انگیزه غربی ها از حمایت از مجاهدین چیست؟

در حالی که خبر سوخت گذاری در نیروگاه اتمی بوشهر، علی رغم همه تحریم ها علیه ایران، منتشر شد، دستگاه تبلیغاتی مجاهدین بار دیگر تلاش بیهوده کردند تا موفقیت ایران را در راه اندازی مرکز هسته ای ش ناچیز جلوه دهند. مجاهدین خلق در سیمای به اصطلاح آزادی خود گروهی کارشناس کذایی را دعوت کردند تا بی اهمیتی این موفقیت هسته ای را به هواداران خود القاء کند. کسانی که با تاکتیک های معمول مجاهدین آشنایی دارند، می دانند که این گونه واکنش ها از سوی آن ها ابداً دور از ذهن نیست چرا که سران سازمان سه دهه است که قول سرنگونی شش ماهه جمهوری اسلامی را به پیروان خود داده اند. به همین دلیل است که دیدن ایران در حال دستیابی به اهداف هسته ای اش آن ها را بیش از همه مخالفان جمهوری اسلامی در هم ریخته است. در عین حال شورای به اصطلاح مقاومت به دنیا هشدار می دهد که « عواقب خطرناک تأخیر و تعلل » درباره برنامه هسته ای ایران جهان را تهدید می کند. تناقضی که همواره در ذات مجاهدین خلق است ما را به یاد موارد بسیار دیگری که این سازمان دچار دوگانگی شده است می اندازد. همانند واکنش های سازمان به اغتشاشات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران، یا روابط دوستانه کنونی با دشمنان سابقش، صهیونیسم و امپریالیسم.
همه هیاهوی سازمان در حالی رخ می دهد که وزیر امور خارجه انگلستان دربــاره سوخت گذاری نیروگاه بوشهر می گوید: « ما همواره به حق ایران برای گسترش برنامه های هسته ای منحصراً صلح آمیزش احترام می گذاریم. » اما دبیرخانه شورای ملی مقاومــــت، در پی انتشار خبر نیروگاه بوشهر، بیانیه صادر می کند و ادعا می کند که « رژیم پروژه های اتمی خود را سرعت بخشیده است تا پیش از تأثیرگذاری تحریم ها به سلاح اتمی دست یابد.»
از سوی دیگر در سمت دیگر جهان، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا، داربی هالدی درست خلاف آنچه سازمان ادعا می کند، در اظهار نظر خود درباره سوخت گذاری نیروگاه بوشهر می گوید:« ما می دانیم که راکتور بوشهر برای تولید انرژی هسته ای صلح آمیز طراحی شده است و آن را خطری برای نقض npt نمی دانیم.»
در عین حال برخی چهره های غربی نیز هستند که هنوز با نگاهی دو قطبی به جهان می نگرند و دیدگاهشان به حقوق بشر، حقوق مدنی، تروریسم و غیره شدیداً انحراف یافته است. جان بولتون سفیر سابق امریکا در سازمان ملل یکی از همین افراد است. وی حامی سرسخت اسرائیل و مجاهدین و از جمله سیاستمداران بحث بر انگیز و بدنام است که به دنبال حمله نظامی علیه ایران و حمایت از سازمان مجاهدین خلق است. این سیاستمدار تندرو دولت سابق امریکا هفته پیش از خبر نیروگاه بوشهر بنابر گزارش لوس آنجلس تایمز، پیشنهاد کرده است که « اگر اسرائیل می خواهد به نیروگاه بوشهر حمله کند باید این کار را قبل از سوخت گذاری انجام دهد» در موضع تهاجمی اش در برابر ایران، بولتون مجاهدین را وسیله مفیدی می بیند و « هیچ چیز وی را از گرفتن اطلاعات از این گروه درباره آنچه در ایران می گذرد باز نمی دارد.»
جنگ طلبان امریکایی و اسرائیلی ها با استاندارد دوگانه خود در برابر تروریسم مدافعان اندیشه ی «تروریست خوب، تروریست بد» هستند چرا که تروریست هایی چون مجاهدین « دشمن دشمن آن ها هستند پس دوست آن ها هستند.» اگر این گونه سیاستمداران اروپایی و امریکایی در موضع خود با تروریسم صادق باشند باید افرادی مانند بولتون را به خاطر حمایت آشکار و مستقیمشان از مجاهدین خلق مورد بازخواست قرار دهند چرا که مجاهدین بر طبق گزارش وزارت امور خارجه امریکا فرقه ای تروریستی است که مسئول مرگ شهروندان زیادی در طول سه دهه مبارزه خشونت آمیز بوده است.
اما این که چرا جان بولتون این چنین علاقمند به فرقه مجاهدین است، در همان نگاه دو قطبی به دنیا ریشه دارد که رجوی ها عیناً همین دیدگاه را نسبت به جهان و رویدادهایش دارند. بولتون و رجوی هر دو جهان را به دو رنگ سیاه و سفید می بینند. افراد به دو قسمت تقسیم می شوند، کسانی که با ما هستند وکسانی که بر ما هستند. همان طور که مریم رجوی به نوعی اسلام فرقه ای معتقد است که در آن مسعود رجوی محور همه چیز است و همان حقیقت محض است و مخالفانش شر محض هستند، جان بولتون نیز از طرفداران نوعی مسیحیت رادیکال است. به نوشته ریچارد کریتس در واشنگتن ریپورت، « بولتون روابطی دوستانه با « آرما گدونیست ها» و دیگر افراطیان راست گرای مسیحی دارد» هر چند که شخصاً یک لوتران است، اما به نظر می رسد که تناسب زیادی با تندروان « مسیحیان کمربند انجیل » دارد.» رفتارهای این دو نفر ریشه در دگماتیسمی دارد که شخصیت آن ها همواره با آن شکل گرفته است. هــر دو آن ها افرادی خود رأی هستند که هرگز مخالفی را بر نمی تابند.
به نظر می رسد که شرکت کردن بولتون در گردهمایی مجاهدین خلق در تاورنی به همراه چند سیاستمدار ساده لوح دیگر نه تنها شکستی اخلاقی برای خود آن افراد محسوب می شود بلکه شکستی برای اخلاق در اروپا، مهد پیشاهنگان دمکراسی و مدافعان حقوق بشر، باشد (!) شکستی دیگر در جنگ آن ها علیه تروریسم. سکوت غرب در برابر تروریست ها و حامیان آن ها کلیت سیاست های غربی ها را زیر سئوال می برد.
مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل