستی است؟ به مرور متوجه شدم که کار سازمان مجاهدین بیشتر شبیه گروه‎‎های تروریستی است تا سازمان‎های آزادی‎بخش. بنابراین، کنجکاو شدم که بیشتر در این زمینه تحقیق کنم و به‎سراغ افرادی بروم که بر این موضوع اشراف دارند تا بتوانم اطلاعات بیشتر تهیه کنم. چیز‎هایی که کشف کردم، واقعا حیرت‎انگیز بود؛ نه به این معنا که چیزی را کشف کرده باشم که دیگران ندیده بودند، بلکه تنها کسانی آن را می‎بینند که میل به دیدن آن داشته باشند. اگر انسان نخواهد آن را ببیند، هرچه را در ظاهر می‎بیند و به همان شکلی که رهبران سازمان خواسته‎اند، می‎پذیرد. با اندکی تأمل، متوجه شدم که این گروه نه تنها تروریست است، بلکه گرایش‎های فرقه‎ای دارد. وقتی این مطلب را فهمیدم، قضیه برایم جالب‎تر شد. چون هرچه باشد، من روزنامه‎نگار هستم و هر چیزی را بیشتر بخواهند از من پنهان کنند، برایم جالب‎تر می‎شود. وقتی کار به این‎جا رسید، اعضای سازمان تلاش کردند آبروی حرفه‎ای مرا ببرند و به من اتهام جاسوسی برای دولت ایران را زدند، اما من به تحقیقات خود ادامه دادم. سپس، به کمک دوستان عراقی خود، به عمق ماجرا دست یافتم. اعضای سازمان از چه شیوه‎‎هایی برای جذب افراد استفاده می‎کردند؟ تقدیس شخصیت رهبر، از بین رفتن نهاد خانواده، طلاق‎های اجباری. سازمان، افراد را به بازی می‎گیرد و حق زندگی در یک جامعه عادی را از آن‎‎ها سلب می‎کند و جامعه‎ای مصنوعی برای آن‎‎ها می‎سازد، جامعه‎ای که در آن فقط حق دیدن تلویزیون سازمان و خواندن نشریات سازمان را داشته، از دنیای عادی و آدم‎های عادی به‎کلی بی‎خبر‎ند. به این ترتیب است که سازمان موفق می‎شود هر مطلبی را به اعضایش بقبولاند. اسم این عمل، شست‎و‎شوی مغزی است. به‎دلیل وجود همین ویژگی‎هاست که به جرئت می‎توان گفت سازمان مجاهدین، فرقه‎ای تروریستی است. از این‎‎ها گذشته، اصلا معلوم نیست این‎‎ها چه کار خاصی انجام می‎دهند. خاطره‎ای از دروغ‎‎های اعضای این سازمان در خاطرتان هست؟ بله، یک‎بار من عده‎ای از اعضای سازمان را دیدم که جلوی فروشگاه بزرگی داشتند پول اعانه جمع می‎کردند. یک تعدادی هم عکس در اندازه‎‎های بزرگ در آن‎جا به نمایش گذاشته بودند. عکس تعدادی بچه‎‎های مجروح و زخمی بود. از آن‎‎ها پرسیدم این عکس‎ها چیست، از کجاست. گفتند این، عکس بچه‎‎های بی‎گناهی است که توسط رژیم ایران به خاک و خون کشیده شده‎اند. گفتم چرا دروغ تحویل مردم می‎دهید، این عکس‎ها مربوط به زلزله‎ای است که دو ماه پیش در ترکیه اتفاق افتاده بود. گفتم من خودم این عکس‎ها را قبلا دیده‎ام، شما دروغ می‎گویید. زود دست‎پاچه شدند و گفتند ما این عکس‎ها را به‎طور پراکنده از جا‎های مختلف جمع‎آوری کرده‎ایم و ممکن است اشتباهی رخ داده باشد. اما آن ها دروغ می‎گفتند. سازمان به چه صورت افراد را به اردوگاه اشرف منتقل می‎کند؟ سازمان به افراد می‎گوید ما برای‎تان پروانه کار می‎گیریم، امکان تحصیل‎تان را فراهم می‎کنیم، هرچیزی را می‎توانیم برای‎تان فراهم کنیم. افراد حرف آن‎‎ها را باور می‎کنند و از قرارگاه اشرف در بیابان سر در می‎آورند و از این‎‎ها می‎پرسند کجاست آن چیز‎هایی که به ما وعده‎اش را داده بودید. وقتی آدم از همه‎چیز دور است و از خانواده‎اش و از فرهنگ خودش بریده و البته یک مقداری هم ساده‎لوح باشد، این حرف‎ها را قبول می‎کند. در این شرایط، یک آدم منطقی وقتی می‎بیند در پاسخ به اعتراضش او را تهدید به قتل می‎کنند، ساکت می‎شود؛ اما از آن‎جا که این گروه منطق ندارد، عده‎ای حاضر به سکوت نشدند و در نتیجه، دستگیر و زندانی و شکنجه شدند. من نمی‎فهمم چطور می‎توانند با اعضای خودشان این‎طور رفتار کنند. به عقیده من، سازمان مجاهدین را فقط با ارتش سرخ ژاپن می‎شود مقایسه کرد که افراد خود را به محض پیدایش کمترین اختلاف‎نظر ایدئولوژیک به قتل می‎رساند. رؤسای این سازمان دارای چه شخصیت و منشی هستند؟ مسئله مریم و مسعود رجوی عشق به قدرت است. مسئله آن‎ها، نوع ارتباط‎شان با قدرت است. آدم این‎طوری خیلی راحت‎تر می‎تواند میلیون‎ها دلار پول دربیاورد تا این‎که برود در کارخانه‎ای کار بکند. خیلی راحت‎تر است که آدم برود در فرانسه زندگی مرفهی داشته باشد تا این‎که برای عملیات تروریستی هر روز مجبور باشد جای خود را تغییر بدهد و اوراق شناسایی تازه‎ای دست و پا کند و به‎طور مخفیانه زندگی کند. رجوی و زنش دنبال پول هستند. فقط پول. زندگی راحتی هم دارند. ملک و املاک فراوانی دارند و پول بسیار درمی‎آورند. هر از گاهی می‎روند تظاهرات می‎کنند برای پناهنده‎‎های ساکن قرارگاه اشرف اما این‎‎ها که در قرارگاه اشرف هستند پناهنده نیستند این‎‎ها اسیر جنگی هستند. اگر مسئله به همین‎جا ختم می‎شد، احتمالا من هم دیگر به تحقیقاتم ادامه نمی‎دادم. گفتید که این گروه یک فرقه هستند لطفا کمی بیشتر درخصوص مشی فرقه‎ای این سازمان توضیح دهید؟ همان‎طور که گفتم، درباره مجاهدین به‎جای مذهب باید از کلمه مسلک استفاده کرد. مسلک چیزی است که بر اساس تفسیر شخصی یک نفر از مذهب تشکیل می‎شود. این را می‎توان فرقه هم نامید. با این تفاوت که در فرقه‎ها، عناصر دیگری هم دخیل هستند. مسلک مجاهدین درواقع ارکان فرقه‎ای دارد. در این مسلک، تقدیس شخصیت فرد بر اصول دیگر مقدم است، در حالی‎که در مذهب فقط خدا تقدیس می‎شود. رهبر را نماینده خدا می‎دانند و به‎جای خدا، رهبر را پرستش و تجلیل می‎کنند. این رهبر هر چیزی را در جهت تقدیس خودش نباشد، محو می‎کند. هر مانعی را از سر راه خود برمی‎دارد. هر کسی باید فقط رهبر را دوست داشته باشد وگرنه دچار مشکل می‎شود. برای این‎که افراد فقط رهبر را دوست داشته باشند، باید ارتباط آن‎‎ها را با خانواده و خواهر و مادرشان قطع کرد. وگرنه، افراد به‎جای رهبر این‎‎ها را دوست دارند. در منطق آن‎ها، وقتی کسی به برادرش محبت می‎کند، درواقع این محبت را از رهبر دریغ و نثار برادرش کرده است. البته، درباره زن و شوهر هم این مسئله صدق می‎کند. کسی که به یک مسلکی می‎پیوندد، درواقع با رهبر ازدواج می‎کند، خواه زن باشد و خواه مرد. به‎خاطر همین است که مجاهدین دو رهبر دارند. مرد‎ها با رهبر زن و زن‎ها با رهبر مرد ازدواج می‎کنند. مسعود درواقع نماد مرد‎ها شده است و مریم، نماد زن‎ها. به این ترتیب، امکان تقدیس شخصیت فراهم می‎شود. اما برای چنین چیزی، نباید اجازه داد افراد نسبت به یکدیگر دلبستگی پیدا کنند. اگر یک نفر بیاید بگوید من زنم را بیشتر از مریم رجوی دوست دارم، این نمی‎شود. به‎خاطر همین بود که طلاق را اجباری کردند تا ارتباط افراد با شخص رهبر بهتر برقرار شود. این طرز نگرش، بسیار غیرعادی است و در تضاد کامل با حقوق بشر قرار دارد. یعنی از یک طرف مدعی حقوق بشر هستند و از سوی دیگر آن را زیر پا می‎گذارند. خبر‎هایی از داخل این سازمان به بیرون آمده که حکایت از رسیدن اعضای سازمان به پوچی است. نظرتان راجع به این موضوع چیست؟ افرادی که زمانی به آرمان سازمان اعتقاد داشته‎اند و به‎خاطر آن، رنج‎هایی را متحمل شده‎اند و جوانی خود را به پای آن ریخته‎اند، رنج را با پوست و استخوان خود لمس کرده‎اند، این‎طور مأیوس می‎شوند. یأس آن‎‎ها دو برابر است؛ چون از یک طرف مبارزه ‎شان با دولت ایران به‎جایی نرسیده است و از سوی دیگر، همرزمان خودشان که قرار بوده در این مبارزه همراه‎ شان باشند، در برابر آن‎‎ها قرار گرفته با آن‎‎ها درمی‎افتند. این وضعیت واقعا جنون‎آمیز است. آدم احساس پوچی می‎کند. انسان از بین می‎رود. بدتر از همه این است که دوستان سابق‎شان بخواهند سربه‎نیست‎شان کنند. آدم در این وضعیت چه تصور ذهنی باید داشته باشد و چقدر باید جسارت به خرج بدهد تا بتواند به خودش بگوید من از این گروه جدا می‎شوم چون به من دروغ گفته‎اند. درک میزان رنج این آدم‎ها کار بسیار دشواری است. حضور نام مجاهدین در فهرست سازمان تروریستی جهان در چه وضعیتی قرار دارد؟ راجع به حضور مجاهدین در فهرست سازمان تروریستی جهان باید بگویم که سازمان در آمریکا همچنان در این فهرست قرار دارد و حذف آن‎‎ها از فهرست اروپا فقط ناشی از یک سوءتفاهم قضایی بود. حذف آن‎‎ها از این لیست به‎دلیل این نیست که دیگر تروریست محسوب نمی‎شوند، بلکه به‎دلیل اشتباهاتی است که در روند تهیه این فهرست بروز کرد و من مطئمن هستم سازمان به‎جای اصلی خود که حضور در هر دو فهرست است، بازمی‎گردد؛ چون معمولا اروپا و آمریکا فهرست واحدی دارند. سازمان درواقع از ابزار قضایی استفاده کرد تا از فهرست اروپا خارج شود و این ناشی از یک مسئله قضایی بود؛ درست مثل این است که یک زندانی را موقتا از حبس درمی‎آورند تا مدارک کافی به‎دست بیاید، آن‎وقت مجددا او را به زندان برمی‎گردانند. چه آینده‎ای را برای اعضای این سازمان پیش‎بینی می‎کنید؟ راجع به آینده‎ای که در انتظار مجاهدین است، به صراحت می‎گویم که هیچ نظر خاصی ندارم و هر اتفاقی ممکن است بیفتد. هرچیزی ممکن است روی بدهد. کار من بیشتر کاری است برای تاریخ، نه برای تاریخ امروز و دیروز، بلکه کاری برای تاریخ فردا. می‎خواهم نوعی ابزار شناخت و جهت‎یابی برای آیندگان به‎جای بگذارم تا وقتی می‎خوانند، بفهمند در سال ۲۰۰۷ یا ۲۰۱۰ چه اتفاقاتی افتاده است. به‎نظر من باید هنوز خیلی کار بشود تا این‎که آدم نظری راجع به آینده آن‎‎ها داشته باشد و این کار، دشوار و حتی غیرممکنی است. نمی‎شود راجع به آینده این گروه نظر داد؛ هر اتفاقی ممکن است بیفتد و هر حادثه خوب یا بدی ممکن است روی دهد.